او هم برای آن که دوست داشت من و خواهرم را خوشحال کند، یک گوشی دست دوم برایم خرید. من هم بلافاصله وارد شبکههای اجتماعی شدم و به دنیای عجیبی قدم گذاشتم. در برخی گروههای تلگرامی عضو شدم و پاسخ بسیاری از سوالاتم را در فضای مجازی دریافت میکردم تا این که روزی از طریق یکی از دوستانم، راز و رمز هک کردن شماره کارتهای عابربانک را آموختم.
از آن روز به بعد خیلی کنجکاو بودم و وسوسه میشدم که بتوانم یک حساب بانکی را هک کنم. به همین دلیل شماره کارت بانکی یارانه مادرم را هک کردم و مقداری از پول هایش را برداشتم، ولی نمیدانستم مادرم به پلیس شکایت کرده است. خلاصه اولین بار در ۱۲ سالگی دستگیر شدم، اما مادرم بلافاصله رضایت داد و قاضی هم مرا آزاد کرد. وقتی مطمئن شدم که شیوه هک کردن حسابهای بانکی را به درستی آموخته ام، موضوع را برای دوستانم بازگو کردم، اما آنها این ماجرا را باور نمیکردند. من هم برای آن که توانایی هایم را به دوستانم ثابت کنم، دوباره به حساب چند نفر در شهرهای مختلف دستبرد زدم تا این که باز هم پلیس به سراغم آمد و در ۱۴ سالگی روانه دادگاه شدم. این بار نیز مادرم رضایت شاکیان را گرفت و قاضی مرا آزاد کرد. اما باز هم متنبه نشدم و با تحریک دوستانم در شبکههای اجتماعی به کارهای خلاف ادامه دادم که این بار قاضی مرا روانه کانون اصلاح و تربیت کرد تا ...
افزودن نظر جدید