عصر ایران: بیطرف رای نیاورد چه ربطی به عارف دارد؟

سایت عصر ایران در یادداشتی به قلم مهرداد خدیر نوشت:

ناکامی حبیب الله بی طرف وزیر پیشنهادی نیرو در اخذ رأی اعتماد سبب شده برخی زبان به انتقاد از فراکسیون امید و مشخصا محمد رضا عارف بگشایند و او را با علی لاریجانی مقایسه کنند و مدعی شوند رییس مجلس در لابی گری موفق تر بود و توانست عبدالرضا رحمانی فضلی را دوباره بر کرسی وزارت (کشور) بنشاند در حالی که محمد رضا عارف نتوانست برای وزیر پیشنهادی نیرو رأی اعتماد بگیرد.

اما آیا تمام ماجرا در لابی گری خلاصه می شود؟

اگر وزیر پیشنهادی نیرو لابی می کرد و رأی می آورد آن گاه نشان ذکاوت و فراست و سیاست ورزی عارف بود و در این حالت آیا کاندیداهای بازمانده از فهرست نهایی شورای شهر تهران که به هر بهانه ای علیه رییس شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان موضع می گیرند حاضر بودند در ستایش عارف بنویسند یا ساز دیگری کوک می کردند؟

لابی کردن و وعده دادن و رأی اعتماد گرفتن خوب است یا تن به معامله های پشت پرده ندادن؟ اگر اولی خوب است آیا عارف به همین خاطر شماتت می شود و اگر دومی خوب است چرا انتقاد می شود؟

سعید حجاریان می نویسد: «در گمانه زنی ها و پروسه چینش کابینه دوازدهم نیز مشاهده کردیم که یکی از وزرا میان معاونین خود تقسیم کار کرد و به آنان مأموریت داد که با نمایندگان لابی کند و رأی اعتماد آنان را بخرد».

لفظ «بخرد» البته تند است ولی اصل لابی گری را نمی توان انکار کرد. کسانی که عارف را با لاریجانی مقایسه می کنند در واقع هم به رییس فراکسیون امید اتهام می زنند و هم به رییس مجلس چرا که این ذهنیت شکل می گیرد که انگار درباره رحمانی فضلی هم چنین پروسه ای طی شده حال آن که تقریبا مشخص است مراد سعید حجاریان کدام وزارتخانه است و وزارت کشور نیست.

این انتظار که عارف برای بی طرف رأی اعتماد می گرفت و متقابلا مانع وزارت آذری جهرمی یا رحمانی فضلی یا ربیعی می شد با واقعیت های فراکسیونی مجلس منطبق نیست و در مورد خاص آقای بی طرف می توان بر چند نکته تأکید ورزید:

اول این که قراینی موجود است که نشان می دهد مدیریت کنونی وزارت نیرو چندان به روی مهندس بی طرف آغوش نگشود و از بازگشت او پس از 12 سال استقبال نکرد.

از این رو بعید نیست برخی از فضاسازی ها از درون وزارتخانه ناشی شده باشد. این در حالی است که وزیران پیشنهادی دیگر با این مشکل رو به رو نبودند. یا ابقا شدند یا جا به جا یا درون همان ساختار ارتقا می یافتند و وزیر می شدند در حالی که بی طرف بازمی گشت.

موضوع دوم 18 رأی ممتنع است که در عمل به عنوان مخالف نقش ایفا کرد. حال آن که همین ممتنع ها چه بسا در گفت و گوهای قبلی اظهار مخالفت نمی کردند. شاید گفته شود چرا عارف نتوانست ممتنع را به موافق تبدیل کند؟ اما اگر مخالف ها به ممتنع تبدیل شده باشند چه؟ 

دیروز هم نوشتم مجلس باید برای آرای ممتنع تدبیری بیندیشد زیرا درست نیست که نماینده در مقام امتناع و بی طرفی رأی دهد ولی به عنوان مخالف احصا شود. اگر این ممتنع ها در رأی گیری شرکت نداشتند بی طرف وزیر شده بود و امتناع در واقع به معنی پرهیز از اظهار نظر است نه رأی مخالف.

نکته سوم به روحیات شخص مهندس بی طرف معطوف است. او زیاده از حد محجوب و کم روست. کافی است نطق او را با آذری جهرمی مقایسه کنید. 

نوع سخنرانی و هیجان و استدلالات و احتجاجات در جلب آرا مؤثر است. برخورد مهندس بی طرف سرد بود و انگار خودش هم انگیزه برای وزارت ندارد. 

در حالی که برای وزارت باید جنگید نه آن که از سر سیری مواجه شد. استغنا از قدرت خوب است اما وقتی وارد میدان شدی باید مبارزه کنی. کاری که وزیر جوان ارتباطات کرد. 

خاطره نطق های مسحور کننده عطاءالله مهاجرانی در سال 76 و در جلسه رأی اعتماد و در اردیبهشت سال 78 در استیضاح در حافظه تاریخ ثبت شده و عیار نطق دفاعیه به حساب می آید در شیوه سخن وری و برهان آوری. 

البته کسی از مهندسین و مدیران فنی انتظار ندارد مانند اهل فرهنگ و سیاست سخن وری کنند اما دست کم می توانند از مشاورانی بهره گیرند تا متن شُسته و رُفته ای برای آنان آماده سازند. این ضعف هم در دفاع آقای بی طرف مشهود بود.

اصل قصه اما این نیست. نمایندگان استان خوزستان و برخی مناطق دیگر عزم خود را جزم کردند تا به بی طرف رأی اعتماد ندهند تا پیام روشنی را منتقل کنند.

روزگاری سد سازی مایه بالیدن مقامات بود اما اکنون داستان این گونه نیست. پس از احداث سد گتوند آب رودخانه کارون شور شد تا جایی که وقتی به مزارع نیشکر می رسید یا شاید هنوز هم که می رسد سختی آب چند برابر می شود و وقتی به اهواز می رسد از حد استاندارد فراتر می رود.

مردم محلی آلودگی و شوری کارون را به خاطر سد گتوند می دانند و کارون هویت منطقه است و سد هر حُسنی هم داشته باشد در قبال شور شدن کارون رنگ می بازد و وعده تخلیه نمک کف مخزن هم کارگر نیفتاد.

به بیان دیگر سد کارون 3 و سد مسجد سلیمان و سد کرخه بر روی رود کرخه همه از نظر فعالان محیط زیست مردودند و دیگر دهه 70 و 80 نیست که صرف سدسازی مایه افتخار باشد.

نه این که نمایندگان استان های مرتبط هوادار و فعال محیط زیست شده باشند یا ندانند که سد سازی و سد گتوند مجوزهای مربوطه را اخذ کرده یا در آن زمان نمایندگانی فشار می آوردند که برای تأمین آب کشاورزی سد احداث شود بلکه اولویت کنونی را مورد تأکید قرار می دهند.

در همین حال حبیب الله بی طرف در نطق خود از سد سازی دفاع کرد و مهندسان ایرانی را ستود. این در حالی است که رییس جدید سازمان حفاظت محیط زیست پیش تر تندترین انتقادات را متوجه سد گتوند ساخته بود.

حتی می توان گفت نمایندگان خوزستان و برخی مناطق دیگر با خود مهندس بی طرف هم مشکل ندارند. آنها تنها می خواستند این پیام صریح و روشن را منتقل کنند که مردم با پروژه های انتقال آب مخالف اند و در واقع بی طرف نتوانست از کارون عبور کند و سد ساز پشت سد مجلس ماند و وقتی چنین است از عارف چه بر می آمد؟ پس کاسه ها و کوزه ها را نباید بر سر او شکست چون داستان سیاسی نیست و حمایت عارف هم به همشهری گری تعبیر می شد و گرهی نمی گشود و تازه حساس تر می شدند.

صحبت از کارون است و آب و اهمیت آن که هر روز بیشتر می شود و اگر اقدام عاجل صورت نپذیرد می تواند در هر منطقه به بحران تبدیل  شود. 

بنا بر این روشن است که وزیر پیشنهادی بعدی نمی تواند موضع خود را در مورد پروژه های انتقال آب روشن نکند وگرنه آش همین است و کاسه همین.
 
شاید بتوان گفت اگر با 28 مرداد 32 سیاست در ایران بوی نفت گرفت با اتفاق 29 مرداد 96 هم صدای پای آب در آن شنیده می شود..

افزودن نظر جدید