ماجرای علامه و انقلاب؛ تقابل یا حمایت؟/ آیا علامه طباطبایی با انقلاب اسلامی مخالف بود؟

بررسی صریح «ماجرای علامه و انقلاب» تقابل یا حمایت؟ به پژوهش تاریخی-تبیینی در خصوص نسبت علامه و انقلاب اختصاص دارد. کتابی که سوژه‌ای متفاوت و حرف‌های تازه‌ای برای گفتن دارد؛ نوشته رضا اکبری آهنگر و وحید خضاب از سوی انتشارات شهید کاظمی به زیور طبع آراسته شد.

به گزارش امیدنامه ،بررسی صریح «ماجرای علامه و انقلاب» تقابل یا حمایت؟ کتابی که سوژه‌ای متفاوت و حرف‌های تازه‌ای برای گفتن دارد؛ نوشته رضا اکبری آهنگر و وحید خضاب از سوی انتشارات شهید کاظمی به زیور طبع آراسته شد.

مؤلفان در این کتاب سعی کرده‌اند با ارائه ۱۱ مصاحبه و یک پیوست تحقیقی به سؤالات و شبهاتی که مدتی است نسبت به علامه طباطبایی مطرح می‌شود را پاسخ داده و تصویری حقیقی از مشی علمی و عملی علامه طباطبایی درباره انقلاب و جمهوری اسلامی را ارائه کنند.

دفتر اول از کتاب «بررسی صریح ماجرای علامه و انقلاب: تقابل یا حمایت؟» به پژوهش تاریخی-تبیینی در خصوص نسبت علامه و انقلاب اختصاص دارد. محور این کتاب، پاسخ به شبهاتی است که از سوی چند تن از محققان معاصر در خصوص این موضوع مطرح شده است.

بعضی از این محققان مانند دکتر دینانی در صدد القای شبهه نبوده‌اند و برداشت ناصواب از برخی خاطرات آنان موجب پیدایش شبهه شده است. برخی‌ها مانند مرحوم حکیمی تنها به نقل شایعه‌ای بسنده کرده‌اند و همین شایعه بسترساز ایجاد شبهه در خوانندگان شده است.

برخی‌ها مانند دکتر سید حسین نصر و استاد سیدمصطفی محقق داماد خاطراتی (مستقیم یا غیرمستقیم) از علامه نقل کرده‌اند و این خاطرات، شبهاتی را در ذهن خواننده رقم زده است؛ و در کنار همه آنان، محسن کدیور با دسته‌بندی این خاطرات و شایعات، و دسته‌بندی برخی موارد مبهمِ موجود در دیگر کتب تاریخی، صورت‌بندی جامعی از موضوع عرضه کرده است.

کدیور طی چندین مطلب مکتوب و شفاهی صورت‌بندی جامعی از تمامی شبهات موجود دربارۀ نسبت علامه و انقلاب ارائه کرده و روایت خود را در اختیار خواننده قرار داده است. طبق این روایت، امام خمینی و علامه طباطبایی از دوران میان‌سالی با یکدیگر اختلاف، رقابت (و به روایت او: از جانب امام، حسادت) داشته‌اند و در سال‌های بعد این اختلافات به حوزۀ سیاسی نیز منتقل شده و در نتیجه، نه امام و انقلابیون با علامه بر سر مهر بوده‌اند و نه علامه نسبت به شخص امام و مبارزات سیاسی روحانیت دیدگاه خوبی داشته است.

طبق آنچه کدیور ارائه می‌کند، این بی‌مهری متقابل در سال‌های پیش از انقلاب نمود‌های مختلفی یافته و در سال‌های پس از پیروزی انقلاب نیز ضمن تشدید، به صورت‌های مختلفی خود را نشان داده که بارزترین و موجزترین شکل آن، جملۀ منسوب به علامۀ طباطبائی است که «این انقلاب یک شهید داشت و آن هم اسلام بود.».

اما این کتاب تحقیقی، به شبهات مطرح شده پاسخ می‌دهد و رابطه علامه طباطبایی با انقلاب اسلامی را به درستی و بر مبنای اسناد روایت می‌کند.

در بخشی از مقدمۀ این کتاب این چنین آمده است: «این انقلاب یک شهید داشت، آن هم اسلام بود!» سال ۱۳۹۴ این جمله را شنیدیم. مشغول ضبط خاطرات یکی از شخصیت‌های حوزوی بودیم. در یکی از جلسات ضبط خاطرات، آن جمله را از قول علامه نقل کرد. مشخص است شنیدن این جمله، چه باری از حیرت بر دوش ما می‌گذاشت. با توجه به جایگاه عرفانی علامه و نگاهی که به شاگردان سلوکی‌ایشان داشتیم،

نمی‌توانستیم از این سخن سرسری بگذریم. اگر شیفتۀ نظامی بودیم که عارف محبوبمان آن را برای اسلام مضر می‌دانست، باید انتخاب می‌کردیم. یا عشقمان به انقلاب اشتباه بوده یا عشقمان به علامه! اگر آن روایت صحیح می‌بود، نمی‌شد این دو عشق را با هم جمع کرد.

شروع به بررسی کردیم، از کسانی که آگاه‌تر بودند پرسیدیم، از کسانی که به اقتضای سن و موقعیت در بطن حوادث تاریخی بودند سؤال کردیم، هر منبعی در این زمینه در دسترس بود خواندیم و هرچه بیشتر پیش رفتیم بیشتر متحیر شدیم! با کسانی که آشنایی دقیقتری با علامه داشتند هم‌کلام شدیم و با توجه به این شبهه دوباره نگاهی به آثار علامه انداختیم.

هرچه بیشتر دقت کردیم، انتساب این جمله به علامه در ذهنمان بیشتر و بیشتر رنگ باخت. در این فضا، به نتیجه رسیدیم بد نیست پاسخی به این جملۀ منتسب به علامه داده شود. یکی از بهترین راه‌ها، گفتگو با کسانی بود که در سینهشان خاطراتی از علامه داشتند که خلاف آن جمله را می‌رساند یا آنکه تحلیلی از زندگی علامه و شاگردان سلوکی‌ایشان داشتند که می‌توانست به وضوح، کذب آن انتساب را نمایان کند.

یادآوری می‌شود، این دو نویسنده پیشتر با آثاری، چون حقایقی پیرامون انجمن حجتیه، تو زودتر بکش، از افغانستان تا لندستان، فرمانده در سایه و… به جامعه کتابخوان معرفی شده‌اند.

افزودن نظر جدید