واکنش اساتید دانشگاه به نامه محمدرضا عارف به ابراهیم رئیسی:گروه‌های تندرو عامل اصلی فشار بر استادان دانشگاه

در پی نامه دکتر محمدرضا عارف،رئیس کانون صنفی استادان دانشگاهی ایران به حجت الاسلام ابراهیم رئیسی درخصوص فشارهای فزاینده به جامعه دانشگاهی ایران،تعدادی از اساتید دانشگاه در گفت‌وگو با روزنامه هم میهن ضمن استقبال از نامه محمدرضا عارف زوایای دیگری از محدودیت های اعمال شده برای اساتید و دانشجویان را روایت کردند.

به گزارش امیدنامه،سعید معیدفر، جامعه‌شناس و استاد بازنشسته دانشگاه تهران با اعلام اینکه ما در انجمن جامعه‌شناسی ایران در ماه‌های گذشته بارها مستقیماً نامه به وزارت علوم نوشتیم ب گفت: «همچنین بارها اعتراض خود را نسبت به آنچه در دانشگاه‌ها در حال وقوع است مانند تعلیق یا بازنشستگی زودهنگام استادان و مواجهه‌هایی که با استادان صورت می‌گیرد، ابراز کردیم. ما با معیارهایی دوگانه مواجه هستیم. به این معنا که از یک‌سو مسئولان بلندپایه کشور سال‌هاست بر ضرورت برپایی کرسی‌های نظریه‌پردازی و ارتقاء جایگاه علمی کشور تأکید می‌کنند و معتقدند که باید بتوانیم در سطح جهانی با توجه به اسناد بالادستی کشور جایگاه ممتازی را به دست آوریم و دانشگاه‌های کشور بتوانند در رنکینگ جهانی جایگاه علمی خوبی را کسب کنند. در واقع مقامات بلندپایه از این راه به جهان اعلام می‌کنند که ایران اسلامی از نظر علمی در جایگاه مهمی است که هر روز نیز ارتقا می‌یابد.» او اضافه کرد: «اما در عمل آنچه رخ می‌دهد برخلاف چنین رویکردی است. یعنی در سیستم جذب و نیز در سیستم دفع استادان از روش‌های غیرعلمی و جناحی استفاده می‌شود که نتیجه این روش‌ها با انتظارات مقامات در منافات است. به بیان دیگر به‌کارگیری این روش‌ها در جذب و دفع استادان دانشگاه نه‌تنها ما را به چنین جایگاه‌هایی نمی‌رساند بلکه هر روز نیز جایگاه علمی کشور را تنزل خواهد داد.» معیدفر با تأکید بر اینکه استفاده از این روش‌ها به‌تدریج دانشگاه‌ها را شبیه به بنگاهی معاملاتی می‌کند که عده‌ای خاص از آن منفعت برده و عموم مردم باید متحمل زیان‌های آن شوند،‌ بیان کرد: «این رویه از سوی ما محکوم است و به نظر می‌رسد که این رویه نادرست شرایطی را ایجاد کرده است که استادان مورد اقبال در میان دانشجویان و افراد حساس نسبت به آینده علمی کشور را دفع می‌کنند. این در حالی است که دانشجویان یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌ها در مشخص شدن جایگاه استادان هستند. دانشجویان اعلام می‌کنند که استادی خاص را می‌خواهند تا از دانش او بهره ببرند. اما دانشگاه همین استادان را که موردقبول دانشجویان هستند تعلیق کرده یا با آنها تمدید قرارداد نمی‌کنند. در واقع عملاً چنین استادانی را اخراج یا بازنشسته می‌کنند. از طرف دیگر افرادی در دانشگاه‌ها جذب می‌شوند که فاقد معیارهای لازم برای جذب در دانشگاه هستند. این معیارهای جذب و دفع باید درون دانشگاه‌ها و با استفاده از مکانیزم‌های علمی رخ دهد. متأسفانه این کار از بالا رخ می‌دهد و شنیده‌ام که برخی نهادهای بیرون از دانشگاه،‌ مراکز و گروه‌های علمی دانشگاهی را مجبور می‌‌کنند که فرد یا افرادی را از دانشگاه معلق یا اخراج و فرد یا افرادی را برای همکاری علمی به دانشگاه‌ها دعوت کنند.»

این جامعه‌شناس درباره چرایی اعمال فشارهای سیاسی و امنیتی بر دانشگاه‌ها و استادان اظهار کرد: «پروژه یکدست‌سازی که طی دو انتخابات گذشته در فضای سیاسی کشور اتفاق افتاده بود،‌ در دانشگاه‌ها نیز اعمال شده است. در این پروژه هر نوع دیدگاهی را که با نگاه غالب در میان سیاست‌گذاران کشور مغایرت دارد،‌ به‌نحوی دفع می‌کنند. گاهی متعجب می‌شویم زیرا افرادی که به‌نحوی دفع یا معلق شده و از دانشگاه کنار گذاشته شده‌اند افرادی بودند که هیچ نوع جهت‌گیری سیاسی یا جناحی نداشتند، بلکه افرادی بودند که از امتیاز علمی بسیار بالایی برخوردار بودند. گاهی ممکن است این شائبه ایجاد شود که برخی افرادی که با استفاده از سیاست‌های نادرست جذب دانشگاه شده‌اند، در مقایسه با افراد ممتازی که در میان دانشجویان و کادر علمی کشور دارای اعتبار هستند‌، احساس ضعف ‌کنند و از همین روی به‌دنبال آن هستند که با حذف افراد باسواد دانشگاه را به سمت یک‌دست‌سازی پیش ببرند.» معیدفر با تأکید بر اینکه این رویکرد باعث از دست رفتن جایگاه علمی دانشگاه می‌شود،‌ بیان کرد: «در این صورت دانشگاه محلی برای افرادی می‌شود که فاقد جایگاه علمی بوده و یک نوع تمتع مالی و اعتبار اجتماعی کسب می‌کنند. در چنین فضایی دانشجویان نخبه نیز دست به مهاجرت می‌زنند. فضای دانشگاه امروز به‌گونه‌ای است که هر روز افرادی که حدی از اعتبار علمی را دارند فضا را تنگ‌تر احساس می‌کنند و همچنین شاهد کنار گذاشته شدن همکاران‌شان می‌شوند، بنابراین به‌نظر می‌رسد که دانشگاه در حال کم‌رمق شدن است و با ادامه این شیوه تبدیل به محلی برای تولید مدرک می‌شود که دانشجویان شایسته توان تحمل آن را ندارند و از کشور بیرون می‌روند. متأسفانه این آینده دانشگاه است که سیاست‌گذاران ما یا بعضاً کادر فاقد وجاهت علمی ایجاد می‌کنند.» او تأکید کرد: «از دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران طی ماه‌های اخیر سه نفر تعلیق شده‌اند و از دانشگاه علامه طباطبایی نیز تعدادی معلق شدند. در این روزها آمار بازنشستگی استادان افزایش یافته است. نمی‌گویم بازنشستگی نباید رخ دهد، وقتی معیارهای علمی برای جذب استادان کنار گذاشته شده است، جایگزین استادان بازنشسته‌شده چه کسانی هستند؟»

گروه‌های تندرو عامل اصلی فشار بر استادان دانشگاه
رحیم ابوالحسنی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی و عضو حزب اعتماد ملی نیز معتقد است که این نوع فشارها در واقع توسط جریان راست ‌افراطی بر استادان تحمیل می‌شود. او در این‌باره گفت:‌ «این شرایط به‌تازگی رخ نداده است بلکه بعد از بازگشایی دانشگاه در دهه 60 این برخوردها آغاز شده و هر‌بار که گروه راست افراطی قدرت می‌گیرد، شاهد این برخوردها در دانشگاه‌ها هستیم. در دهه 70 در دانشکده علوم و سیاسی دانشگاه تهران یک گروه راست افراطی دست به چنین اقداماتی زد که در نتیجه آن استادان ارزشمندی مانند سیدجواد طباطبایی و جلیل روشندل اخراج شدند. آن زمان رئیس وقت دانشکده عمیدزنجانی بود. در گام دوم هم تعداد دیگری از استادان ازجمله بنده، دکتر ‌نقیب‌زاده و... از دانشگاه اخراج شدیم. این اخراج‌ها باعث اعتراضات دانشجویی شد که منجر به تغییر رئیس دانشگاه تهران شد. در دولت خاتمی این فضا نبود. اما در دولت احمدی‌نژاد، عمیدزنجانی بار دیگر قدرت گرفت و این‌بار رئیس دانشگاه تهران شد. در این دوران عمید زنجانی استادانی مانند حسین بشیریه و هادی سمتی را از دانشگاه اخراج کردند. سمتی جانباز و اصلاح‌طلب بود و بشیریه که از استادان مشهور حوزه علوم سیاسی بود را نیز نظریه‌پرداز جامعه مدنی می‌نامیدند. در واقع عمید زنجانی به بهانه‌های واهی این استادان را اخراج کرد.» او افزود: «جریان حامی حذف دانشگاهیان به سه گروه تقسیم می‌شوند؛ یک گروه که شاید رفتارهای‌شان ریشه ایدئولوژیک دارد. گروه دیگری که تندروتر بوده و هیچ مشی رفتاری به‌جز حذف دیگران ندارند. همچنین به این نفوذ بیگانگان در میان این افراد نیز مشکوک هستم‌، زیرا این رفتارها دانشگاه را از نیروهای فکری خالی می‌کند.»
ابوالحسنی با تأکید بر اینکه مشی این گروه‌ها در نهایت به جامعه آسیب می‌رساند، اظهار کرد: «رشد علمی مستلزم تفاوت و تضاد آراء و تعامل و هم‌اندیشی در جامعه است. اگر در جامعه‌ای تضارب آرا و تفکر مخالف وجود نداشته باشد، تفکر موافق نیز رشد نمی‌کند.‌ فارابی، فیلسوف مشهور ایرانی جوامع را به شش گروه تقسیم می‌کند که یکی از این جوامع را «جامع جماعیه» نام‌گذاری کرده است. فارابی معتقد است تنها جامعه‌ای که در آن امکان رویش و شکل‌گیری اندیشه فاضله وجود دارد، همین جامعه جماعیه است؛ یعنی جامعه‌ای که در آن آزادی، ‌تعامل و تضاد اندیشه وجود دارد.» این استاد علوم سیاسی معتقد است این گروه‌های تندرو بعد از انتخابات اخیر بار دیگر قدرت را به‌دست گرفته‌اند و فشار بر استادان آغاز شده است. اما همزمانی این موضوع با اتفاقات اخیر مستمسکی شد تا این گروه‌ها بتوانند این شرایط را برای استادان ایجاد کنند. زیرا استادان قاعدتاً به دفاع از دانشجویان و فرزندان خود برمی‌خیزند و این گروه‌ها به همین بهانه سعی کردند رفتارهای قبلی خود نسبت به استادان را تکرار کنند. ابوالحسنی با تأکید بر اینکه ماجرای اخراج استادان و فشار بر آنها ریشه‌دار و مستمر است و تازگی ندارد، بیان کرد: «این رفتارها در واقع تیشه زدن به ریشه اندیشه‌ورزی و دین‌ورزی است اما باید به این مسئله واقف بود که این نوع جریان‌ها منفور قاطبه دانشجویان هستند و جایگاهی در دانشگاه ندارند و با چنین اقداماتی جایگاه افرادی مانند حسین بشیریه یا زنده‌یاد طباطبایی نه‌تنها تنزل نمی‌یابد، بلکه هرکس توسط این گروه‌ها اخراج می‌شود مقبول‌تر و محبوب‌تر هم می‌شود.»

افزودن نظر جدید