- کد مطلب : 8759 |
- تاریخ انتشار : 27 مرداد, 1394 - 13:32 |
- ارسال با پست الکترونیکی
هزینه ممنوع الکاری شجریان، خروج 3 میلیارد دلار ارز
به گزارش امید به نقل از ایسکانیوز، سیاست های اقتصادی در هر جامعه ای منحصر به فعالیت های اقتصادی صرف نمی شود، بلکه آنها سعی می کنند به طرق مختلف و شگردهای جدید سرمایه های جدید را از کشورهای دیگر نیز جذب کنند. امروزه بهبود شرایط اقتصادی و افزایش سرمایه در کشورها به قدری مکانیزه و علمی شده که در حوزه های مختلف متخصصان امر ورود کرده اند و در مباحث مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... گرایش ها و تخصص های جدیدی ایجاد شده است.
از نمونه این فعالیت ها تلاش کشورها برای توسعه حوزه سلامت است. در هر کشوری دولت ها با ساخت بیمارستان ها و توسعه مراکز درمانی می کوشند تا مردم کشورشان مثلا برای انجام خدمات درمانی مجبور به ترک کشور نشوند. خروج از کشور برای انجام هزینه های درمانی و استفاده از امکانات پزشکی کشورهای توسعه یافته، سالانه میزان زیادی سرمایه ملی هر کشور که باید در سیستم درمانی همان کشور و در راه توسعه خدمات پزشکی هزینه شود را خارج می کند و سبب می شود که از طرفی سیستم معیوب پزشکی کشوری روز به روز فقیرتر و عقب مانده تر و در سوی دیگر توسعه خدمات درمانی کشورهای توسعه یافته پیشرفته تر شود. این موضوع اتفاقی است که در کشور خودمان هم شاهدش هستیم و توسعه بخش پزشکی و خدمات درمانی سبب شده است که از کشورهای دیگر و همسایه، بسیاری برای درمان راهی بیمارستان های ایران شوند.
با این حال اما این موضوع در بخش فرهنگی کشورمان مورد اغفال واقع شده است. شاید نمونه بارز این امر که حی و حاضر مطرح است برگزاری کنسرت محمدرضا شجریان و همایون شجریان در استانبول ترکیه است. محمدرضا شجریان که در حال حاضر مطرح ترین خواننده ایرانی است که شش سال از اجرای کنسرت در کشور خود محروم است. این در حالی است که علاقه وافر ایرانیان به این خواننده تا حدی است که همیشه پیگیر اجرای کنسرت این هنرمند هستند. حال در این شرایط چه باید کرد؟
ازسویی درخواست های مکرر و مکرر برای گذاشتن کنسرت از این استاد آواز و از سوی دیگر ممنوعیت برای اجرا در کشور خود. مسلما وقتی هیچ تلاشی نتیجه نمی دهد، شجریان مجبور می شود که کنسرت خود را در کشوری غیر از ایران برگزار کند. کشوری که اولا از لحاظ مسافت نزدیک به خاک ایران باشد تا هموطنانش کمترین مشکل را برای آمدن داشته باشند. کشورهایی که سابقه رفتارهایشان همیشه نشان دهنده خصومت نهانی آنها با ایرانیان بوده است. رفتارهای نژادپرستانه ترک ها و اعراب موضوعی نیست که بتوان از آن به راحتی عبور کرد. ترکیه کشوری است تا چند ده سال پیش از لحاظ توسعه یافتگی بسیار عقب تر از ایران بود و مسلما در قبال سابقه طولانی چندهزارساله ایران حرفی برای گفتن نخواهد داشت، اما با این حال به خصوص در سال های اخیر با توجه به شرایط خاص ایران توانسته منطقه جذابی برای گردشگری ایرانیان محسوب شود،در حالی که در رفتار تحقیرآمیز خود نسبت به ایرانیان تغییری ایجاد نکرده است. حال این که آیا اجرا در کشورهای همسایه ای چون دبی و ترکیه در شان استاد مسلم موسیقی ایرانی هست یا نه بحثی است که نتیجه گیری آن را به عهده خود خوانندگان می گذاریم.
اما نکته مهمی که در این گزارش قصد مطرح کردن آن را داریم هزینه ای است که قرار است در این ماجرا شود. پتانسیل قوی ای که می تواند هزینه فرهنگ این کشور شود، و موج قوی ای در شرایط فرهنگی ایجاد کند. اما این سرمایه به همین راحتی سرریز کشور همسایه می شود. کشوری که در سال های اخیر از شرایط بسته فرهنگی در کشورمان نهایت استفاده را برده و سرمایه های عظیمی از ایرانیان را در حوزه گردشگری و توریسم از آن خود کرده است. تا جایی که همگان شاهدند که چگونه هر شهر یا روستای این کشوری که کمترین موقعیت مناسب آب و هوایی را دارد، در اثر آزادی ها و برنامه ریزی هایی که شده در مدت کوتاهی تبدیل به یک منطقه مهم گردشگری شده است و دادن اقامت در این کشور را تله ای برای جذب سرمایه های ایرانی قرار داده است.
برای مثال همین کنسرت محمدرضا شجریان را در نظر بگیرید، با یک حساب سرانگشتی می توان تخمین زد که این گونه برنامه ها چه میزان از سرمایه ملی را از کشورمان خارج می کند. خبرنگار ایسکانیوز درتماس با یک آژانس مسافرتی هزینه مسافرت به استانبول به مدت چهار روز را پرس و جو کرد. نتیجه این بود که هزینه هر شخص در تاریخ مشخص شده برای کنسرت محمدرضا و همایون شجریان با در نظر گرفتن تاریخ اجرای کنسرت و اقامت به طور میانگین 4روز در هتل سه یا چهار ستاره حدود 2میلیون تومان است.البته این هزینه پایه است و با اضافه کردن هزینه خورد و خوراک،خرید سوغاتی ،استفاده از خدمات گردشگری و تفریحی و ...حتما این رقم به بالای ۳ میلیون تومان خواهد رسید!که با یک حساب سر انگشتی و بدون حساب کردن هزینه های جانبی ۸ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان از کشور خارج می شود.
همچنین از طرفی بلیت های این کنسرت دارای 15 قیمت متفاوت بر حسب شرایط سالن هستند. کمترین قیمت این بلیت ها 30دلار و بیشترین آنها 290دلار است. حال اگر میانگین این قیمت را 160دلارحساب کنیم، با این حساب که می دانیم ظرفیت سالن 2200نفر است و در دو روز اجرای کنسرت 4400 نفر تماشاچی این کنسرت خواهند بود، ضرب تعداد 4400 در 160دلار با احتساب اینکه کل ظرفیت سالن پرباشد مساوی است با 704هزار دلار معادل 2میلیاردو 323میلیون و 200هزار تومان است .
آنچه در این گزارش سعی شده به آن پرداخته شود، البته بحث خدمات پزشکی یا هر عامل دیگری که سبب خروج ارز از کشور می شود نیست. آنچه ما سعی داریم در این گزارش مطرح کنیم این است که سرمایه گذاری های فرهنگی در کشورمان در چه جایگاهی هستند و چه باید بکنیم که سرمایه هایی که قرار است در حوزه فرهنگ کشورمان تزریق شود واقعا به این حوزه تزریق می شوند؟
چیزی که به عنوان حقیقت در جامعه ما مطرح است و همگان نیز بر آن اذعان دارند، این است که سرمایه گذاری در بخش فرهنگی ما بسیار ضعیف تر از بخش های دیگر است.نگاهی به آمار و ارقام بودجهای در چندسال اخیر نشان میدهد که بودجه فرهنگی کشور از میزان ۸۰۰میلیارد تومان در سال ۱۳۸۳ به حدود ۷۷۰۰میلیارد تومان در سال ۱۳۹۱ رسیده که البته با در نظر گرفتن میزان تورم رقم قابل توجهی نیست و البته این مقدار در سال ۱۳۹۲ با کاهش مواجه شده و به ۵۵۰۰میلیارد تومان نزول پیدا کرده که میزان توجه دولت به اعتبارات فرهنگی کشور را نشان میدهد. این موضوع درحالی است که بهرغم آنکه بودجه کل کشور در سال 92 به رقم ۷۳۰هزار میلیارد تومان رسیده و ۲۷ درصد رشد را نشان میدهد، اما سرجمع بودجه فرهنگی کشور در این سال نسبت به سال ۹۱ حدود ۲۹ درصد کاهش داشته است.
بودجه فرهنگی در سال ۹۲ نسبت به سال قبل، ۲۱۰۰میلیارد تومان کمتر شده که اگر آن را با تورم ۴۰درصدی کشور مورد محاسبه قرار دهیم، معادل ۶هزارمیلیارد تومان خواهد شد و سهم فرهنگ از بودجه کل کشور در سال ۹۲ حدود ۳درصد است. به عبارت دقیقتر، بودجه فصل فرهنگ در سال ۹۱ حدود ۴/۳ بوده که در سال ۹۲ به ۹/۲ درصد کاهش پیدا کرده است. هرچند این رقم در سال 93و94 رشد داشته به حدود 769 میلیاردتومان رسیده که رشد 21 درصدی را نشان می دهد اما باز هم این بخش درصد بسیار کمی از کل بودجه کشور را از آن خود کرده است.
البته این موضوع زمانی غمناک تر می شود که بدانیم معمولا بودجه حوزه فرهنگی و اجتماعی را به صورت یکجا ذکر میکنند تا رقم بسیار پایین در نظر گرفته شده برای حوزه فرهنگ مورد توجه نباشد؛ ولی در صورتی که آنها را مورد تفکیک قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که سهم حوزه اجتماعی ۲/۹۴ درصد و سهم بخش فرهنگی، تنها ۸/۵ درصد است.
حال با این اوضاع اسفناک بودجه فرهنگی آنچه بیش از هرچیز اهمیت دارد برنامه ریزی های دولتی در حوزه های فرهنگی است. اینکه چگونه مسئولان بتوانند به گونه ای برنامه ریزی کنند که همین سرمایه اندک و ناچیز در عرصه فرهنگی چگونه به بهترین نحو خرج شود و چگونه کمترین اتلاف در این زمینه صورت گیرد.این برنامه ریزی البته در سطوح پایین تر و جزئی تر وارد ریزبینی های بیشتری می شود و به بخش های مختلفی از جمله سینما، تئاتر، موسیقی، کتاب، گردشگری و ... تقسیم می شود که تحقیق در هر بخش نیاز به روزها و ماه ها مطالعه و بررسی متخصصان دارد. کشورهای توسعه یافته معمولا در هر زمینه ای برنامه ریزی های طولانی مدت و کارشناسی شده دارند تا با جذب مردم کشورشان و بخصوص قشر جوان که با نمود فرهنگی برخورد بیشتری دارند، سعی کنند هزینه های اختصاص یافته در هر خانواده ای برای بخش فرهنگی اعم از کتاب، موسیقی، سینما، تئاتر، گردشگری و ... را جذب بدنه فرهنگی همان جامعه کنند تا این چرخه تداوم یافته باشد.
حال با نگاهی کلی به همین حوزه های مطرح شده در کشورمان می توانیم ببینیم که تا چه حد فقدان این برنامه ریزی ها به چشم می آید. در حوزه کتاب و نشر فریاد دست اندرکاران به نحوی بلند است و از تیراژهای 200تایی کتاب و بسته شدن یک به یک کتابفروشی ها می نالند. در حوزه سینما بحث از هزینه های میلیاردی بر روی فیلم هایی است که اجازه اکران پیدا نمی کنند و در حوزه موسیقی هم که لغو پیاپی کنسرت ها و واردشدن خسارات میلیونی به همین سرمایه گذاران اندک و بدنه نحیف جامعه فرهنگی شکایت همه هنرمندان را برآورده است. لغو کنسرت کیهان کلهر با خسارت میلیونی به سرمایه گذار آن از نمونه های اخیر است.
این میزان ارز کشور که حدودا قیمتی سرسام آور است به همین سادگی از کشور خارج می شود و بخش اعظم آن به جیب میزبانان ترک این کنسرت می رود. هزینه ای که می تواند اولا با تزریق به بدنه فرهنگی کشور تا حدودی هرچند کم اما مهم جایگزین بخش حقارت آمیز بودجه فرهنگی شود و از سوی دیگر بسیاری از افراد فرهنگدوست جامعه را که علاقمند به صدای شجریان هستند و معمولا از طبقه متوسط جامعه هستند را از این اجرا محروم نکند. و مثال این شعر مولانا نباشیم که عقل تا تدبیر و اندیشه کند، رفته باشد عشق تا هفتم سما.
افزودن نظر جدید