- کد مطلب : 24802 |
- تاریخ انتشار : 25 بهمن, 1402 - 10:54 |
- ارسال با پست الکترونیکی
لزوم پذیرش تعدد گفتمانی در اردوگاه اصلاحطلبان
ضمن اينكه بحثهايي را نيز در درون گروههاي اصلاحطلب ايجاد كرد. در اين ميان برخي افراد و جريانات با فحاشي و ادبيات ركيك بهزعم خود تلاش كردند مساله را به حاشيه برانند و موضوع را لوث كنند. جداي از اين طيف كه اغلب ذيل گروههاي فيك، سلطنتطلب و برانداز تعريف ميشوند تعداد زيادي از صاحبنظران و فعالان سياسي نيز به نقد عالمانه بيانيه پرداخته و كلمه به كلمه، سطر به سطر و پاراگراف به پاراگراف متن بيانيه را ارزيابي تحليلي كردند. گروهي هم از سر دلسوزي اين نوع تحركات را در حكم انشقاق و انشعاب در درون جريان اصلاحطلبي تفسير كردند. در كل، گفتوگويي مفصل و مبسوط با محوريت محتواي طرح شده در اين بيانيه شكل گرفت. با توجه به مجموعه اين واكنشها، لازم است چند نكته را خدمت دلسوزان كشور، علاقهمندان به انقلاب اسلامي و جريان اصلاحات و در كل دلسوزان ايران شرح دهم:
نخست) اصلاحطلبي طيف وسيعي از جامعه ايراني را دربر ميگيرد. اينگونه نيست كه يك فرد، يك حزب يا جريان خاصي در آن مدخليت تام و تمام داشته باشد و سايرين را از ورود به آن منع كند. اصلاحات در واقع يك طيف فكري است كه در درون آن از گذشته تا به امروز گفتمانهاي گوناگوني شكل گرفته و براي گسترش گفتمان اصلاحات تلاش كردهاند. لذا اختلافنظرهاي اخير، براي من موضوع حاد و غيرمترقبهاي نبوده و نيست. از قديم هم در اردوگاه اصلاحطلبي در بزنگاههاي گوناگون اختلافنظرهاي وسيعي وجود داشت. در مسير تاريخ شايد تنها برههاي كه در آن، وحدت نظر قاطعي ميان گروههاي اصلاحطلب وجود داشت و همه طيفها به اتفاق به يك سمت و جهت حركت ميكردند، سال 76 و انتخاباتي بود كه منجر به رياستجمهوري سيد محمد خاتمي و ظهور حماسه 2خرداد76 شد. در آن ايام چهرههايي مانند مهدي كروبي پاشنهها را كشيده و به استانها و شهرهاي مختلف سفر ميكردند. با علماي بلاد و افراد تاثيرگذار و مردم ديدار و گفتوگو كرده و براي آشنايي ايرانيان با گفتمان اصلاحات تلاش وافري ميكردند. در آن زمان كه احزاب اصلاحطلب هنوز پا نگرفته بودند، اين افراد بانفوذ و معتمد، همچنين نمايندگان مجلس، اساتيد، دانشجويان، نويسندگان، روزنامهنگاران، هنرمندان و... ب ودند كه توانستند اجماعي را ميان مردم شكل دهند. پس از اين دوران همواره تفاوتها و تكثر ديدگاههايي ميان طيفهاي مختلف اصلاحطلب وجود داشت.
2) تجلي بارز اين نوع تفاوتها را ميتوان در اختلافات اعضاي شوراي دور اول و سپس در انتخابات شوراهاي اسلامي دور دوم مشاهده كرد. در آن زمان، اكثر احزاب اصلاحطلب كانديداهاي خودشان را معرفي كردند، چهرههايي چون ابراهيم اصغرزاده، مرحوم راهچمني و گروههاي مرتبط با ملي مذهبي و نهضت آزادي و... هر كدام از ليست مورد نظر خود دفاع كرده و مردم را تشويق به راي دادن به ليستشان ميكردند. بنابراين نخستين نمادهاي تفاوت و اختلافنظر در انتخابات شوراي اول اسلامي شهرها و سپس در شوراي دوم كه تعدد ليستها شكل عجيبي به خود گرفت، نمايان شد. با عبور از اين دوران، در انتخابات رياستجمهوري نهم در سال 84 نيز اين تفاوتها و تكثر ديدگاهها بحرانيتر شد. هر جريان سياسي كه براي خود چارچوب، ادبيات، گفتمان و اهدافي تعريف كرده بود، جدا از اينكه ذيل پرچم اصلاحات فعاليت ميكرد، رويكرد مورد نظر خود را نيز در انتخابات پيگيري ميكرد. گروهي از احزاب و جريانات اصلاحطلب مهدي كروبي را به عنوان كانديدا معرفي كردند، طيف ديگري مصطفي معين را به عنوان كانديدا معرفي كردند و جماعت ديگري نيز آيتالله هاشميرفسنجاني را به عنوان نامزد اصلح خود معرفي كردند. اين 3جريان اصلي به موازات هم در انتخابات 84 حضور پيدا كرده و براي پيروزي تلاش كردند. تنها نقطه اشتراك هر 3جريان مخالفت با محمود احمدينژاد بود. البته اين تكثر جزو اشتباهات استراتژيك جريان اصلاحات بود، اما واقعيتي بود كه سر برآورد و خود را نمايان كرد.
3) اين روند در سال 88 هم ادامه داشت. گروههاي اصلاحطلب در آوردگاه انتخابات رياستجمهوري 2نامزد داشتند؛ تعدادي از اصلاحطلبان در ستاد مهندس ميرحسين موسوي و گروه ديگري هم در ستاد مهدي كروبي فعاليت ميكردند. اين روند در داخل مجلس ششم هم تكرار شد. فراكسيون حزب همبستگي را ما داشتيم و فراكسيون حزب مشاركت را عده ديگري از دوستان داشتند؛ حتي فراكسيون مجاهدين انقلاب اسلامي و مجمع روحانيون هم ذيل جبهه دوم خرداد نشستهاي فصلي برگزار ميكردند. بنابراين اين تفاوتها و تنوعها، موضوع تازهاي نبوده و مسبوق به سابقه است. با اين توضيحات لازم است، بحثي ذيل عنوان «ضرورت پذيرش تعدد گفتماني در درون اردوگاه اصلاحطلبان» شكل بگيرد و در خصوص آن بحث و تبادل نظر شود. با توجه به تجارب گذشته لازم است واقعيت تعدد گفتماني با 3شرط مديريت شود.
نخست) رهبري كلان سيد محمد خاتمي بايد توسط تمام گفتمانهاي اصلاحطلب پذيرفته شود.
دوم) احزاب، گروهها و جريانات اصلاحطلب اقدام به تخريب يكديگر نكنند. بحثهاي عالمانهاي كه توسط برخي افراد و جريانات پيگيري ميشود بايد تداوم يابد. توقع افكار عمومي از گفتمان اصلاحات بحثهاي عالمانه و مباحث فاخر و ديدگاههاي معقول است، نه فحاشي و تمسخر و حاشيهسازي.
سوم) ائتلاف عنداللزوم و در مقاطع ضروري ميتواند در دستور كار قرار گيرد. در برهههايي كه امكان ائتلاف ميان طيفهاي مختلف در برابر يك جريان خطرناك، افراطي، تماميتخواه و... وجود دارد، ميتوان از آن براي تحقق منافع ملي بهره برد.
بنابراين همه فعالان سياسي بايد خودشان را آماده كنند تا در راستاي منافع ملي و ضرورتهاي كشور، كنشگري فعالي در رخدادها و مسائل كشور داشته باشند. اتخاذ مواضع خشك و غيرقابل انعطاف، باعث ايجاد ركود در گفتمان اصلاحات شده و ظرفيتهاي اين جريان را در مسير اتلاف قرار ميدهد. آنچه ميتواند اصلاحطلبان را ماندگار كرده و به آنها مانايي بخشد، برخورد منطقي و پذيرش واقعيتهاي موجود است. در درون جبهه اصلاحات، گفتمانها و نظرات مختلفي وجود دارند كه اين گروهها ذيل 3 اصل ياد شده ميتوانند تبادل نظر داشته باشند، همكاري كنند يا بر اساس برداشت و تفسير و تحليل خود اقداماتي را برنامهريزي كنند.
افزودن نظر جدید