- کد مطلب : 5578 |
- تاریخ انتشار : 31 شهریور, 1393 - 16:07 |
- ارسال با پست الکترونیکی
هاشمی به عارف اصرار کرد که در صحنه انتخابات بماند/خاتمی گفت اگر بنا باشد از جریان اصلاحات نامزدی در انتخابات داشته باشیم، نفر اصلی ما عارف است
به گزارش امید،مشروح گفت وگوی خبرآنلاین با حسن رسولی در ادامه می آید:
در دوران اصلاحات چهره های اصلی این طیف، گروه های جدید را «اصلاح طلب بدلی»می خواندند. 10 سال بعد از آن رخداد ها، نتیجه انتخابات شورای شهر تهران موجب عصبانیت طیفی از اصلاح طلبان شد و آنها اعضای شورای شهر چهارم را «اصلاح طلبان بدلی» خطاب کردند.این گونه اظهار نظر ها این تصور را به وجود می آورد که اصلاح طلبان فقط برخی را اصلاح طلب می دانند و حقی برای دیگران قائل نیستند. قبول دارید که بخشی از اصلاح طلبان برای خود حق بزرگتری و پدرخواندگی قائل هستند؟
اگر تعریفی را که بنده از جریان اصلاحات دارم بیان کنم، شاید بهتر بتوانیم به این سوال پاسخ دهم. جریان فکری اصلاحات یک حزب یا سازمان سیاسی نیست که انضباط حزبی داشته باشد.
جریان اصلاحات در حقیقت ادامه خط فکری جریان نیروهای موسوم به خط امام است. جریانی که در قالب منشور برادری با انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت مبارز موضوعیت پیدا کرد. اگر این تعریف را مبنا قرار دهیم همه کسانی که به اصول و مبانی گفتمان اصلاح طلبی اعتقاد دارند و در این مسیر هستند، اصلاح طلب هستند، ولو اینکه در بخشی از امور، متفاوت بیندیشند.
بنده در حوزه سیاسی مرام آقای علی مطهری را اصلاح طلبانه می دانم، اما همین فرد در حوزه فرهنگی رفتارش رنگ و بوی اصولگرایی دارد. اگر این نگاه را داشته باشیم، آن مبانی اصلاحات را عبارت می دانیم از تداوم جریانی دوم خرداد 76 در چارچوب قانون اساسی بدون کم و کاست و در عین حال اعتقاد به اینکه در ساختار واقعی جمهوری اسلامی باید به سمتی برویم که مردم و رای مردم موثر باشد. آزادی های مشروع سیاسی توسعه یابد. نسبت به جهت گیری های غیر استراتژیک نظام جزم اندیشی نداشته باشیم. اگرجایی در تصمیم گیری خطا کردیم، آن را قبول کنیم و بپذیریم. اگر این گونه دامنه اصلاحات را تعریف کنیم، هیچ اصلاح طلبی اصلاح طلب تر از دیگری نیست؛ و لذا حق مالکیتی وجود ندارد که کسی بخواهد خود را اصلاح طلب تر بداند.
بنابراین می خواهم عرض کنم که حوزه اصلاح طلبی یک حوزه گفتمانی است. حزب نیست که کسی در سلسله مراتب حزبی قرار داشته باشد. تا جایی که می دانم آقای خاتمی هم ارتباطش با همه گروه ها همین رابطه است.
اما این رفتار در مورد تشکل جدید التاسیس ندا این گونه نبود و واکنش های افراطی زیادی از سوی اصلاح طلبان نسبت به تشکیل آن بروز کرد.
من معتقدم جوان های اصلاح طلب به این نتیجه رسیدند که باید حزب جدیدی را راه اندازی کنند، نباید بر آنها هیچ ایرادی گرفت. مگر زمانی که ما در جوانی انواع و اقسام گروه های سیاسی را تجربه کردیم، از کسی اجازه گرفتیم. نباید تنگ برخورد شود. کما اینکه از خود آقای عارف شنیدم که ایشان اعلام کرد آمادگی دارد پلی برای رسیدن جوان ها به مجلس باشد.
اما آقای عارف درباره ندا صریحا اظهار نظر نکرد و آن را به آینده موکول کرد.
وقتی بحث تشکیل حزب ندا مطرح شد دوستان ما خود را «نسل دوم اصلاحات» خواندند و بعد اسم خود را «ندای ایرانیان» گذاشتند. ما امروز 40 حزب اصلاح طلب داریم، به جز شخصیت هایی که اصلاح طلب هستند و عضو هیچ حزبی هم نیستند. بنابراین به دلیل اینکه ما اصلا قابی نداریم که دیگران احساس مالیکت نسبت به دیگران بکنند، این بحث ها را غیر ضروری می دانم.
اصلاح طلبی یک نگرش و تفکر است. ضمن اینکه نباید به ندا و دیگران خرده گرفت، اما اگر سوال شود که مصلحت کشور در حوزه اصلاح طلب و اصولگرایی چیست؟ آیا الان که 250 حزب شناسنامه دار داریم، این رقم به 400 مورد برسد، اثبات کننده توسعه یافتگی سیاسی بیشتر است یا مردم سالاری دینی پیشرفت کرده است؟ این مسائل موضوعاتی قابل بحث است. آیا احزاب ما به 5 مورد برسد بهتر است؟ چون 250 حزب واقعا شوخی است. اینکه حزب ندا یا هر حزبدیگری بخواهد کار کند و ما برخورد حذفی داشته باشیم، درست نیست و ما چنین حقی نداریم.
علی رغم صحبت های شما قبول کنید وقتی چهره ای مثل کواکبیان در دوران اصلاحات انگ «اصلاح طلبی بدلی» می خورد و این نگاه دوباره بعد از چند سال به دلیل شکست در انتخابات تکرار می شود، یعنی این نگاه در برخی از اصلاح طلبان نهادینه شده است.
من معتقدم این ها اظهار نظر های فردی است. احتمالا آقای کواکبیان یادش نبوده است که به شما بگویید که خودش از دل حزب مشارکت بیرون آمده است. ایشان در استان زادگاهش به همراه عزیز دیگری در مورد راهبردی حزب مشارکت در آن استان دچار اختلاف نظر شدند. کما اینکه امروز هم عمده موسسین حزب ندا از شاخه جوانان حزب مشارکت هستند. بنابراین نوع حرف هایي که گاهی اوقات زده می شود، اظهار نظر های فردی و شخصی است.
ارکان اصلاحات یعنی آقای خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات چنین بحثی نداشته و ندارد. این دوستان اعلام کردند ما جریان نو اصلاح طلبی هستیم، آقای خاتمی اشاره کردند که این تلقی به وجود نیاید که اصلاح طلبان قبلی بد بودند و این گروه جدید خوب هستند.
در شورای مشاورین آقای خاتمی چهره های حزبی از همه اعضای اصلاح طلب و غیر چهره های حزبی هستند. اگر هم کسی این حرف را زده نباید به آن اعتنا کرد و نه نباید به کل جریان اصلاحات نسبتش داد. ما باید تلاش کنیم میزان تحمل فکری را چه در داخل جریان اصلاحات و چه در بیرون به عنوان واقعیت بپذیریم و دچار استبداد رای نشویم. علت اینکه آقای عارف هم به سرعت در مورد ندا اظهار نظر نکرد این بود که این دوستان تازه بیانیه خود را اخیرا دادند و بعد هم نداهای متفاوتی از «ندا» به بیرون منعکس می شد. شخصیتی مثل آقای عارف وقتی قرار است درباره یک پدیده نوظهور حزبی و سیاسی اظهار نظر کند، حتما نباید شتاب زده باشد.
بالاخره این مجموعه با چهره ای مثل آقای خرازی معرفی شده که از نزدیکان آقای خاتمی است، اما در همین فضا برخی اصلاح طلبان می گویند این مجموعه باید زیر مجموعه بزرگان اصلاحات کار کند. این نوع موضع گیری همان مضمون پدر خواندگی و تصمیم گیری یک گروه خاص برای یک جریان های دیگر را به ذهن می رساند.
البته یکی از دلایلی که به این موضوع به صورت زود هنگام پرداخته شد، ذوق زدگی جریان رقیب بود. اصولگراها به نوعی احساس کردند فضایی به وجود آمده که همان شگردی که اواخر دهه 70 با دفتر تحکیم انجام دادند و دست به نوعی شبیه سازی زدند، این بار با ندا انجام دهند. من معتقدم نسل دوم انقلاب اعم از اصلاح طلب و اصولگرا باید زیر چتر و حمایت قرار بگیرند. بالاخره دوستانی به این نتیجه رسیدند که باید حزب جدیدی را تاسیس کنند، ما که نباید با پیش فرض سراغ آنها برویم. مگر ما مرجعیت فکری داریم که بگویند این کار را نکنید. مگر ما پدر خوانده اینها هستیم؟ حالا 40 حزب اصلاح طلب می شود 41 حزب. اتفاق خاصی قرار نیست بیفتد.
مجموعه ندا در بیانیه راهبردی خود تاکید کردند که «واقع گرا هستیم.» به نظرتان اصلاح طلبان بعد از سالهای دور شدن و واگذاری قدرت، به واقع گرایی رسیدند؟
اولا از دست دادن مجلس به دلیل ایراداتی که ما به نحوه برگزاری انتخابات مجلس داریم، به عنوان واقعیت ملموس و عادلانه سیاسی به حساب نمی آوریم. وقتی شما می گویید اصلاح طلبان مجلس را از دست دادند، یعنی اسباب برگزاری انتخابات آزاد، عادلانه با شرایط مساوی فراهم بوده است.
بالاخره اگر قرار است در نظام جمهوری اسلامی کسی به قدرت برسد، باید نظرات شورای نگهبان به عنوان یک نهاد نظارتی پذیرفته شود. بقیه دنیا هم مشابه این ساختار را در نظام سیاسی خود دارند.
ما درباره فیلتر شورای نگهبان ایرادی نداریم، ما در مورد« عملکرد » آنها بحث داریم. عرض ما این است که شورای نگهبان در انتخابات مجلس عادلانه رفتار کند و در انتخابات ریاست جمهوری مثل سال 92 عمل کند. در انتخابات سال 88 نصف اعضای محترم شورای نگهبان به صراحت له یا علیه کاندیدا ها اظهار نظر کردند. اینها حرفهایی نیست که دوستان بگویند نزنید. این رفتار مثل داور یک بازی می ماند که قبل از ورود به بازی به نفع یک کاندیدا تبلیغ کرده باشد.
اگر قرار است در سال 88 بمانیم، این زخم سالهای سال باقی خواهد ماند.اصولگرایان هم حرفهایی مهمی در این زمینه دارند.
ما اگر در سال 88 باقی مانده بودیم آقای عارف به نفع آقای روحانی کنار نمی رفت. ما به عنوان اصلاح طلب باید قبل از اینکه به خودمان و پستمان فکر کنیم، به آرمانی که به آن معتقد هستیم بیندیشیم. آن آرمان عبارت است از تحلیل اوضاع داخلی کشور به صورت صحیح و اصلاح آن در چارچوب قانون اساسی و اصول اولیه اصلاح طلبی. حتما رفتار اصلاح طلبان در سال 92 نسبت به سال 84 از بلوغ، پختگی و واقع بینی بیشتری برخودار بود. من برخلاف صحبت شما که می گویید اصلاح طلبان مجلس را از دست دادند، می گوییم که در انتخابات مجلس برای ما شرایط مساوی نبود، اما در انتخابات 84 شرایط برای دو طیف سیاسی کشور عادلانه بود.
در جریان انتخابات ریاست جمهوری 84 جامعه اصلاح طلبی- در حوزه شخصیت ها و عناصر حزبی- به دلیل فقدان رهبری دچار اشتباه استراتژیک شد. حضور همزمان آقای کروبی، معین و مهر علیزاده در انتخابات 84 جزو خطاهای ما بود. در انتخابات 84 اولین و آخرین استانداری که به آقای احمدی نژاد تبریک گفت بنده بودم. ساعت 4 صبح بود. دوستان همفکر ما ناراحت بودند. به ستاد انتخابات رفتم و تبریک گفتم و گفتم متن تبریک را به آقای احمدی نژاد به رسانه ها بدهید. کلی دوستان همفکر ما از این تصمیم ناراحت شدند و گفتند تو چرا این کار را کردی؟ گفتم آقای احمدی نژاد در یک انتخابات سالم برنده شده است. مردم سالاری یعنی همین. نمی شود هر وقت انتخابات به نفع من بود کف بزنم و هر وقت مردم من را کنار گذاشتند و رقیب من را انتخاب کردند بگویم این نتیجه را قبول نداریم.
اصلاح طلبان انتخابات سال 84 را باختند. ما این را قبول داریم. در انتخابات شورای شهر دوم هم نتوانستیم به انسجام برسیم. در انتخابات سال 88 کل نظام از جمله ما اصلاح طلبان باختیم. در انتخابات سال 92 طرفین ماجرا با نگاه اصلاح طلبانه - به معنی بازنگری رفتار گذشته- رفتاری نوینی از خود بروز دادند. اعضای محترم شورای نگهبان له یا علیه هیچ کاندیدایی در مجمع عمومی حاضر نشدند. در هیچ نهادهای حاکمیتی ستاد پیدا و پنهان علیه نامزدی زده نشد. صداو سیما تا حدودی بهتر از گذشته عمل کرد. مهمتر از همه اینها رهبر انقلاب دو سه فرمایش تعیین کننده داشتند. اول اینکه فرمودند که رای مردم حق الناس است. بعد تاکید فرمودند:«کسانی که حتی نظام را قبول ندارد به خاطر کشورشان بیایند و رای بدهند.» دستوری هم که به سردار فیروز آبادی دادند، بساط ورود دیگران را بستند. لذا در انتخابات 92 شرایط مناسب بود. برگزار کنندگان انتخابات مثل سال 88 عمل نکردند.
من یک وزارت کشوری هستم و ازسمت دهیاری تا معاون وزیر کشور را تجربه کرده ام. نحوه مدیریت آقای نجار در انتخابات ریاست جمهوری قابل دفاع است ، اما نحوه برگزاری انتخابات توسط آقای محصولی در سال 88 به هیچ عنوان قابل دفاع نیست. نمی خواهم عرض کنم همه اشتباهات متوجه یک دستگاه است. نه، در انتخابات سال 88 همه ضرر کردیم.
اصلا قرار نبود مهندس موسوی کاندیدا شود.آقای موسوی که در انتخابات حضور پیدا کرد ، تصمیم های اصلاح طلبان به هم ریخت. آقای موسوی گفت من اصلاح طلبی هستم که به اصول هم می اندیشم. ستاد اولیه آقای موسوی چه کسانی بودند. آقای عارف رئیس ستاد آقای خاتمی بود. نفر دوم و سوم هم آقای محسن امین زاده و بنده بودیم. در سال 92 وقتی امکان آمدن آقای خاتمی فراهم نشد.کاندیدای اول ما آقای خاتمی بود. همان زمان هم گفته شدکه اگر آقای هاشمی بیاید، آقای خاتمی نمی آید. آقای عارف هم وقتی وارد عرصه شدند اعلام کردند که به اجماع اصلاح طلبان می اندیشم و اگر آقای خاتمی یا هاشمی بیاید، بنده در عرصه نمی مانم. حتی بعد از ثبت نام آقای هاشمی ما ستاد آقای عارف را یک هفته تعطیل کردیم. آقای عارف در نشستی که با آقای هاشمی بعد از ثبت نام ایشان داشت، اعلام کرد که من در عرصه سیاس قائل به رفتار اخلاقی هستم، آقای هاشمی اصرار کرد که شما بمانید. خود بنده در نشست اتاق فکر عرض کردم سیاست و انتخابات مثل سیبی است که وقتی به آسمان می اندازی، معلوم نیست چطور پائین بیفتد. صبر کنید.
اما دلخوری آقای عارف ظاهرا همچنان باقی است؟ این صحبت شما هم یعنی اینکه آقای عارف از اول قرار بود کنار برود.
خود آقای عارف هم اعتقاد داشت کنار برود. اگر معتقد نبود که کنار نمی رفت.
این حرف یعنی ایشان رای لازم را نداشت؟
نه، رای همه نامزدهای انتخابات کم بود. دکتر روحانی در آخرین نظر سنجی ها رای کمتری از دکتر عارف داشت. بنابراین نظر سنجی ها با توجه به فضای بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی لحظه ای بود. آنچه مدنظر بود این بود که ما یا باید به استراتژی اجماع آقای عارف عمل کنیم .آقای عارف اعلام کرده بود نظر آقای خاتمی را قبول دارد در نهایت آقای خاتمی به این نتیجه رسیدند که بین این دو نفر مصلحت کشور این است که آقای عارف کنار برود. این ابلاغ شد و نامه اش هم ابتدا دست من رسید و در نهایت هم به این استراتژی عمل شد. قبل از این مراحل، در دورانی قبل از بررسی صلاحیت ها، در درون اصلاح طلبان بحث این بود که چگونه باید به اجماع برسیم؟ آقای مهر علیزاده، جهانگیری، شریعتمداری و عارف 4 چهره ای بودند که برای اینکه از موضع اصلاح طلبی وارد انتخابات شوند، اعلام آمادگی کرده بودند. در آن شرایط آقای خاتمی گفت من اصلا وارد نمی شوم. آقای هاشمی گفته بود نمی آیم. در جلسات اصلاح طلبان که بنده پای ثابتش بودم این بحث مطرح بود که بین این 4 نفر چه کسی نامزد نهایی اصلاح طلبان باشد. چون همه براساس تجربه تلخ سال 84 معتقد به اجماع بودیم. گفته شد از بین این 4 نفر یک کارگروه کوچک تری تشکیل شود و هر کاندیدای یک نماینده داشته باشد.
از طرف آقای عارف بنده و آقای دکتر توفیقی، از طرف آقای جهانگیری آقای کرباسچی و نجفی، از طرف آقای شریعتمداری یکی از معاونان ایشان که در وزارت بازرگانی بود ، از طرف آقای مهر علیزاده هم آقای سید جعفر موسوی استاندار اسبق اصفهان عضو این کارگروه شدند.
یکی از راه های تشخیص اینکه کدام یک از این افراد بماند، بحث نظر سنجی بود اما مساله این بود که آقایان هنوز کاندیدا نشده بودند. بنابراین نمی توانستیم به این افراد اطلاق کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری را بکنیم. برخی از دوستان مثل آقای جهانگیری گفتند من اگر کاندیدای واحد نباشم، اصلاثبت نام نمی کنم . ثبت نام هم نکردند. آقای شریعتمداری کنار کشید، آقای مهر علیزاده هم ثبت نام نکرد. بنابراین تنها آقای عارف به عنوان تنها کاندیدای اصلاح طلب باقی ماند. بله به ما هم می گفتند که آقای عارف اصلاح طلب بدلی است و به این موضوع از سوی جریان رقیب هم پرداخته شد.
البته بدلی بودن آقای عارف را خود اصلاح طلبان در رسانه هایشان بیان می کردند و ربطی به اصولگرایان نداشت.
در هر دو جناح بود.این الفاظ خیلی منتسب به جریان اصلاحات نبود.خود آقای خاتمی گفتند اگر بنا باشد از جریان اصلاحات نامزدی در انتخابات داشته باشیم، نفر اصلی ما آقای دکتر عارف است. طبیعی هم بود چون اولا کس دیگری نبود.ضمن اینکه نسبت آقای عارف به آقای خاتمی خیلی بیشتر از دیگران است.
آقای روحانی اساسا از حوزه اصلاح طلبی ورود پیدا نکرده بود. آقای روحانی به عنوان کاندیدای مستقل و متمایل به آقای هاشمی و کارگزاران ورود پیدا کرد.بحثی که مطرح بود بین آن 4 نفر باید این سازوکار به نتیجه ای می رسید و اعلام رسمی می شد که جریان اصلاحات نامزدش آقای عارف است.
ولی از آقای عارف حمایت همه جانبه از سوی اصلاح طلبان نشد. چرا؟
اینکه حمایت نشد بیشتر به دلیل شک و تردید هایی بود که نسبت به اصل موفقیت انتخابات وجود داشت. به جز آقای عارف در جریان اصلاح طلبی خیلی معتقد بودیم این جریان باید به یک کاندیدای واحد برسد و آن را اعلام می کرد و بعد به نفع آقای روحانی کنار می رفت.وقتی آقای خاتمی حضوری و کتبا نوشتند اگر بین آقای عارف و روحانی به یک نفر نرسیم، به هیچ چیزی نمی رسیم. آقای عارف در این مساله درنگ نکردند و روز دوشنبه بیانیه انصراف از انتخابات ایشان تهیه شد. یادم هست بیانیه وقتی نهایی شد ساعت 3 بامداد روز سه شنبه بود که بنده به منزل رسیدم.
اما آقای عارف در بیانیه کناره گیری خود اسمی از آقای روحانی نبرد؟
این کار عالما و عامدا بود.
نشان دهنده دلخوری نبود؟
نه، ما در این زمینه بحث کردیم. نمای بیرونی اش این بود، اما در واقع امر چنین نبود.ما آن زمان مطلع بودیم رایزنی های لحظه ای برای رسیدن ائتلاف سه گانه اصولگرایان به یک نفردر جریان است.
منظورتان تماس هایی است که با آقای ولایتی برای کناره گیری گرفته شد؟
بله، ما دوشنبه شب مطلع بودیم آقای دکتر ولایتی به شدت تحت فشار است و حتی آقای قالیباف یکی از سفرهایش را لغو کرده است. بزرگان دیگری هم دنبال نهایی کردن یک کاندیدا برای اصولگرایان بودند. استنباط ما در لحظه تنظیم بیانیه کناره گیری آقای عارف این بود که اگر فی البداهه گفته شود آقای عارف به نفع آقای روحانی کنار رفته است ضمن اینکه در مجموعه خودمان ضررهایی خواهد داشت، اما در عین حال رقیبمان را هم منسجم می کند.ما گفتیم چه دلیلی دارد این کار را بکنیم.
یک یادداشت بنده و یک یادداشت آقای بانک به استانها ابلاغ کردیم که با هم هم افزایی کنید. بیانیه هم یک اشاره غیر مصداقی شد. وقتی آقای عارف کنار کشید، رای آقای روحانی بیش از دو برابر شد. تا قبل از آن جمع آراء آقای روحانی با عارف با یک درصد اختلاف به 25 درصد نمی رسید. کناره گیری آقای عارف و عدم اجماع سه نفر ه اصولگرایان همه دست به دست هم داد تا آقای روحانی رئیس جمهور شود. اگر اصولگرایان اشتباه ما در سال 84 را تکرار نمی کردند، امروز معلوم نبود آقای روحانی رئیس جمهور باشد.
اصولگرایان یقین داشتند که آقای قالیباف تا آخرین روزها رای دارد.
روز سه شنبه که آقای عارف کناره گیری کرد، آقای هاشمی، ناطق نوری و خاتمی فعال شدند . طرفداران تغییر و تحول هم از شوک رد صلاحیت آقای هاشمی خارج شده بودند. در همین اثنا، رهبر انقلاب در سخنان خود در روز قبل از انتخابات فرمودند که رای مردم حق الناس است. اینها همه دست به دست همه داد تا ظرف آن سه روز آن جمع جبری آراء آقایان عارف و روحانی که زیر 25 درصد بود ،بالا بکشد.
اگر این فضایی که تصویر کردید را درست بدانیم باید اصلاح طلبان را عامل پیروزی آقای روحانی بدانیم.
من فکر می کنم اگر حلقه یک آقای روحانی در معرض این سوال قرار بگیرند و بخواهند منصفانه و واقع بینانه اظهار نظر کنند، احتمالا نظر شما را دارند چون اگر راهبری رهبری اصلاحات ، تمکین و تبعیت اخلاقی و سیاسی آقای دکتر عارف و حمایت و پشتیبانی آقای هاشمی و ناطق نوری نبود،قطعا آقای دکتر روحانی رئیس جمهور ایران نبود.
دلیل این تحیل هم این است که آقای روحانی در جریان انتخابات از پایگاه اجتماعی و سیاسی معرفی شده ، نهادینه شده پا به عرصه انتخابات نگذاشت. کما اینکه بعد از اینکه آقای هاشمی اعلام کاندیدا توری کرد، آقای روحانی حالت بلاتکلیفی داشت . همه جریان های اصولگرا در ویترین انتخابات ریاست جمهوری نماینده داشتند اما کسی حامی آقای روحانی نبود حتی از شخصیت های طراز یک اصولگرا از آقای روحانی حمایت نکردند.
بعد از انتخابات 92 آقای عارف خیلی زود هنگام فعالیت برای مجلس را آغاز کرد. برخی معتقدند در نزدیک انتخابات احتمالا آقای عارف دوباره دور می خورد.
آقای عارف تا الان اعلام نکرده است که کاندیدای مجلس آینده است.
اما همه می دانند که ایشان قرار است کاندیدا شود.
ایشان هیچ کجا نگفته است که کاندیدای مجلس آینده هستم.
پس چرا بنیاد امید ایرانیان راه اندازی شد. حتما یکی از هدف گذاری ها در این خصوص به انتخابات مجلس مرتبط است؟
یکی از مشکلات مهم مدیریت جریان های فکری و سیاسی کشور، فصلی بودن آن است.متاسفانه احزاب قانونی کشور به دلایلی فرهنگی، تاریخی و سیاسی کم بینه هستند و نمی توانند ساختاری قوی تشکیل دهند.
اگر در سال 84 جریان اصلاحات دارای کوچکترین ساختار بود ، خروجی آن انتخابات آقای دکتر احمدی نژاد نمی شد. جمع جبری درصد آراء کاندیدای های متفرق اصلاح طلب در مرحله اول انتخابات سال 84 بیش از 3 برابر اصولگرایان بود اگر همین ساز و کار نیم بندی که در انتخابات سال 92 داشتیم، در سال 84 بود ما موفق می شدیم. در سال 92 این راهبرد عبارت بود از مدیریت آقای خاتمی به علاوه همراهی ظرفیت حزبی اصلاح طلب و رفتارهای اخلاقی شخصی آقای دکتر عارف. متاسفانه شخصیت های سیاسی ما کمتر در رفتارهای خود ملی فکر می کنند. معتقدم اگر این رفتار در دوره آیت الله کاشانی و مصدق افتاده بود، شاید مسیر آن مقطع تاریخ عوض می شد.
پس شما می گویید معلوم نیست آقای عارف نامزد انتخابات مجلس شود؟
آقای عارف هیچ وقت اعلام نکرده است که کاندیدای مجلس دهم هستم. عرض من این نیست که ایشان ممکن نیست کاندیدا شود. تنظیم لیست نهایی کاندیداها در حد کرسی های مجلس آینده برنامه ریزی می خواهد.
پس معنای فعالیت های انتخاباتی آقای عارف چیست؟
بنای ما این است که نگذاریم خلا بی سازمانی قبلی دامن ما را بگیرد. آقای عارف یک شخصیت منظم دانشگاهی است. بعد از انتخابات 92 آقای عارف پایدار در نگاه خود ایستاده است و هیچ نگاه رقابتی به رئیس جمهور ندارد، بلکه حتی دو ماه قبل اعلام کرد که من به رقابت با این رئیس جمهور در سال 96 نمی اندیشم.گفت ما باید برای سال 1400 آماده کنیم. ازطرفی حامی این دولت و رئیس جمهوراست. سوم هم اینکه پرکار ترین شخصیت اصلاح طلب برای مقدمه چینی انتخابات دوره دهم مجلس است.ورود به مصادیق قطعا از الان کاری زود هنگام است، اما باید ساختارها و چارچوب ها باید تدوین شود.
اصلاح طلبان تصمیم دارند با چهره های مشهور وارد عرصه کارزار شوند یا با چهره های دانشگاهی که خیلی هم مشهور نیستند وارد عرصه می شوند.
پاسخ نسبتا دقیق دادن به این سوال دشوار است. چون ما هنوز هیچ تصویر نزدیک به واقع از صحنه سیاسی کشور در سه ماهه آخر سال 94 که مقطع منتهی به انتخابات است نداریم. درست است که انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری با هم شبیه است، اما به لحاظ عملیاتی تفاوت ها و تعارض های آشکاری با هم دارند. در انتخابات ریاست جمهوری عرصه سیاس ورزی عرصه ملی است مرزهای قومی، مذهبی، محلی، حزبی و شخصی موثر هستند، اما عامل اصلی نیستند. در انتخابات مجلس این رویه متفاوت است. بنابراین بستگی دارد که شورای نگهبان آیا می خواهد مثل مجلس ششم نظارت کند یا مثل هفتم و هشتم. اگر فیلتر شورای نگهبان بازتر از مجالس هفتم و هشتم باشد، اصلاح طلبان در کاندیدا گزینی و تهیه لیست های انتخاباتی برای حوزه های چند نماینده ای ،روش خاصی را انتخاب می کنند. بنابراین باید صبر کرد.
فکر می کنید اصلاح طلبان باید به کدام سمت حرکت کنند. مدل چهره های سیاسی تجربه دار یا چهره های جدید برای اصلاح طلبان مفید است؟
نظر شخصی من این است که باید به سمتی برویم که نسل اول اصلاح طلبان درشرایط عادی چهره های جدید و جوانتر را حمایت کند .
این نگاه در شورای مشورتی آقای خاتمی هم هست؟
بله.
گفته می شود در جریان اصلاح طلب، حزب کارگزاران نقش اساسی تری نسبت به دیگر احزاب اصلاح طلب برای چیدمان لیست های انتخاباتی دارد. با این مکانیزم موافق هستید؟
کاگزاران یکی از احزاب و گروه های اصلاح طلب است.
اما در عین حال قوی ترین ساختار تشکیلاتی را دارد و اعضایش هم با دولت ارتباط دارند.
انجمن اسلامی معلمان عده و عده تشکیلاتی اش بیشتر از اینها است. تقریبا در همه استانها نماینده داردو در شورای مشورتی هم عدد نمایندگان حزب کارگزاران غلبه آن چنانی بر دیگر گروه ها ندارند . سوم هم اینکه آقای کرباسچی دبیر کل حزب کارگزران چین ادعایی ندارند . آن قدر که من می دانم براساس تجربه تلخ سال 84 فکر نمی کنم یک عنصر اصلاح طلب به دنبال طرح مباحثی از این جنس باشد.
افزودن نظر جدید