- کد مطلب : 8092 |
- تاریخ انتشار : 18 خرداد, 1394 - 22:12 |
- ارسال با پست الکترونیکی
همگرایی در استیضاح شهردار اصفهان ،الگویی برای آشتی هستهای
احسان مالکیپور
در حال خواندن حمد و سوره بودیم و همانطور که سرمان پایین بودیم یک نفر آمد و بطری آبی را که در دست داشت روی سنگ مزار ریخت. همین که سرمان را بالا آوردیم چشممان به جوان بیست و دو سه سالهای افتاد که چهرهاش داد میزد معتاد است. بلافاصله به ما گفت «میشه لطفا یه عیدی به من بدید». دوستم هزار تومان به او داد. پول را گرفت و گفت «میشود هزار تومن دیگر هم بدهید»!! که با پاسخ منفی ما مواجه شد. جوان رفت و ما بهتزده به هم نگاه میکردیم. به دوستم گفتم اینکه پول خواست چندان عجیب نبود اما اصرارش بر دو هزار تومان چرا؟ گفت به این خاطر که یک بسته شیشه حدودا ۲۵۰۰ تومان است و احتمالا ۲۰۰۰ تومان کسری بودجه داشته است. در بهت و ناراحتی چند متر از آنجا فاصله گرفتیم در حالیکه ذهنم شدیدا درگیر این بود سوال بود که چگونه جوانی در ۱۹ سالگی شربت شهادت مینوشد و نزدیک به ۳۰ سال بعد جوانی مزار آن جوان را اسباب کاسبی قرار میدهند تا دمی با شیشه بیاساید. چهره آن جوان معتاد که بالای قاب عکس شهید ایستاده بود تصویری بود از دوگانهای که به تدریج در جامعه شکل گرفته؛ دوگانهای که یک سرش شهادت و ایثار در سالهای دور است و سر دیگر آن فقر و اعتیاد و فحشای این سالها.
2. استیضاح شهردار اصفهان یک پدیده منحصربفرد در دنیای سیاست این روزهای ایران است. منحصربفرد از این بابت که اعضای اصلاحطلب شورای شهر با اعضای جبهه پایداری یا منتسب به جبهه پایداری یا دستکم اعضایی که اسمشان در زمان انتخابات شورای شهر در لیست جبهه پایداری مشاهده شد چنان متحد میشوند که شهردار قدرتمند اصفهان را با آن همه پشتوانه آشکار و نهان پس از ۱۲ سال از قدرت برکنار میکنند . هر کس که خبر این اتحاد را میشنود اولین چیزی که میگوید این است چه دشمن مشترکی داشتهاند که اصلاحطلب و جبهه پایداری را همقسم کرده است. البته مراد از بحث حاضر قضاوت در مورد درستی یا نادرستی استیضاح شهردار اصفهان نیست بلکه صرفاً تاکید بر هدف مشترک عدهای با گرایشهای سیاسی بسیار زاویهدار است و اینکه وقتی این هدف شفاف و مهم باشد افرادی به ظاهر اینگونه متضاد را گرد هم جمع میآورد. به بیان دیگر اصلاحطلبان و پایداریها سه شرط اساسی تحقق مردمسالاری را بجا آوردهاند. اول اینکه پذیرفتهاند آرا و اندیشههای ایدئولوژیک و سیاسی متفاوتی در جامعه وجود دارد. دوم اینکه آرا و اندیشهّای متفاوت خود را تحمل کردهاند و سوم و از همه مهمتر با داشتن نظرات و عقاید مختلف، با یکدیگر حول هدفی مشترک همکاری نموده و به موفقیت نائل گردیدهاند و همه اینها با وجود فشار سنگین از طرف طرفدارانشان بودهاست.
3. پرونده هستهای کشور به ایستگاه آخر نزدیک میشود و مباحثات و مجادلاتی داخلی پیرامون آن اوج میگیرد. عدهای از لزوم حفظ دستاوردهای هستهای که به قیمت صرف هزینههای بسیار و خون شهدای هستهای حاصل شده تاکید میکنند و هر گونه بازرسی از مراکز نظامی و مصاحبه با دانشمندان و مقامات هستهای را خلاف مصالح و امنیت و استقلال ملی میدانند. عدهای نیز در مقابل به تاثیرات فلجکننده تحریمها بر اقتصاد کشور و تبعات ویرانگر اجتماعی و سیاسی آن تاکید دارند که ممکن است کشور را تا مرز فروپاشی فرو ببرد. علی الظاهر هیچ کدام از دو گروه هم سرسازگاری ندارند و محکم و مستدل بر مواضعشان پافشاری میکنند. برمیگردم به بند اول متن، در قابی که آن جوان معتاد را بر سر مزار جوان شهید نشان میدهد. یکی نماد بدبختی و فلاکتی است که جامعه با آن دست به گریبان است و هر لحظه بیشتر در آن غرق میشود و دیگری نماد ارزشها، رشادتها و شهادتهایی که نه فقط ایران بلکه هر کشوری به آن میبالد. آیا میتوان هم مذاکرات هستهای را پیش برد و کشور را از خطر سقوط نجات داد و هم آن ارزشها را حفظ کرد یا اینکه این دو جمعپذیر نیستند؟ رسیدن به راه حل آن هم راه حلی که باعث ایجاد کدورت و دلخوری ماندگار در هر یک از طرفین این منازعه نشود، بدون شک از مسیر درک متقابل میگذرد. برای رسیدن به چنین درکی طرفین باید در قاب ذهنی خود و تصوری که از فرجام مطلوب پرونده هستهای دارند، دغدغههای طرف دیگر را نیز قرار دهند. باید بتوانند از دیده او هم به موضوع بنگرند تا بفهمند چرا گاهی آنقدر احساسات طرف مقابل به اوج میرسد که آرزوی نبودن و حذف دیگری را میکند که البه آرزوی گزافی است. این همفکری و درک متقابل کمک میکند تا اهداف و انتظارات طرفین تعدیل شده و به یک محدوده (و نه الزاما) نقطه مشترک برسند. یعنی دقیقا همان تجربهای که اعضای اصلاحطلب و طیف جبهه پایداری شورای شهر اصفهان داشتند و ماموریت غیرممکن را ممکن ساختند؛ غیرممکنی که نه استیضاح شهردار اصفهان بلکه اتحاد این دو گروه بود. شرایط خطیری که کشور در آن قرار دارد قطعاً دشمن مشترک همه ایرانیان است. طیفهای داخلی درگیر در مساله هستهای باید تجربه اصلاحطلبان و پایداریهای شورای اصفهان را سرلوحه کار خود قرار دهند و با درک متقابل از نگرانیهای طرف مقابل سعی در تعریف هدفی مشترک در مواجهه با معضل هستهای داشته و به یک آشتی هستهای برسند. صدالبته که این مهم میسر نیست مگر به دست کسانی که به دنبال منافع ملی هستند نه منافع شخصی و جناحی.
افزودن نظر جدید