- کد مطلب : 6846 |
- تاریخ انتشار : 8 بهمن, 1393 - 09:18 |
- ارسال با پست الکترونیکی
سلفيگري؛نه بنيادگرايي
اصلا اين پروژهيي كه انجام شده درباره چيست؟
با چند تن از دانشجويان درباره آن چيزي كه در جهان اسلام به عنوان بنيادگرايي خوانده ميشود، مشغول تحقيق شديم. درباره به كار بردن اصطلاح (term) بنيادگرايي (fundamentalism) درباره جريانهايي چون داعش در ميان صاحبنظران و منتقدان و تحليلگران اتفاق نظر وجود ندارد و برخي ترجيح ميدهند كه از راديكاليسم استفاده كنند. ما كوشيديم درباره منابع جرياني كه به آن بنيادگرايي گفته ميشود، كار كنيم و اين مساله را بررسي كنيم كه آيا اساسا اينها منابع فكري خاصي دارند يا خير و به چه متفكراني ارجاع ميدهند. زيرا معمولا از ابنتيميه و عبدالوهاب و... نام برده ميشود و اين اسامي به عنوان منابع فكري اين جريانها تكرار ميشوند، اما براي ما آنچه اهميت داشت اين بود كه بهطور دقيق بررسي كنيم كه خود اين گروهها چه چهرهها و جريانهايي را به عنوان منبع فكري معرفي ميكنند و به آنها ارجاع ميدهند. به همين خاطر به مطالعه انديشههاي شخصيتهايي چون سيد قطب پرداختيم.
بهطور مشخص چه جريانهايي را مورد بررسي قرار داديد؟
بهطور مشخص سه جريان شناخته شده يعني طالبان، القاعده و داعش را مورد بررسي قرار داديم. ميخواستيم متفكران اين جريانها را بشناسيم. يك گروه درباره القاعده كار كردند، يك گروه درباره طالبان و گروه سوم درباره داعش. ما در اين تحقيق به فعاليت سياسي اين گروهها كار نداشتيم و عمدتا منابع فكري ايشان را مدنظر داشتيم. بعد از اين تحقيقات به دوستان پيشنهاد كردم كه نتيجه آن را به صورت گزارشي كوتاه ارايه كنند.
آيا شما در اين تحقيق به نسبت اين جريانات بنيادگرايانه با ايران نيز اشاره كرديد؟
در مورد اينكه آيا اصلا ميشود در جهان اسلام از اصطلاح بنيادگرايي استفاده كرد يا خير، همانطور كه گفتم مناقشات فراواني هست. ما معتقديم كه اين اصطلاح براي اين جريانها مناسب نيست و بهتر است كه از اصطلاحي استفاده شود كه اين گروهها، خودشان را به آن نام مينامند، ايشان عمدتا از «سلفي گري»، «جهاديسم» و «تكفيريسم» نام ميبرند و بهتر است ما هم از اين اصطلاحات استفاده كنيم. زيرا بنيادگرايي در زمينه و بستر (context) پروستانتيزم يك ويژگيهاي ديگري دارد. ما خودمان در شيعه روحاني داريم و رابطهمان با امر مقدس با واسطه است بنابراين نميتوان اين دو را با هم يكي بگيريم.
برخي در ايران اين موضوع را مطرح كردند كه جريان روشنفكري ديني يا نوانديشي ديني يا... منابع فكري گروههاي سلفيگري و افراطي هستند. اين بحثها را تا چه حد جدي و قابل طرح ميدانيد؟
به نظر من تمام امتياز دانشگاه نسبت به مطبوعات اين است كه در مطبوعات خيلي راحتتر ميتوان اظهارنظر كرد و كسي هم اعتراضي نميكند، اما در دانشگاه حتي بديهيترين مسائل را بايد با ارايه مستندات دقيق ارايه كرد. مثلا وقتي دانشجويان بديهيترين ادعاها را مطرح ميكنند، من از آنها سند و مدرك ميخواهم. من پروندههاي اين نشريات ايراني درباره بنيادگراها را ديدم و فكر ميكنم امتياز اين كنفرانس به آنها اين است كه مستند است و ادعاهاي كلي مطرح نميكنند. اساسا كار علمي با نظريهپردازي بدون پايه و مستندات مشخص نيست. ميشود هر نظري داد، اما بايد اين نظر را به آدرسي دقيق مستند كرد. متاسفانه روشنفكران ما و كساني كه در مطبوعات فعاليت ميكنند، خيلي بحثهايشان را مستند نميكنند و عموما مباحث شان كلي است. البته اين بحثها خوب است، اما ارزش علمي ندارد. در بحث فعلي وقتي دوستان درباره وهابيت صحبت ميكنند، مشخصا درباره مدارسي حرف ميزنند كه در آنها وهابيت تدريس ميشده است و وقتي هم كه درباره داعش بحث ميشود، بهطور مشخص درباره نشريات و سخنرانيهاي داعش حرف ميزنند. ضمن آنكه درباره هر يك از مباحث ساعتها بحث و گفتوگو درگرفته است.
افزودن نظر جدید