پرویز کاظمی: فقط مدیران وعده‌های رؤیایی می‌دهند نه کارآفرینان 

دور اول مناظرات در رسانه ملی دیروز آغاز شد فارغ از برنامه‌هایی که هر یک از کاندیداها ارائه کردند چالش اصلی بین آن‌ها راستی آزمایی وعده‌هایی است که در همین هفته‌های اخیر اعلام شده و برخی از آن‌ها با توجه به قابلیت‌ها و توان بالقوه اقتصاد کشور با علامت سؤال‌های بزرگی از سوی کارشناسان و حتی عموم مردم مواجه شده وعده‌هایی که می‌گوید می‌توان درآمد ارزی کشور را دو برابر کرد یا رشد اقتصادی را تا 2.5 برابر افزایش داد و در همین جهت 5 میلیون فرصت شغلی جدید در همین چهار سال پیش رو به وجود آورد. اما این وعده‌های گاه محیرالعقول با چه پشتوانه علمی به مردمی که روزهای نه چندان راحتی را به لحاظ اقتصادی پشت سرگذاشته اند؛ ارائه می‌شود؟ آیا آزمودن آزموده‌ای که ثمره‌اش رکود تورمی بوده و یارانه نقدی که هنوز اقتصاد کشور تاوانش را می‌دهد می‌توان اثرگذار باشد؟ پرویز کاظمی وزیر رفاه و تأمین اجتماعی دولت هشتم وقتی برای رأی اعتماد گرفتن به مجلس رفت معرفی شده از سوی خدا به رییس جمهور وقت بود اما یک سال بعد از سمت خود استعفا داد چون معتقد بود با دامنه اختیاراتی که در اختیار دارد نمی‌توان پاسخگوی مردم و نمایندگانشان در مجلس باشد. بنابراین او کابینه‌ای را ترک کرد که رییس جمهورش با عوامگرایانه ترین شعارهای انتخاباتی بر سر کار آمده بود از جمله این که نفت را بر سر سفره‌ها می‌آورد که عملاً نتوانست. او امروز هم می‌گوید وعده‌هایی که آن روزها گفته می‌شد هیچ پشتوانه‌ای از آگاهی نداشت و در نهایت هم به ثمری نرسید و متاسفانه همین وعده‌های غیرواقعی امروز هم تکرار خواهد شد. مشروح گفت‌وگوی «امید ایرانیان» با پرویز کاظمی درباره وعده‌های پرطمطراق انتخاباتی این روزها را در ادامه می‌خوانید:

 

آقای کاظمی وعده‌های انتخاباتی امسال دوباره به وادی اغراق افتاده است منشاء این رویه را چه می دانید؟
مشکل اساسی و همیشگی قطعاً نبود احزاب قدرتمند و فعال است به همین دلیل همیشه در مقاطع مختلف و روزهای انتخابات گروه‌ها و دسته‌های اجتماعی به وجود می‌آید آن هم درست چند ماه مانده به روز انتخابات و البته بعد از انتخابات با همان سرعت محو می‌شوند و از میان می‌روند. متاسفانه این روند در دو دهه گذشته شدت هم گرفته حتی در انتخابات مجلس در مواردی دیده می‌شود که کاندیداها وعده‌هایی می‌دهند که اجرای آن اصولاً در اختیارات نمایندگان مردم نیست این بدان معناست که آن‌ها به چارچوب وظایف خود هم آشنا نیستند. نماینده در عمل قانونگذار است با این حال گروهی وعده‌هایی می‌دهند که به این قوه ارتباطی پیدا نمی‌کند جالب این که کسی هم از آن‌ها سؤال نمی‌کند که چرا ادعایی را مطرح می‌کند که در چارچوب اختیاراتشان نیست. به جز این پدیده‌ای که در سال‌های اخیر با شدت بیشتری با آن مواجه هستیم این است که کاندیداها در فرصت انتخابات با وعده‌های خود عملاً فضای مناقصه و مزایده ایجاد می‌کنند دقیقاً به مثابه این که قرار است کالایی را به فروش برسانند. به تبع همین شرایط مباحث مطرح شده هم کاملاً غیرکارشناسی است. 2.5 برابر شدن نرخ رشد اقتصادی یا ایجاد 5 میلیون فرصت شغلی هم از جمله همین وعده‌هاست در حالی که وقوع هر کدام از این وعده‌ها به یک بازه زمانی و یک فرآیند دارد.

یعنی این وعده‌ها از نظر علمی هیچ پایگاهی ندارند؟
ببینید، اصولاً مبحثی به نام مهندسی فرآیند وجود دارد بر اساس این مبحث مدیری که کار اجرایی انجام بدهد وعده‌هایی خود را بر اساس تجربیات گذشته و واقعیت‌های کارشناسی شده اعلام می‌کند اما وعده‌هایی از این دست اصولاً آشنایی با مهندسی فرآیند ندارد یعنی اساساً امکان تحققشان وجود ندارد. در این حوزه مثال‌هایی فراوانی در دولت نهم و دهم وجود دارد یکی از آن‌ها حتی جنبه طنز هم پیدا کرد رییس جمهور پیشین در اظهارنظری گفت که تیم ملی فوتبال ایران می‌تواند در میان چهارتیم برتر جهان قرار بگیرد اما در عالم واقعیت تیم ایران حتی به جام جهانی هم راه پیدا نکرد این موضوع نشان می‌دهد که گوینده تا چه اندازه با واقعیت‌ها فاصله دارد. امروز هم دوستانی که می‌خواهند مسئولیت بپذیرند بهتر است وعده‌هایی بدهند که مبتنی بر واقعیت‌ها باشد چون آنچه امروز شنیده می‌شود نشان از عدم آگاهی به وضعیت کشور و نبود اطلاع از تجربیات گذشته است ضمن این که حتی اعلام چنین اعداد و ارقام و وعده‌هایی تنها سطح توقعات اجتماعی را افزایش می‌دهد درست مثل روزهایی که بحث یارانه‌ها مطرح شد. این وعده در آن سال‌ها به مذاق گروهی خوشایند بود اما واقعیت نشان داد که در مقابل هر 45 هزار تومانی که در قالب یارانه نقدی در جیب مردم گذاشتند 300 هزار تومان از جیب دیگرشان برداشتند چون تورمی که به دنبال این سیاست رخ داد عملاً قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داد.

چرا اصولاً این وعده‌ها از سوی برخی کاندیداهای ریاست جمهوری مطرح می‌شود؟
ببینید، عموماً این وعده‌ها از سوی کسانی مطرح می‌شود که هرگز دستی در تولید نداشته‌اند. این که صرفاً مدیر دولتی باشی و با بودجه عمومی و از جیب مردم مدیریت کنی کاملاً با مدیریت واقعی که منجر به رونق کسب و کار و تولید و افزایش درآمدهای کشور می‌شود متفاوت است. کدام یک از این آقایان توانسته‌اند تولید درآمد کنند؟ مشکل اینجاست که به دلیلر نبود حزب پرورش مدیر با چنین توانمندی عملاً صورت نمی گیرئ و انتخاب‌ها بر اساس روابط سیاسی صورت می‌گیرد نه توانمندی مدیریتی به معنای حقیقی آن. همین شرایط از رأس هرم مدیریتی آغاز می‌شود و تا پایین‌ترین سطوح ادامه می‌یابد. به هر صورت اصولاً چون نظارتی بر نحوه عملکرد به وعده‌ها و سیاست‌ها وجود ندارد حرف‌هایی گفته می‌شود و بعد از خاطر می‌رود مثلاً می گویند پول نفت را به سفره مردم می‌آورند اما نه تنها پولی به سفره‌ها نیامد بلکه هرآنچه در سفره بود را هم با خود بردند. در نهایت این که فرآیندی که برای تحقق یک وعده باید طی شود اصولاً مدنظر کاندیداها یا دست کم بعضی از آن قرار نمی‌گیرد.

تبعات آتی وعده‌هایی از این دست را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
به جز توقع اجتماعی که به وجود می‌آید واقعیت این است که اگر کاندیداهایی که چنین وعده‌هایی می‌دهند بر مسند قدرت هم تکیه بزنند احتمالاً تصمیم‌هایی اتخاذ می‌کنند که بازهم با واقعیت‌های کشور انطباق ندارد و هزینه‌های سنگینی را به کشور تحمیل خواهد کرد. با این تفاسیر اگر می‌خواهیم به توسعه یافتگی دست یابیم و اقتصادی محکم و غیرقابل نفوذ داشته باشیم باید وعده‌ها و برنامه‌های اعلامی کارشناسی شده و متعهد باشند درست نیست که صرفاً حرف‌هایی گفته شود اما خبری از امکان اجرا نباشد. اقتصاد دستوری نیست که بتوان با بخشنامه صرف آن را به پیش برد ایجاد 5 میلیون شغل هزینه بسیار گزافی دارد چون برای ایجاد هر فرصت شغلی دست کم به 200 میلیون تومان سرمایه نیازمندیم. این هزینه دقیقاً از چه منبعی باید تأمین شود؟ کردم حتماً به خاطر دارند که در سال پایانی حضور دولت دهم هم اعلام شد که سالانه 2.5 میلیون شغل ایجاد شده است این در حالی بود که همزمان نرخ رشد اقتصادی کشور منفی بود و این سؤال را مطرح می‌کرد که چگونه در اقتصادی با رشد منفی دولت توانسته این میزان فرصت شغلی جدید به وجود آورد؟
واقعیت دیگر این که دولت نهم و دهم با سیاست‌های خود خسارات سنگینی را به کشور تحمیل کرد و قاعدتاً دولت بعدی با کوهی از مشکلات مواجه بود بنابراین نمی‌توان دشواری‌های پیش روی دولت یازدهم را انکار کرد البته این به معنای تأیید صرف نیست چون به طور مثال دستاوردی نظیر کاهش تورم به قیمت شدت گرفتن رکود اقتصادی رخ داد ضمن این که تورم تحت هر شرایطی هم منفی نیست تورمی که با رونق تولید همراه شود می‌تواند پدیده‌ای مثبت هم ارزیابی شود امروز ما با غرور از افزایش تولید نفت می‌گوییم اما این کافی نیست یعنی برای ترمیم خرابی‌هایی که در دولت نهم و دهم به وجود آمد کفایت نخواهد کرد.

در مورد تبعات اجتماعی وعده‌های غیرعلمی و بدون پشتوانه برخی کاندیداها بگویید؟ فضای جامعه چه واکنشی به این موضوع نشان داده و می‌دهد؟
ببینید، باید به صراحت گفت که به هیچ عنوان مطلوب و خوب نیست شعاری مثل ایجاد ۵ میلیون فرصت شغلی بین مردم به سوژه‌ای برای طنز تبدیل شود آن هم وعده‌ای که از سوی کاندیدای نهایی و تأیید صلاحیت شده اعلام می‌شود ولی عملاً می‌بینیم چنین اتفاقی رخ داده و ادامه این روند قطعاً ضریب اطمینان مردم را هم کاهش را کاهش خواهد داد. امروز در هر خانواده‌ای یک یا چند جوان تحصیلکرده جویای کار وجود دارد بنابراین این که بگوییم 5 میلیون شغل ایجاد خواهیم کرد برای آن‌ها قطعاً غیرقابل باور خواهد بود. دو برابر شدن تولید ناخالص داخلی به 16 تا 20 سال زمان نیاز دارد و تحقق آن در 4 سال قطعاً انطباقی با واقعیت‌های کشور نداشته و ندارد برای رسیدن به آن هم به نرخ رشد اقصادی بالای 15 درصد نیاز است ضمن این که حتی اقتصاد بزرگ و قدرتمندی نظیر چین با تمام عظمت و قدرت خود موفق به این جهش ناگهانی ظرف چهار سال نشد.

نکته‌ای که در این شرایط مطرح می‌شود این است که چرا کاندیداها از مشاوران کارکشته بهره نمی‌برند تا چنین وعده‌های خامی ارائه نشود؟
در بحث مشورت در ایران مشکلی وجود دارد و آن این که متاسفانه وقتی یکی از رجال به محله بالاتر ترقی می‌کند تنها از مشاوره کسانی استفاده می‌کند که نقطه نظراتشان را تأیید می‌کنند به عبارت دیگر مخالفان و منتقدان از حلقه مشورت کنار گذاشته می‌شوند این در حالیست که در همه دنیا و بر اساس علم مدیریت، مدیر موفق همه نظرات را دریافت می‌کند و از میان آن‌ها بهترین راهکار را ارائه می‌دهد حتی اگر مخالف نظر اولیه‌اش باشد. امروز یکی از بزرگترین مشکلات مدیریت کشور وجود مدیران بله قربان گو هستند که تنها تأیید می‌کنند به همین دلیل مشکلات هم حل و فصل نمی‌شوند.

افزودن نظر جدید