میانجی‌گری برای برگزاری کنسرت شجریان در ایران

روزنامه الکترونیکی امیدایرانیان نوشت: حالا 10سال از غیبت آوازخوان شناخته شده ایرانی در سالن‌های کنسرت وطنش می‌گذرد. او در روز اول سال 95 با انتشار پیامی ویدیویی سال نو را به هم‌وطنان تبریک گفت. این رسم هر ساله اوست. با این وجود تبریک آغاز سال جدید از سوی محمدرضا شجریان با سال‌های قبل تفاوتی داشت که باعث شد موجی از اظهار نگرانی‌ها در پی آن منتشر شود. خسرو آواز ایران در آن کلیپ کوتاه موهای سرش را تراشیده بود و از همراهی با دوست مهربانی می‌گفت که سال‌های زیادی او را همراهی کرده و حالا آرزو کرد ترکش کند. شجریان نام آن دوست را بر زبان نیاورد اما رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر درون. آن دوست بیماری است که حالا همدمی چند ساله برای خواننده تراز اول آواز ایرانی به حساب می‌آید. این اتفاق دوستداران شجریان را دوباره یاد روزهایی انداخت که شجریان در سالن‌های مختلف کنسرت در ایران آواز می‌خواند و مردم با او نوای مرغ سحر را سر می‌دادند. حالا اما 10سال از آن روزها می‌گذرد. در ادامه گفتارهایی از فرهاد فخرالدینی، نادر مشایخی، حمیدرضا نوربخش، داریوش پیرنیاکان و حسام­الدین سراج آمده است که روایت­های مختلفی از محروم بودن شجریان از خواندن آواز در کشور خودش را پیش روی شما قرار می‌دهند:

 

 شنیدن صدای شجریان حق مسلم مردم است

 فرهاد فخرالدینی/رهبر ارکستر ملی

آقای شجریان 10سال است نمی‌تواند در ایران کنسرت برگزار کند بنابراین تنها در خارج از کشور برای علاقه‌مندان به اجرای برنامه می‌پردازد. از نقطه نظر فرهنگیاجرای موسیقی در خارج از کشور هم ضروری است چراکه برای معرفی موسیقی ایرانی لازم است هنرمندانی در سطح آقای شجریان در خارج از مرزها هم فعالیت کنند. مساله این است که مردم خود ما نباید از حضور افرادی چون آقای شجریان محروم باشند. به نظر من در حال حاضر باید میانجی‌گری شود تا مردم از این صدای خوش و موهبت الهی که در حنجره آقای شجریان نهاده شده بهره‌مند شوند. مسلما مردم ایران حق دارند از صدای خواننده محبوبشان لذت ببرند. این یک حق مسلم برای مردم و البته خواننده است. این ارتباط باید به‌نحوی برقرار شود تا خوانندگان ما بتوانند به دوستداران خود را ارایه دهند.

من با آقای شجریان رفاقتی چندین ساله دارم. نخستین خواننده ارکستر ملی هم خود آقای شجریان بودند. من و آقای شجریان از ابتدای فعالیت ارکستر ملی فعالیت بسیاری داشتیم و دوستی ما به سال‌های بسیار دور باز می‌گردد. صحبت بر سر یک دوستی 50ساله است. من و آقای شجریان دوستی دیرینه‌ای داریم. من از رادیو با ایشان همکاری کردم. من آقای شجریان را دوست دارم و ایشان هم متقابلا به من لطف دارند. از نظر من شجریان زحمات زیادی برای فرهنگ و موسیقی این کشور کشیده است. او در تمام سال‌های فعالیتش برای موسیقی کشور یک طلبه بوده است. به میراث موسیقایی از منظر آوازی تسلط دارد. البته که از یک استعداد ذاتی خدادادی هم برخوردار بوده. ما باید قدر این سرمایه‌های فرهنگی را بدانیم. امیدوارم آقای شجریان سلامت باشد و بتواند دوباره صدایش را در داخل ایران به گوش دوستدارانش برساند. من می‌خواهم آرزو کنم مشکلات موجود برطرف شود و آقای شجریان بتواند هم با ارکستر ملی همکاری کند و هم در داخل ایران برای دوستدارانش به اجرای برنامه بپردازد. محمدرضا شجریان برای هنرجویانی که تحت تاثیر او هستند یا دنباله‌رو او هستند یک الگو به حساب می‌آید. باید شرایط فراهم شود تا او بتواند باز هم به فرهنگ این سرزمین خدمت کند. مهم‌تر از همه من برای شجریان آرزوی سلامتی دارم.

 

 شجریان، نماد فرهنگ و هنر این مملکت است

 حمیدرضا نوربخش/خواننده و مدیرعامل خانه موسیقی

در حال حاضر ما استاد شجریان را به‌عنوان یک شخص نمی‌بینیم و نباید هم نگاه کنیم. استاد شجریان یک چهره منحصربه‌فرد فرهنگی است و امروز یکی از نمادهادهای هنر این سرزمین است. ایشان یکی از مفاخر ملی و سرمایه‌های فرهنگی این سرزمین محسوب می‌شود. مگر ما به حافظ، سعدی، مولانا، خیام و عطار و تمام مفاخرمان در طول تاریخ -فارغ از سلیقه‌ها و تفکرات‌شان- چه نگاهی داریم؟ به هر حال اینها سرمایه‌های ما هستند. مثلا روزگاری یک عده‌ای تفکراتی تندرو داشتند و به فردوسی نگاهی داشتند که این آدم شاه‌دوست یا شاه‌پرست بوده است. آیا آن نگاه، در اوایل انقلاب، درست بود؟ اینها عده‌ای بودند که اصلا با شاهنامه مشکل داشتند. بعدا بالاخره این نگاه اصلاح شد. شاهنامه، سرمایه فرهنگی ما است و در مجموع یکی از گرانبهاترین سرمایه‌های ما و یکی از حافظان زبان ما محسوب می‌شود. بعدا این طوری تفسیر شد و امروز این نگاه را داریم. به نظر من استاد شجریان چنین سرمایه‌ای است و بدون اغراق و مبالغه می‌گویم و البته همه به این معترف هستند؛ واقعا ما نظیر ایشان را چه زمانی داشتیم؟ در عرصه موسیقی عرض می‌کنم. برویم در این 150سالی که تاریخ مشخص، نام‌های آشنا و بالاخره اثر داریم و آثار شنیداری وجود دارد. مگر ما نظیر این آدم را داشتیم؟ کسی که اینقدر بتواند به فرهنگ و هنر این مملکت خدمت کند. این همه بتواند در عرصه‌های مختلف، همبستگی ملی ایجاد و از موسیقی ملی ما پرچمداری کند. امروز بی‌تعارف ایشان پرچمدار موسیقی و هنر این سرزمین است. نماد، ویترین و سمبل ما محسوب می‌شود. به نظر من، این تنگ‌نظری است و باید آن را کنار گذاشت. ما واقعا نباید به سرمایه فرهنگی این طور ظلم کنیم.

به نظر من ایشان در حال حاضر در شرایط سنی‌ای هستند که در واقع باید هر لحظه عمر ایشان برای این مملکت، اثربخش و ثمربخش باشد و بتوانند کارهای ماندگاری را از خودشان بگذارند. آن قدر فرصت وجود ندارد. استاد شجریان جوان نیست که ما تصور کنیم مثلا در 20سال دیگر چنین شود. به همه این مسایل باید توجه کرد. اینکه ما بیاییم بررسی کنیم کدام شخصیت فرهنگی به اندازه آقای شجریان به این مملکت، به این مُلک، به این ملت و به این فرهنگ خدمت کرده است. همین 36سال بعد از انقلاب را نگاه کنیم. همین پروسه استقرار جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را در نظر بگیریم. ببینید از بدو شروع انقلاب، آقای شجریان تاثیرگذار بود. آثار ایشان در خود انقلاب فراگیر اسلامی مردم نقش داشت. حالا هم همین‌طور است. من این مساله را بارها به مسوولان هم گفتم که «وقتی قرار است فضا، فضای اول انقلاب و در دهه فجر باشد و ما بخواهیم روزها را به مردم یادآوری کنیم، آیا با آثار شجریان این کار را می‌کنید یا نه؟» این موضوع از خود انقلاب گرفته تا پروسه‌های بعدی با آثاری که ایشان در راستای همبستگی ملی انجام دادند و ارایه کردند، وجود داشته است. مجموع اینها را اگر نگاه کنیم، ایشان یک شخصیت خدمتگزار هستند و با خدمتگزاران نباید این‌طور رفتار کرد.

استاد شجریان هیچ‌وقت با نظام تعارضی نداشته است. به هر حال ایشان کسی است که زیر این پرچم و در این نظام زندگی کرده و در مناسبت‌های این نظام حضور پیدا می‌کند. به همه این مسایل باید توجه کنیم. ایشان با همه مسایلی که وجود داشته هیچ‌وقت از این مملکت روی‌گردان نبوده است. بالاخره در این سال‌ها به ایشان جفا هم شده است. با همه این حرف‌ها، ایشان این مملکت را ترک نکرده و در این سرزمین مانده است. استاد شجریان می‌توانسته به جایی برود که ما می‌دانیم دشمنان این مُلک برای ایشان فرش قرمز پهن می‌کنند اما حاضر نشده این ممکلت را ترک کند و خدمتگزار این مملکت و این فرهنگ بوده است. همچنین ایشان به این مردم، وفادار بوده‌اند.

 

شجریان گفت؛ این مردم وجدان دارند

نادر مشایخی

من اصلا به مسایل سیاسی کاری ندارم. مساله من اخلاقی است. یعنی اینکه وقتی فردی مثل استاد شجریان از لحاظ عرفی و سیاسی هیچ مشکلی ندارد، این قابل درک نیست که اجازه داده نشود او در ایران کنسرت برگزار کند. آخر من نمی‌فهمم این چه کاری است؟ من هنوز نفهمیدم این کار چه نتیجه‌ای خواهد داشت. وقتی صحبت از مجوز ندادن به آدمی مثل شجریان پیش می‌آید، من اصلا نمی‌دانم چه چیزی باید بگویم.

از نظر من مساله آدمی مثل شجریان و مشکلی که او برای اجرا در ایران با آن مواجه است اصلا شخصی نیست. او یک گنجینه فرهنگی برای همه ایرانیان است. این جریان به همه ایرانیان مربوط می‌شود. باید ریشه‌یابی کرد که جریان چیست؟ واقعا مساله مربوط به چه چیزی است که استادی چون شجریان نباید کار کند. لغو حضور او روی صحنه، لغو یک سری از آدات فرهنگی ماست. ما نمی‌توانیم آدات فرهنگی خودمان را لغو کنیم. فرهنگ ما همین است. فرهنگی که آدمی مثل شجریان یک گوشه از آن است. ما نمی‌توانیم حضور او را روی صحنه لغو کنیم.

من حتی دلیل این عدم اعطای مجوز را هم نمی‌دانم. نتیجه‌اش که بماند. نتیجه این کار جلوگیری از یک اتفاق فرهنگی است. باید متوجه باشیم که در طول تاریخ این اتفاق هیچ‌گاه نتیجه خوبی نداشته است و به فرجام مناسبی نرسیده است. از سوی دیگر من دلیل این اتفاق را هم نمی‌دانم.

مشکلات به‌وجود آمده را خیلی ساده‌تر هم می‌شد حل کرد. در رابطه با چنین مسایلی، همیشه اختلاف است که برنده می‌شود نه هیچ کدام از طرفین. باید ببینیم کسی که تصمیم می‌گیرد و قادر است هنر را لغو کند چه کسی است. او باید بیاید، بنشیند و درباره مسایل فرهنگی صحبت کند. باید ببینیم عقیده او درباره اتفاقات فرهنگی چیست؟ باید ببینیم او چه چیزی را فرهنگ می‌داند؟ از سوی دیگر باید به این سوال پاسخ دهد که آیا واقعا می‌شود با لغو کنسرت یا عدم اعطای مجوز به یک فرد، فرهنگ را تغییر داد؟ تاریخ نشان داده نمی‌شود این کار را انجام داد. تاریخ نشان داده باید از برقراری سد در مقابل اتفاقات فرهنگی دست برداشت. باید مسیر دیگری را هم پیش‌بینی کنند و در اختیار آدم‌ها بگذارند و به آنها حق انتخاب بدهند. نمی‌شود هر آنچه مردم دارند را نادیده بگیریم و در مقابلش به آنها هیچ چیزی هم ارایه ندهیم.

راستش من در حال فکر کردن به یک راه‌حل هستم. چون این مساله مربوط به ملت است. اینکه جلوی این و آن را بگیریم فضا را خراب می‌کند. امروز فضا آنقدر باز و خوب شده که نباید مرتکب چنین اشتباهاتی شد. مساله را نباید سیاسی کنیم. ممکن است افراد نظرات مختلفی درباره موضوعات داشته باشند. در ادامه آنها کارهایی انجام می‌دهند که نشان‌دهنده نظرگاه آنهاست. آقای شجریان از آن دست افرادی است که با کارش نشان‌ داده دارد برای این فرهنگ و برای این ملت کار می‌کند. او این مردم را دوست دارد. ده‌ها بار وقتی با هم خصوصی صحبت کرده‌ایم گفته‌ام نظرتان درباره این شرایط چیست؟ و ایشان گفته: من مردم ایران را دوست دارم. این مردم خوب و قابل اطمینان هستند و وجدان دارند. حالا اگر بیایید و جلوی کار چنین آدمی را بگیرید کار خوبی انجام داده‌اید؟ قطعا نه.

 

 از دست مدیران فرهنگی هم کاری بر نمی­آید

 حسام­الدین سراج/خواننده آواز ایرانی

به نظر من روش برخورد با هنرمند باید زیرکانه‌تر از چیزی باشد که امروز شاهدش هستیم. هنرمند متعلق به مردم است. حنجره خواننده حنجره مردم است و به همین جهت خواست و نظر مسوولان باید با درخواست‌های مردم هماهنگ‌تر شود. من به این موضوع به‌عنوان رفتاری که در تلاش است ارتباط مردم با هنرمند را قطع کند می‌نگرم. معتقدم ارتباط مردم با هنر را نباید قطع کرد. اگر این ارتباط توسط مسوولان قطع شود، مردم نسبت به مسوولان نا‌امید و شاید حتی بی‌اعتماد شوند. من باتوجه به تجربه فعالیت هنری در طی چهار دهه، این مساله را به‌عنوان یک امر مسلم مطرح می‌کنم.

از این منظر که چهره‌های فرهنگی و هنری را می‌توان سرمایه‌های کشور به حساب آورد، به نظر می­رسد راه درست استفاده از این سرمایه‌ها را باید بیابیم. این مساله بسیار مهم است و اتفاقا از آن دست افق‌هایی است که باید در چنین بحث‌هایی مورد توجه قرار بگیرد. ببینید استاد شجریان نماینده یک فرهنگ است. او سال‌هاست که با هنرش شعر حافظ و سعدی و مولانا را می‌خواند. به عبارت دیگر می‌توان آقای شجریان و چهره‌هایی از این دست را منادی ادبیات مشرق زمین و خاصه ادبیات ایران دانست. به همین جهت اگر عده‌ای با حرکت و ادامه فعالیت فرهنگی چنین فردی مخالفت کنند، گویی مخالفت خود را با فرهنگ و ادبیات مشرق زمین و ایران اعلام کرده‌اند. من نام استاد شجریان را به‌عنوان مصداق بارز این مساله بر زبان آوردم اما باید بدانیم چنین حرکت‌هایی در موارد دیگر هم اتفاق می‌افتد.

نکته­ای که امروز به مشکل اساسی فرهنگ ایران مبدل شده آن است که متاسفانه برخی از دوستان مسوول نوعی از فرهنگ تفننی - تفریحی را که هیچ بن‌مایه ایرانی هم ندارد اشاعه می‌دهند و در ادامه این مسیر چنان جدی هستند که دارند موسیقی سنتی و آواز سنتی را به حاشیه می‌رانند. این هنر به‌عنوان یکی از مشخصه‌های فرهنگ ایرانی دارد به دست فراموشی سپرده می‌شود و به تبع آن احتمالا نسل‌های آینده جوانان این سرزمین ارتباط خود را با فرهنگ و ادبیات ایرانی به‌عنوان یکی از نمونه‌های درخور توجه ادبیات و فرهنگ مشرق زمین از دست می‌دهند.

این یک شکست است که مردم برای دیدن کنسرت خواننده‌ای که متعلق به کشور خودشان است و متعلق به مرز و بوم آنهاست مجبور شوند به یک کشور دیگر بروند. این اتفاق جای تاسف بسیاری دارد.

این دست اقدامات در دست مدیران فرهنگی و در حوزه وظایف این دست مسوولان نیست. در ایران اصلا معلوم نیست چه کسانی کنسرت‌ها را لغو می‌کنند. لغو کنسرت‌ها و مشکلاتی از این دست اصلا در محدوده اختیارات وزارت ارشاد نیست. عده‌ خاصی این کار را انجام می‌دهند که من آنها را بلوری‌ها می‌دانم. در فیلم گاو بین اهالی دو روستا اختلافی وجود دارد. مردم یکی از این دو روستا شب‌های متمادی از دست افرادی ناشناس کتک می‌خوردند. در واقع چون مردم روستایی که مورد تهاجم قرار گرفته بودند شب هنگام نمی‌توانستند چهره‌ مهاجمان را تشخیص بدهند به آنها می‌گفتند بلوری‌ها. امروز هم به نظر می‌رسد در مورد موضوع مورد بحث ما پای بلوری‌هایی در میان است که ما نمی‌دانیم چه کسانی هستند. در ادامه باید پاسخ سوال شما را بدهم. اگر من جای یکی از مسوولان فرهنگی بودم زمینه برگزاری کنسرت‌های موسیقی ایرانی نظیر کنسرت استاد شجریان و... را فراهم می‌کردم و کاری می‌کردم که اجراهایی از این دست هر روز بیشتر و بیشتر شوند. این کار دو فایده عمده دارد. هم اشاعه فرهنگ خودی را سبب می‌شود و هم باعث خارج شدن مسوولان از گاردی می‌شود که اصلا مورد تایید مردم نیست. البته شاید اگر با مدیران فرهنگی هم صحبت کنید، مدیران فرهنگی هم همین را به شما بگویند اما آنها هم نمی‌توانند کاری کنند.

 

 شجریان، موسیقی و امنیت ملی

 داریوش پیرنیاکان/آهنگساز و نوازنده تار

به نظر منما حتی ممنوع‌الکار شدن آقای شجریان را می‌توانیم از بعد امنیت ملی نگاه کنیم. من چند سال پیش در مورد مساله‌ای صحبت کردم که متاسفانه خیلی جدی گرفته نشد و مورد توجه قرار نگرفت، حدود 12-10سال پیش بنده در مورد موسیقی و امنیت ملی حرف زدم. حالا این موسیقی و امنیت ملی یعنی چه؟ ما وقتی در کشور خودمان به موسیقی اقوام مختلفی که زندگی می‌کنند و سالیان سال با همدلی و همبستگی و با تمام وجود در کنار هم زیسته‌اند توجه نمی‌کنیم، خطر نابودی آن را تهدید می‌کند چنانکه امروز نیز موسیقی ما دارد از بین می‌رود. موسیقی شهری و موسیقی ردیف دستگاهی ما نیز دارد از بین می‌رود. پیوند مردمی! اینها حلقه‌های زنجیری هستند که مردم ما را به هم متصل می‌کند اما ما داریم یکی یکی این حلقه‌ها را پاره می‌کنیم و از بین می‌بریم و بعد هم دنبال اتحاد و پیوند مردم با یکدیگریم. امروز اگر به دور افتاده‌ترین نقاط ایران سفر کنید می‌بینید در عروسی‌ها و جشن‌ها سیتی سایزر با ضبطی گذاشته‌اند و با آن برای مراسم خود موسیقی پخش می‌کنند در صورتی که قبلا این‌طور نبود و در هر جا ساز محلی آنجا در جشن‌ها و مراسم عروسی حضور داشت، یا دوتار بود یا تنبور و دهل و سرنا و الخ.

آن پیوندها که صحبتش را کردم همان مفهوم موسیقی و امنیت ملی است که درباره‌اش حرف می‌زدم. وقتی پیوندها را از بین می‌بریم، وقتی مردم نمی‌توانند صدای شجریان را بشنوند یا او را ببینند به شبکه‌های ماهواره‌ای روی می‌آورند اینها لابه‌لای موسیقی‌هایی که می‌گذارند آن حرف‌هایی که می‌خواهند را هم می‌زنند و امنیت ما را از ما می‌گیرند، پس از این منظر هم باید به شجریان نگاه کرد که او حافظ چیز‌هایی فراتر از آواز و موسیقی ایرانی است. امروزه شجریان به‌عنوان یک مظهر ملی مطرح است، باید به این دید به او نگاه کرد. باور کنید همان حرفی که آقای روحانی در شعارهای انتخاباتی‌اش داد حقیقتی است، شجریان می‌تواند سفیر فرهنگی ایران در تمام دنیا باشد. چنین آدمی چرا نباید در ایران کنسرت داشته باشد؟ او الان 10سال است که در ایران کنسرت نداشته است یا هشت تا 10سال است اجازه نمی‌دهند آلبوم منتشر کند. اینها واقعا ضربات و صدمات بسیاری به موسیقی ما وارد می‌کند. بنا براین اهمیت خواست مردم یک طرف و نیاز به موسیقی و صدای فردی مثل شجریان یک طرف دیگر، آثار او نیاز مملکت ماست.

می گویند شجریان فلان حرکت را کرده پس باید او را محروم کرد یا جلوی کارش را گرفت. خب شجریان بیانی داشته است. بیایید با شجریان بنشینید و به او بگویید مشکلت چه چیزی بوده که این حرف را زده ای؟ این موضوع فرای شخص است و مربوط به فرهنگِ موسیقایی ماست، من پا را فرا‌تر از آن می‌گذارم و می‌گویم کل فرهنگ ما و نه تنها فرهنگ موسیقایی کشورمان. مردم را نباید از این فرد و کارش محروم کنند! چقدر نوشتند و گفتند که لااقل در ماه مبارک رمضان ربنای ایشان را پخش کنید اما اینها این کار را هم نکردند. اینها ضربه می‌زند و نه تنها جامعه هنری بلکه کل جامعه و فرهیختگان ما به‌دنبال این هستند که حالا چه شجریان چه دیگر هنرمندان فضای کار کردن داشته باشند و بتوانند کارشان را ارائه دهند چرا که خیلی تاثیر مثبتی در جامعه می‌گذارد.

من نمی‌دانم گیر کجاست؛ آقای جنتی که خیلی دنبال این موضوع هستند، آقای مرادخانی هم دنبال این کار هستند، آقای روحانی که ما چندین و چند بار جلوی رویشان هم گفته‌ایم و در جلسه‌ای که با هنرمندان داشتند آقای نوربخش این موضوع را با ایشان در میان گذاشتند و در شعار‌های انتخاباتی‌شان هم گفتند صدای آقای شجریان را همیشه گوش می‌کنند، اما نمی‌دانم مشکل کجاست. اگر ما از دید فرهنگی نگاه کنیم موضوع حل می‌شود. 

افزودن نظر جدید