نوستالژی دهه ۶۰ با خاطره بازی دو وزیر درباره نخست وزیر:

نبوی:مرحوم بازرگان پروفسور ما بود/توکلی: بنی‌صدر با حضور میرحسین موسوی و بهزاد نبوی در کابینه رجایی مخالفت کرد

روز گذشته، نشست "محمدعلی رجایی؛ مردمی یا پوپولیست" به همت انجمن اندیشه و قلم با سخنرانی بهزاد نبوی، سخنگوی دولت شهید رجایی و احمد توکلی در سالن همایش‌های مسجد الرحمن برگزار شد.

نشستی که با تأخیری یک ساعته برگزار شد اما جذاب و پر محتوا بود. چراکه بهزاد نبودی، پس از سال‌ها دوری از محافل و نشست‌های سخنرانی، برای اولین بار در دولت روحانی پشت نیریبون رفت و جمعیت زیادی نیز مشتاق شنیدن صحبت‌های نبوی و توکلی در کنار هم بودند. 2 فردی که در دولت رجایی در کنار یکدیگر فعالیت می‌کردند اما با گذشت زمان مشی و نگاه هر یک به مسائل سیاسی در 2 قطب متفاوت قرار گرفت و این اتفاقاً نکته‌ای بود که بهزاد نبوی نیز در صحبت‌هایش به آن اشاره کرد و گفت که با توکلی تفاوت دیدگاهی زیادی از گذشته داشته ولی در عین حال، یکدیگر را مسلمان می‌دانند و قبول دارند. او البته این مسأله را هم گفت که سالهاست با یکدیگر گفت و گو نکرده‌اند و از مواضع این روزهای یکدیگر خبر ندارند. چه آنکه هنگامی که احمد توکلی سخنرانی می‌کرد، بهزاد نبوی حرفهایش را تأیید کرد و گفت که صحبت‌ها و بحث‌های شما، همان بحث‌هایی است که من هم می‌خواستم به آن اشاره کنم. البته احمد توکلی نیز در پاسخ به این بحث‌های نبوی درباره تفاوت در نگاه این افراد به مسائل سیاسی با تأیید بخشی از حرفهای نبوی، خاطره‌ای از ازدواج پسرش با دختر صادق زیبا کلام، استاد دانشگاه تعریف کرد و گفت که هنگام عقد به زیبا کلام تاکید کرده است که این وصلت با حفظ مواضع و دیدکاه های سیاسی هر یک صورت می‌گیرد.

به هر روی اما بحث که با تاکید مجری درباره مناظره نبودن این نشست آغاز شد و احمد توکلی به عنوان اولین سخنران درباره مردمی و یا پوپولیستی بودن دولت شهید رجایی سخن گفت. او با بیان ویژگی‌های دولت‌های پوپولیستی گفت: پوپولیست خودش را به مردم نزدیک می‌کند و معتقد به حزب و تشکیلات نیست. او گفت که پوپولیست ها برای جلب نظر مردم شعارهایی می‌دهند که مردم دوست دارند و با مردم مستقیم تماس می‌گیرند و از ابزار تجمع توده‌های مردم برای فشار به حکومت استفاده می‌کنند. او با برشمردن ویژگی‌های دولت‌های پوپولیست تاکید کرد که رجایی پوپولیست نبوده و مانند هرمومنی به ولایت فقیه در عصر غیبت اعتقاد داشت. رجایی معتقد بود هرمقامی در نظام جمهوری اسلامی باید مشخصه اعتقاد به ولایت را داشته باشد و اصالتاً رجایی در نظام جمهوری اسلامی در زمره وفاداران به این نظام سیاسی بود.

توکلی معتقد بود که رجایی و همه انقلابیون از نظر رفتار، خودشان را از مردم جدا نمی‌کردند ر ازنظر توقعات از مردم فاصله نمی‌گرفتند. این مساله ناشی از نگاه دینی آنها بود زیرا دین تذکر می‌دهد که باید خود را شبیه ضعفای جامعه کنید. امروز رهبر انقلاب هم خودشان و هم خانواده‌شان را در مصرف پایین نگاه می‌دارند.

پس از پایان صحبت‌های توکلی، نبوی با تشویق ممتد حضار پشت تیریبون قرار گرفت و مثل همیشه با خنده و طنز خاص خودش، بحث را آغاز کرد. او در ابتدا از عکسی که برای پوستر برنامه منتشر شده بود گلایه کرد و گفت که نمی‌دانم چرا عکس من را از دوران جوانی‌ام و آن زمان که در دولت رجایی بودم، گذاشتند ولی عکس آقای توکلی، مربوط به این سال‌هاست. یا در حق من و یا در حق ایشان اجحاف شده است. او اما در آغاز بحثش بخاطر گرفتگی صدایش عذرخواهی کرد و با تأیید کلی صحبت‌های توکلی در رابطه با مخالفت بنی صدر با او، توکلی، نوربخش و میرحسین موسوی گفت: آقای رجایی دوست داشت که من مثل آچار فرانسه کنار دستش باشم و به بنی صدر گفت که این کاره‌ای نیست. روزی آمدند به من گفتند که بنی صدر به شرط اینکه بنویسی من با بنی صدر مخالفت نمی‌کنم، قبول کرده است تو به سمت وزارت دست بیابی. خلاصه صحبت کردیم و من اولین عفوم را آنجا نوشتم و انشاءالله آخرین عفوم باشد. نوشتم که من تعهد می‌کنم که با رئیس جمهوری به هیچ وقت مخالفت نکنم که این نامه موجب شد من به وزارت دست پیدا کنم. این اولین اعتراف من بود.

نبوی در رابطه با مردمی بودن یا پوپولیسم بودن رجایی گفت: معنای پوپولیسم مردم انگیزی است بدون توجه به مصالح واقعی مردم. برای روزهای اول انقلاب مرز بندی بین اینکه چه کاری پوپولیسم است و چه کاری مردمی است یک مقدار دشوار بود. چرا؟ به دلیل اینکه مسئولان اول هر انقلاب بی تجربه هستند. وقتی هر کسی انقلاب می‌کند یک سری افراد صفر و بی تجربه سمت می‌گیرند. با تجربه ترین افرادی که سمت گرفتند، مرحوم بازرگان بود که او را پرفسور اجرایی می‌دانستیم و بقیه صفر کیلومتر بودیم. لذا در آن زمان تصمیماتی می‌گرفتیم که ممکن است مصداق پوپولیسمی باشد. یکی از نقدهای من به دولت نهم و دهم هم همین بود که درست است که باید جوانگرایی کنیم اما این جوانگرایی باید روی اصول باشد. ما سال‌ها، راهی طی کرده‌ایم و تجربه کسب کرده‌ایم و نباید دوباره به آن دوره بازگردیم. چرخش نخبگان خوب است اما تمام اینها اصول دارد.

وی افزود: من دو مثال می‌زنم مثلاً امام که در زمانی اعلام کردند آب و برق مجانی است، یکی هم طرح شهید رجایی هست که گفتند ماهی 300 تومان به کشاورزان بالای 60 سال بدهیم. ممکن است این را همه شما پوپولیسمی تصور کنید اما اینگونه نیست. در آن زمان با محدودیت اجرایی بهترین کاری که برای مردم می‌شد کرد این اقدامات بود. رجایی در آن زمان فکر می‌کرد که می‌شود این کارها برای مردم خوب باشد اما 30 سال بعد ممکن است به این کارها انتقاد کنیم.

نبوی در ادامه اظهار کرد: در این بحث مهم این است که آیا این حرف‌ها برای جمع آوری رأی مردم است یا خیر؟ امام این حرف‌هایش برای جمع اوری رأی مردم نبود. او بدون این حرف‌ها رأی مردم را داشت. یادم می‌آید شهید رجایی در دیداری گفت که وقتی به من پیشنهاد کردند که نخست وزیر شوم، قهقهه زدم و گفتم یعنی چه مملکتی شده است که از من می‌خواهند نخست وزیر شوم. من تلاش کردم که او را راضی کنم تا این سمت را قبول کند.

او معتقد است که «رجایی دنبال جلب رأی مردم نبود. شاید این اقدامات ظاهرش پوپولیستی باشد اما در آن زمان نگاه اینگونه بود. کار خیری که می‌شود گفت نشانه مردمی بودن رجایی بود این بود که ایشان در اولین جلسه هیئت دولت پیشنهاد کرد که ایا موافقید حقوق ما متوسط حقوق دولت باشد؟ سرانجام همه موافقت کردند و دیدند که متوسط حقوق دولت 7 هزار تومان است که تا آخر دولت رجایی همه وزرا و ایشان 7 تومان می‌گرفتند. این 7 تومان در دولت موقت مهدوی 10 تومان شد که همه‌مان هم خیلی خوشمان آمد. این چهره اصلاح طلب گفت: وزیر هم نمی‌توانست که برای خرجش برود مسافر کشی. این حقوق در آخر موسوی 12 تومان شده بود.

نبوی در رابطه با نظر رجایی برای فعالیت کارشناسی گفت: اگر شخص رجایی را بگوییم با توجه به شناختی که از ایشان از زندان داشتم، آدم با برنامه‌ای بود. شهید بهشتی را خیلی قبول داشت، چون ایشان را با برنامه می‌دانست. بعد از انقلاب که رجایی دولت را در دست گرفت، برنامه ریزی برای کشور بحث دیگری می‌شود، هر برنامه ریزی مبتنی بر هدف گذاری است. در شرایط اول انقلاب، متاسفانه حداقل اطلاعات را داشتیم.

او توضیح داد: من یادم می‌آید زمانی که با الجزایر در مورد بیانیه الجزایز صحبت می‌کردیم حتی دقیق نمی‌دانستیم که پول ما در آمریکا چقدر است. ما از الجزایر می‌خواستیم که از امریکا صورت پول‌های ما را بگیرند. الجزایری‌ها می‌گفتند شما مگه خودتان ندارید؟ ما هم می‌گفتیم می‌خواهیم تطبیق دهیم. (خنده) انشاءالله رقمی که آنها گفتند درست بوده است.

نبوی با اشاره به گردش نخبگان و جوانگرایی گفت: جوانگرایی خوب است نه اینکه 26 سال مملکت تجربه و هزینه کند اما همه مسن‌ترها را کنار بگذارند و بگویند می‌خواهیم جوانگرایی کنیم.

این عضو کابینه رجایی گفت: در کابینه رجایی قوی‌ترین وزرای ما کلانتری، قندی بودند که از وزرای با سابقه رجایی بودند. این عزیزان با تمام قوا در کنار سازمان برنامه شهید رجایی ایستاده بودند و رئیس سازمان برنامه‌مان چون جوان و کم تجربه بود، موجب می‌شد کارها با مشکل مواجه شوند و این اتفاقات باعث عصبانیت آن‌ها می‌شد.

خاطره‌گویی احمد توکلی از روزی که رجایی از بنی‌صدر عصبانی شد و تعجب آرایشگر مجلس از رفتار رجایی

احمد توکلی در رابطه با تفاوت شهید با بنی‌صدر گفت: وقتی رجایی خواست کابینه معرفی کند بنی‌صدر با موسوی، نوربخش، نبوی و بنده مخالفت کرد و بنا شد دو نفر آیت‌الله انواری و یزدی حکمیت کنند. ما چند نفر به خانه بنی‌صدر که ساختمان سفید رنگی در کنار ساختمان ریاست جمهوری بود، رفتیم او به احترام روحانیون هم از جایش بلند نشد.

توکلی در توضیح این جلسه اظهار کرد: بنی‌صدر خطاب به موسوی گفت که تو اولین کسی بودی که در روزنامه جمهوری علیه من سرمقاله نوشتی. این بحث مدام تکرار شد که رجایی عصبانی شد که شما مدام بحث را تکرار می‌کنی و گوش نمی‌کنید. تا اینکه نوبت به من رسید، موقع ناهار بود. به من گفت که شما اولین کسی بودی که در مجلس علیه من صحبت کردید. که من به او گفتم شما در زمان انقلاب ایران نبودید، از این بیشتر هم رأی داشتید اگر درست عمل نکنید، انتقاد می‌کنم.

این نماینده ادوار مجلس، افزود: زمانی در هیئت رییسه بودم با رجایی کار داشتم او را در دفتر بنی‌صدر پیدا کردم، بنی‌صدر گفت من در رابطه با اتفاقاتی در بهشهر کسی را می‌فرستم که می‌خواهد از تو اطلاعاتی را بگیرد. آن فرد آمد و گفت که ما شنیدم که کارگرهای بهشهر با تو مخالفند و تو چطور می‌خواهی وزیر کار شوید؟ من گفتم این اطلاعات را از کجا به دست آورده‌اید؟ بله برخی از توده‌هایی آن جا با من مخالف بودند. او از من پرسید که شما سه تا خانه دارید؟ گفتم اشکالی دارد؟ البته من سه تا خانه ندارم. گفت سئوال اصلی من این است که شما طرفدار بهشتی هستید؟ گفتم بله من کتاب نماز بهشتی را خواندم و وقتی آمدم تهران ایشان را شناختم که چه جواهری بودند.

وی گفت: ولی خدایی بنی‌صدر پوپولیستی عالی بود. من در دو جا فشار جمعیت را حس کردم یکبار در مکه و یکبار هم در سفر بنی‌صدر به بهشهر، جمعیت در حدی از بنی‌صدر به دلیل حرف‌های پوپولیسمی استقبال کردند که من مجبور شدم و پشت تریبون رفتم که بلایی سر ایشان نیاید تا گردن ما که مخالف او بودیم نیفتند.

توکلی به بیان خاطره‌ای از آرایشگری که به مجلس می‌آمد پرداخت و گفت: این آرایشگر گفت من برای اصلاح شهید رجایی روزنامه‌ای روی زمین پهن کرده بودم، وقتی خواستم روزنامه را دور بینندازم ایشان روزنامه را تمیز و تا کرد. آرایشگر می‌گوید آقای رجایی این روزنامه باز فردا می‌آید، چرا تا کردید و گذاشتید آن گوشه، رجایی در پاسخ او گفت چیزی که قابلیت استفاده دارد، نباید دور انداخت، این نگاه هنگام بودجه‌بندی و هزینه کردن‌ها خودش را نشان می‌دهد.

نبوی: در دوره رجایی استبداد نبود

بهزاد نبوی در ادامه اظهاراتش در این نشست گفت: رجایی بستن بودجه سال 60 را به عهده من گذاشت، این اتفاق در حالی افتاد که سازمان برنامه وجود داشت. می گویم ایشان من را آچار فرانسه حساب می‌کردند. حالا این اتفاقات در سال دوم انقلاب افتاد اما ما 30 سال بعد هم متاسفانه شاهد این قبیل اتفاقات بودیم که کارها را به سازمان مربوط نمی‌سپارند.

این چهره اصلاح طلب در رابطه با معرفی کابینه شهید رجایی گفت: درست در این زمان خبر رسید که عراقی‌ها به غرب کشور حمله کرده‌اند، در چنین شرایط رجایی دولت را در دست گرفت. از یک طرف جنگ و از یک طرف اختلافات شدید که میان بنی صدر و رجایی وجود داشت. این اختلافات یک طرفه بود و معمولاً بنی صدر در هر سخنرانی انتقادی به رجایی می‌کرد.

وی افزود: بنی صدر مثلاً در جاهایی که با رجایی بود، برای اینکه رجایی کنارش ننشیند، بدون اینکه به او بگوید سوار ماشین می‌شد و می‌رفت و رجایی مجبور می‌شد با ماشین دیگری برود. خلاصه سال‌های اول انقلاب موجب شد که برنامه ریزی نتواند در دولت رجایی پا بگیرد. در زمان رجایی امکان این کارها نبود. دوستان سئوالاتی که می‌کنند با توجه به امروز است که میگویند خب رجایی اهل برنامه ریزی نبود اما باید این حرفها را با توجه به شرایط آن روز زد.

نبوی در رابطه با نگاه شهید رجایی به آزادی‌های سیاسی گفت: قبل از انقلاب تقریباً همه انقلابیون در سراسر جهان بیش از آنکه به بحث ضدیت با استبداد توجه داشته باشند، به بحث ضدیت با استعمار توجه داشتند، استبداد در تحلیلمان این بود که ناشی از استعمار بود. مبارزه با استعمار اصل بود. در آن زمان کوبا و الجزایر برای ما محترم بودند. تقریباً همه ما به مرحوم ناصر و کاسترو ارادت داشتیم. حتی من میگویم که مرحوم قذافی توجه داشتیم. (خنده)، چون الان همه میگویند صد رحمت به قذافی. (خنده) حتی سید قدس اعدام می‌شد و ما متوجه می‌شدیم که کار خلافی رخ داده است. من یادم است با رجایی و صادق نوروزی، سه تایی کتاب آفات توحید بازرگان را می‌خواندیم انتقادی که هر سه به بازرگان داشتیم این بود که او می‌گفت ما با استبداد 2500 ساله باید مبارزه کنیم، ما می‌گفتیم چرا او به استبداد اشاره نکرده است.

وی افزود: در آن زمان در یک حوزه انتخابیه در کاشان اجازه داده شد بین الله یار صالح به عنوان مخالف قانونی و درچارچوب وضع موجود و لاجوردی رقابتی صورت گیرد. این اتفاق بعد از مدتی منحل شد و دیگر ممکن است اتفاق نیفتد.

نبوی با اشاره به انتخابات سال 94 گفت: ممکن است برخی انتخابات سال 94 را نپسندند اما این آزادترین انتخابات بود. من می‌خواهم بگویم آزادی انتخابات دران زمان امکان نداشت. در زمان مصدق برای آنکه به آمریکایی‌ها نشان دهند آزادی است اجازه رقابت الله یار را دادند. در فاصله سال 39 تا 42 سه چهار حزب دفتر داشتند و ازادی مطبوعات که خیلی کنترل شده بود. خب ما این دوران را پشت سر گذاشتیم و انقلاب شد. وقتی رجایی نخست وزیر شد نظر سنجی انجام دادیم و هیچ کس حتی اپوزیسیون هم مطرح نکرد که تقلب شده است. شاید حالا کاریزمای امام مؤثر بود. احزاب اپوزیسیون حتی در کشور دفتر داشتند و این اتفاق تا زمان ترورها ادامه داشت.

وی افزود: دران زمان در رابطه با مجاهدین خلق مخالفتی با برخی از دوستان داشتیم، برخی می‌گفتند که ما مجاهدین خلق را در زندان می‌شناسیم خب برویم آن‌ها را در زندان بکشیم اما ما می‌گفتیم تا زمانی که دست به اسلحه نبرده‌اند نباید کاری کرد. روزنامه پیام مجاهد حتی تا خرداد سال 60 شماره دارد.

وی افزود: در مقطعی که شهید رجایی نخست وزیر و رییس جمهور بود، استبدادی در کار نبود. دران زمان ازادی سیاسی تحقق یافته تلقی می‌شد و در این رابطه هیچ وقت بحثی با رجایی نداشتیم. در شروع جنگ که حرکت‌های جدایی طلبانه در کردستان وجود داشت، ایشان محدودیتی ایجاد نکرد و تا روز آخر ازادی ها محترم شمرده می‌شد. آخرین حرکتی که موجب شد مجاهدین دست به اسلحه ببرند چیزی به نام اطلاعیه 10 ماده‌ای با امضاء شهید قدوسی بود که با حضور مسئولین و شهید بهشتی و رجایی تهیه شد.

نبوی در مورد این اطلاعیه 10 ماده‌ای گفت: ما در این اطلاعیه گفته بودیم هر گروهی می‌خواهد فعالیت سیاسی خود را ادامه دهد باید اسلحه‌اش را تحویل دهد، محل دفاتر را به مسئولین ذی ربط اعلام کند و... خلاصه کارهای شدیدی کردیم که مجاهدین خلق به دنبال این اطلاعیه از امام درخواست ملاقات کردند که امام هم در پاسخ‌شان گفت البته نقل به مضمون نیست، که گفتند اگر ذره‌ای به شما اصلاح شما اعتماد داشتم خودم به دیدن شما می‌آمدم.

در ادامه این نشست، توکلی در مورد آزادی سیاسی گفت: در اولین شورای سرپرستی صدا و سیما من و روحانی از طرف مجلس، شیبانی و همچنین جواد لاریجانی از طرف قوه قضائیه انتخاب شدند. یک روزی مجاهدین میتینگ داشتند و تصمیم گرفته بود که این سخنرانی‌ها در صدا و سیما پخش شود و عده‌ای هم مخالف بودند. ما ان شب در دفتر هاشمی جلسه داشتیم و رجایی زمانی رسید که تلویزیون داشتند حرف‌های بازرگان را پخش می‌کردند، رجایی گفت چه کسی اجازه داده است که حرف‌های ضد انقلاب پخش شود، بحث در گرفت. نفر آخر بهشتی گفت ما انقلاب کردیم که آدم تربیت شود، آدم به انتخاب تربیت می‌شود، اینکه خانم شما به بازار برود و از اول تا آخر بازار یک چادر بفروشند این انتخاب وجود ندارد. باید انتخاب وجود داشته باشد. صدا و سیما ایرادی ندارد که تریبون مخالفین شود. این بحث باعث که همه قبول کردند.

 

وی در رابطه با خاطره‌ای از بهشتی گفت: قبل از اینکه لاریجانی رئیس صدا و سیما شود ما می‌خواستیم مدیرعامل تعیین کنیم که 11 نفر را غربال کردیم که از بین آنها انتخاب شود و قرار شد که به سران سه قوه اعلام کنیم. در آن زمان بهشتی رئیس دیوان عالی بود و خدمت ایشان رسیدیم. بهشتی در آن لیستی که به او دادیم دست روی کسی گذاشت و گفت از همه بهتر آقای فلانی است. بهشتی صدای دلنشینی هم داشت. ما گفتیم که ایشان در زمانی که لانه جاسوسی را تسخیر کردند دنبال سند علیه شما می‌گشت. بهشتی گفت که خب چه اشکالی دارد او می‌خواهد بداند با رئیس جمهور آمریگا دیدار کرده‌ام، چه گفته‌ام؟ او جوان زیرکی است. بهشتی حتی می‌گفت که مخالف من وقتی عرضه دارد برود رئیس صدا و سیما شود. از او پرسیدم که بدترین صفتی که به شما می‌دهند اصلاح طلبی است چرا سکوت کردید؟ ایشان گفتند که من وقت ندارم که هم کار مردم را انجام بدهم و هم جواب این حرف‌ها را بدهم، من تصمیم گرفتم کارهای مردم را انجام دهم و این حرف‌ها را به خدا بسپارم که خدا خودش خوب هم از ایشان دفاع کرد.

خاطره گلایه از رفیقدوست برای تأخیر در اجرای دستور رهبری

توکلی به خاطره‌ای از رفیقدوست برای تأخیر در اجرای دستور رهبری هم اشاره کرد و گفت: آقای رجایی پیش امام رفتند و گفتند که شنیدم فلانی در ایران است او مردم فاسدی است به دلیل اینکه یکی از موافقان صدام که در ایران اسیر بودند را تر و خشک می‌کرد. امام خواستار برخورد با این فرد شد. آن زمان رفیقدوست مسئول تدارکات سپاه بود تسهیلات جنگ را وارد می‌کرد و ارز می‌خواست. هر زمان که ارز می‌خواست پیش نوبری می‌رفت که رئیس بانک مرکزی بود از جانب بنی صدر نصب شده بود و این‌ها را سر می‌دواند. به همین دلیل هر زمان ارز می‌خواستند پیش رجایی می‌رفتند و شهید رجایی پیگیری می‌کرد.

وی افزود: آقای رجایی شب برگشت و به رفیقدوست گفت این کسی که تو داری او را تر و خشک می‌کنی فاسد است و باید بیرونش کنی. نیمه شب فرستاده رفیقدوست به دفتر رجایی رفت گفت که من از طرف حاج حسین رفیقدوست آمدم و برای گرفتن ارز، رجایی گفت که من رفیقدوست را نمی‌شناسم. رفیقدوست در واکنش به این اتفاق به رجایی زنگ زد که تو من را نمی‌شناسی و او هم گفت تو دستور رهبری را به بعد موکول کردی، هر زمان آن فرد وابسته به صدام را بیرون کردی من ارز را می‌دهم.

توکلی در رابطه با انتخاب نخست وزیری گفت: ما برای انتخاب نخست وزیری جلساتی گذاشتیم ونام کسی را که نمی‌خواهم بیاورم، کلی سر ولایت فقیه بحث کردیم اما سرانجام در جلسه‌ای به گزینه رجایی رسیدیم. من در مجلس رجایی را دیدم و گفتم چطور است شما نخست وزیر بشوید، او گفت نه نه نخست وزیر چیه؟ آموزش و پروش مهم است. ما گفتیم خب نخست وزیر شوید و بعد چند نفر شبیه خودتان را برای پیگیری آموزش و پرورش بگذارید.

او با اشاره به تقابل بنی صدر و رجایی گفت: رجایی خیلی باهوش بود اما بنی صدر می‌خواست عقلش را به رخ او بکشد. بعد از بنی صدر که رجایی می‌خواست نخست وزیر انتخاب کند، من در حضور اقای پرورش گفتم که پرورش خوب است. رجایی بعد بیرون آمد و به من گفت که احمد جان من نمی‌خواهم پرورش را انتخاب کنم، وقتی به من گفتی نخست وزیر شوم، من گفتم خوب است اما پرورش می‌گوید، نمی‌دانم چه کنم و در نهایت او را انتخاب کرد.

افزودن نظر جدید