- کد مطلب : 141 |
- تاریخ انتشار : 5 فروردین, 1392 - 11:10 |
- ارسال با پست الکترونیکی
عارف رای دارد
محمدرضا اعتمادیان «مورد اعتماد» خیلی ها است؛ از آیت الله مهدوی کنی، واعظ طبسی تا محمود احمدی نژاد و سیدمحمد خاتمی. شاید ارتباطش با خاتمی با یزدی بودنش هم ارتباط داشته باشد، اما مشاور امور اصناف و بازاریان دولت خاتمی و احمدی نژاد بودن با همه تفاوت هایشان با یک عضو ارشد موتلفه، بیش از همه نشان از اعتماد به شخصیت اوست.
به گزارش امید بخشهایی از گفتوگوی خبرآنلاین با اعتمادیان بدین شرح است:
*شما یکی از 14 مشاور رئیس جمهور بودید که یک باره برکنار شدید، وقتی خبر برکناری تان را شنیدید، واکنشتان چه بود؟
وقتی آقای احمدی نژاد این کار را کرد، بنده جزو کسانی بودم که رفتم خدمتشان و نکاتی را گفتم. به ایشان گفتم: «میدانستی من مشاور راستی راستی شما بودم، خوب بود به خودمان می گفتی، کنار می رفتیم». البته یک نکته به شما بگویم یکی می خواهد خدمت کند. یکی ادا در می آورد. من آقای احمدی نژاد را این طور می شناسم که می خواهد خدمت کند. خیالش می رسد خدمت این است.
*فکر می کنید با پایان دوره این دولت، مردم به نامزد مورد حمایت آقای رئیس جمهوردر انتخابات اقبال خواهند داشت؟
ابدا.
*به نظرتان سال 92 رقابت اصلی بین کدام کاندیدا های انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود؟
یک نفر از اصولگرایان به شرطی که یکی شان بیشتر نیاید و آقای عارف.
*اما برخی همچون آقای پزشکیان با گرایش اصلاح طلبی می گوید آقای عارف رای ندارد؟
اگر عارف بیاید این طور نیست که رای نداشته باشد. آقای عارف جزو معتدل ترین چهره های اصلاح طلبان است. البته همه اصلاح طلبان هم از این مشی ایشان خوششان نمی آید، ولی او رای دارد.
*شما در دوران اصلاحات هم مشاور امور اصناف و بازاریان آقای خاتمی بودید. آن دوره چطور مشاور شدید؟
بنده آن دوران برای آقای ناطق نوری تبلیغات می کردم. وقتی آقای خاتمی به من پیشنهاد کردند مشاورشان شوم، رفتم سراغش گفتم: «میدانید من عضو شورای موتلفه هستم». گفتند: بله. گفتم: «میدانید من معاون آیتالله مهدویکنی هستم؟». گفتند: بله. گفتم: «میدانید بنده قائممقام آیتالله طبسی بودم؟». گفتند: بله. گفتم: «چهار تا عیب دارم». آنها را هم گفتم. بعد گفتم: «حالا میخواهید من مشاور شما بشوم؟» گفت: بله. بعد گفتم: «بنده اگر بخواهم مشاور شوم، مشاور قلابی نمیشوم. مشاور راستی راستی خواهم بود. یعنی اگر چیزی به ذهنم رسید که اشتباه است به شما میگویم». این را هم گفتم که اگر چیزی به ذهنم میرسد و باید امروز به شما بگویم نمی توانم دو هفتهای وقت بگیرم تا بیایم شما را ببینم.
*آقای خاتمی به قول و قرارش عمل کرد؟
ایشان به رئیس دفترش گفت هر وقت اعتمادیان آمد، وقت نمیخواهد و همیشه هم این کار را میکردند. البته بنده اگر زمانی ایشان را کار داشتم سر نماز ظهر میرفتیم، نماز را با هم میخواندیم و بعد از نماز صحبت می کردیم.
*در حوزه بازار به ایشان مشورت می دادید یا موضوع های دیگر هم بود؟
نه. من هر چیز به ذهنم میرسید به آقای خاتمی میگفتم. در مورد مشاوره با آقای احمدی نژاد هم همین بود.
*آقای خاتمی به توصیه شما عمل میکرد؟
مواردی بود که موضعگیری ای میکرد و بعد از آن موضعگیری برمی گشت.
*یک مصداق می گویید؟
ایشان وقتی که رئیسجمهور شد، یادتان هست که میگفتند «دوم خردادیها»؟ قرار بود روز دوم خرداد سال بعد ایشان در دانشگاه تهران، سخنرانی کند. سال قبل اش، «دوم خردادی ها» آمدند دورش را گرفتند و کف و دست و سوت زدند. وقتی خبر اعلام شد به ملاقاتشان رفتم و از این مساله گله کردم. گفتم: «دوم خرداد چه روزی است؟» بعد خودم گفتم: «دوم خرداد همان روزی است که رایگیری ریاست جمهوری بود».
گفتم: «کدام یک از رئیسجمهورها در ایران روز رأیگیری مراسم میگیرند؟ شما یک روحانی و سید و محترم هستند، این رفتارها شأن شما را پائین میآورد». ایشان از این یادآوری تشکر کردند و سال آینده آن برنامه را لغو کردند.
یک مورد دیگر مربوط به اظهارنظ های آقای خاتمی در خصوص جایگاه رهبری بود. یک وقتی به ایشان گفتم: «شما نفر دوم مملکت هستید، نفر اول آقا هستند. چرا در جاهایی که میروید به آقا احترام نمیکنید و اسم آقا را به خوبی نمیبرید؟» ایشان گفت: «نمیخواهم حساسیت به وجود آید. البته گفت که من آقا را واجب الاطاعه می دانم، اما مثل برخی ها که هر جا می روند، آقا آقا می کنند نیستم و این روش را قبول ندارم و به مصلحت هم نمیدانم».
*به نظر شما الان هم آقای خاتمی همینطور فکر میکند ؟
احترامی که آقای خاتمی در دلش به آقا دارد، کمتر از آقای احمدینژاد نیست.
افزودن نظر جدید