سعید ستاری، معاون سابق مشارکتهای مردمی کمیته امداد امام خمینی نیز معتقد است که چنین طرحی باید با صورت مسالهای روشن و کارشناسی شده مطرح شود تا بتوان نظری مثبت یا منفی قطعی درمورد آن داد. از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی دو نهاد بنیاد مستضعفان و کمیتهی امداد را در کنار هم و مشترک در بعضی از زمینههای همکاری داشتهایم؛ اما به دلیل دو ماموریت کاملا متفاوت، همکاریها در درون دو مجموعه بوده است اما اینکه منجر به ادغام این دو مجموعه شود –صرف داشتن کلمهی مستضعمین در بنیاد- از دیدگاه منِ کارشناس کفایت نمیکند.
از سوی دیگر محمدامیر اسلامی، فعال اقتصادی بخش خصوصی، میگوید که این طرح قابل فکر کردن است اگر کارشناسی درست و شفافی شود و در اجرا هم همین روند طی شود میتواند گامی مثبت باشد. او با تاکید بر اینکه بطورکلی این نوع نهادهای اعانهای تاثیرات مثبت و منفی داشتهاند، کمک به طبقات محروم و در دراز مدت تاثیر این نوع نهادها بر تغییر چهرهی کشور را از اقدامات مثبت و غیرقابل انکار آنها میداند به تاثیر منفیشان هم ذیل مواردی اشاره میکند که یکی از آنها در حوزهی اقتصاد است.
او در این گفتوگو تاکید میکند که امکان اینکه تمامی بنیادهای اعانهای کشور بتوانند در یک قالبی تجمیع شوند –مثلا بشوند بنیاد حمایتهای اجتماعی، بنیاد حمایت از محرومین و مستضعفان و بعد شاخههای مختلفی داشته باشند –مثل توانمندسازی- چیز عجیبی نیست و واقعا امکانش وجود دارد.
اساسنامهها چه میگویند؟
طبق اساسنامه این دو نهاد اشتراک آنها در اهداف کلی تعریف شده، بیشتر به چشم میخورد؛ در اساسنامهی کمیته امداد آمده است: «هدف از تشکیل امداد امام، توانمندسازی و شکوفایی استعدادها و تأمین خوداتکایی، تقویت و رشد ایمانی و اعتقادی نیازمندان و محرومان با ارائه خدمات اجتماعی، حمایتی، فرهنگی و معیشتی به آنان میباشد. »
همچنین این اهداف کلی در اساسنامهی بنیاد مستضعفان اینگونه درج شده است: « اهداف کلی بنیاد عبارتست از کمک به ارتقاء سطح زندگی مادی، معنوی و فرهنگی مستضعفان و محرومین جامعه همراه با اداره بهینه داراییهای تحت پوشش و با حضور مؤثر در صحنههای اقتصادی در چارچوب سیاستهای کلی نظام».
باتوجه به اساسنامهها، در شرح اهداف و وظایف کمیتهی امداد امام خمینی تمرکز بر حوزهی خدمات اجتماعی و معیشتی به قشر آسیبپذیر جامعه است؛ کمیته امداد در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ برای پشتیبانی از محرومان و مستضعفان و خودکفا کردن آنها تاسیس شد. البته در طول این سالیان گسترده شدن این نهاد و همچنین املاک و مستقلات تحت مالکیتاش انتقاداتی را متوجه خود کرده است؛ انتقاداتی که در دورههای مختلف پاسخ و واکنش روسا یا سرپرستان آن را به دنبال داشته است.
از طرفی طبق اساسنامهی بنیاد، تمرکز بنیاد مستضعفان بیشتر بر کارهای اقتصادی و جذب منابع اقتصادی برای رفع محرومیتهاست که البته این امر باتوجه به هدف نخستین پیدایش این نهاد منطقی مینماید. بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی، یک ماه پس از انقلاب ۱۳۵۷، به فرمان امام خمینی (ره) با هدف تجمیع اموال و داراییهای مصادره شده و تخصیص آن به نیازمندان، راهاندازی شد. این درحالی است که سال ۹۳ انواری سرپرست کمیته امداد امام خمینی نیز در مصاحبهای با ایسنا گفته است: «تعدادی املاک مصادره شده از زمان انقلاب را در اختیار داریم، اما جهت گیری کمیته امداد این است که اموال و املاکی که در اختیارش است، در جهت حل مشکلات و نیازمندیهای محرومان هزینه شوند. »
بنیاد مستضعفان نیز در سال ۱۳۶۷ به بنیاد جانبازان تغییر نام داد و در سال ۱۳۸۸ در پی تشکیل بنیاد شهید و امور ایثارگران، نام آن به فرم کنونی تغییر پیدا کرد. بنیاد مستضعفان هماکنون مالکیت ۱۸۹ شرکت را در اختیار دارد که برای نمونه میتوان به بانک سینا، بنیاد علوی و شرکت نفت بهران اشاره کرد. این بنیاد در کنار بنیاد شهید و امور ایثارگران، ستاد اجرایی فرمان امام (ره) و آستان قدس رضوی، خارج از سیستم دولتی و تحت کنترل رهبر جمهوری اسلامی، اداره میشوند و بخشی از اقتصاد ایران را در اختیار دارند. شورای نگهبان در واکنش به تلاش اصلاح طلبان در مجلس ششم، هر گونه تحقیق و تفحص از این نهاد را (همچون سایر ارگانهای زیر نظر رهبر) خارج از حیطه اختیارات نمایندگان مجلس شورای اسلامی دانست.
بسیاری از کارشناسان و صاحب نظران نسبت به عملکرد بنیاد مستضعفان و شرکتهای تابعه آن انتقاد میکنند و عقیده دارند این مجموعهی بزرگ اقتصادی علیرغم توانمندیهای بالا، از همهی ظرفیتها برای عمل به رسالتهای اصیل خود بهرهبرداری نکرده است. حال در آستانهی تغییر ریاست این دونهاد شاید پیداکردن راهکاری برای هرچه کارآمدتر کردن و کمهزینهتر کردن این دست از سازمانها ضروری مینماید. به نظر میرسد که بنیاد بعنوان نهادی فعال در جذب سرمایه برای فقرزدایی و محرومیت زدایی و کمیته امداد به عنوان نهادی فعال در عرصهی ارائهی خدمات اجتماعی و فرهنگی در راستای فقرزدایی و توانمندسازی، بهنوعی دنبالهی یکدیگر بوده و هرکدام در بخشی از حل مسالهای واحد مشغولاند.
علینقی خاموشی، اولین مدیر بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی دربارهی مکان ادغام بنیاد و کمیته امداد گفت: اصلا شرح وظایف این دو نهاد دوچیز جداگانه است. بنظر من دو نهاد مختلف است، وظایفشان متفاوت است و افراد تحت پوششان هم متفاوت است و هردو از هم مستقل است. فکر میکنم مثل باقی ادغامها تنها باعث دردسر میشود و دردسر که سیر صعودی داشته باشد هزینهها هم بالا میرود.
سعید ستاری، معاون سابق مشارکتهای مردمی کمیتهی امداد امام خمینی نیز درباره امکان عملی شدن طرح ادغام دو نهاد بنیاد مستضعفان و کمیتهی امداد امام خمینی، میگوید: بحث ساختاری و سازمانی باتوجه به شرایط روز، بحثی است که توسط متولیان امر باید به آن پرداخته شود. اما آنچه مسلم است ما از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی دو نهاد بنیاد مستضعفان و کمیتهی امداد را در کنار هم و مشترک در بعضی از زمینههای همکاری داشتهایم؛ اما به دلیل دو ماموریت کاملا متفاوت، ضمن همکاریهایی در درون دو مجموعه بوده است اما اینکه منجر به ادغام این دو مجموعه شود –صرف داشتن کلمهی مستضعمین در بنیاد- از دیدگاه منِ کارشناس کفایت نمیکند؛ متولیان امور برای تصمیمگیری در این مورد با دقت نظری که نسبت به موضوع دارند، اگر به مشترکاتی افزون بر این اسم ظاهری و بعضی از اقدامات مشترکی که بین دستگاهها وجود دارد –از جمله میان کمیته امداد و بنیاد مستضعفان- برسند اقدام خواهند کرد؛ آنها حتما ادلهی خیلی محکمی میخواهند که چنین اتفاقی رخ دهد. به این دلیل که بنیاد مستضعفان بیشتر در جهت جذب کمکها و منابع اقتصادی برای امور رفع محرومیتها و فقر در تلاش است و میتواند همچنان این ماموریت را انجام دهد و در ارتباط با فقرزدایی و کاهش محرومیت منابعی را بدست بیاورد، فارغ از درگیریهایی که بنیاد در عرصهی کمک به نیازمندان پیدا میکند -اگر چنین شرایطی پیش آید- بنظر من بتواند درآمد مکتسبه را صرف امور نیازمندان کند.
ستاری در مورد اینکه «آیا ادغام این دو نهاد صرفهی مالی برای کشور ندارد؟ » گفت: «آنچه من در مجموعهی امداد سالها مسوولیتش را داشتم و در آن کار کردم یک حوزهی مسوولیت اجتماعی است که بخش عمدهای از منابع مورد نیاز در امر رسیدگی به امورد نیازمندان، با اتصالی که مجموعهی امداد به حاکم اسلامی دارد، منابع مردمی بوده است. این منابع مردمی صرفا کمکهای نقدی و غیرنقدی نیست، بلکه حضور گستردهی مردم در قالبهای مختلف، شرایط بسیار مطلوبی را برای کاهش سطع اداری و بوروکراتیک امداد فراهم میکرد که خود مردم مشکلات نیازمندان را به شکل بسیار موثر و کارآمد حل و فصل میکردند؛ اینکه در این فضا میآییم ساختار بنیاد مستضعفان را که کلا ساختاری اداری است و اتکای مردمی –به معنایی که در امداد وجود دارد- در آنجا پیشبینی نکردیم با ساختار امداد تجمیع میکنیم، طبیعی است که بخشی از کار دچار آسیب خواهد شد. اما در مجموع تامین منابع –مخصوصا منابع پایدار- برای موضوع کاهش فقر و محرومیت از راههای دیگری هم قابل حصول است؛ چون خود امداد هم یک مجتمع اقتصادی به مثابه بنیاد مستضعفان داشته و دارد و آن مجموعه هم اگر با مدیریت امداد میتوانست -و توانسته- که بخشی از منابع را تامین کند، قدر مسلم همچنان میتواند به این کار ادامه دهد؛ ولی در مقایسه با منابع مردمی و کمکهایی که دولت محترم در زمینهی بحثهای امدادگری و فعالیتهای حمایتگرایانه انجام میدهند و تامین میکنند بخش اقتصادی و منابع اقتصادی ناشی از فعالیتهای مجموعهی مجتمع اقتصادی امداد در بنیاد مستضعفان عددی محسوب نمیشود.
امیر محمد اسلامی، فعال اقتصادی، دربارهی ادغام بنیاد مستضعفان و کمیتهی امداد امام خمینی به انصاف نیوز گفت: «این طرح شدنی است اما مثل هر طرح دیگری نیاز است که برنامهریزی، هدفگذاری و شفافیت بر آن حاکم باشد. اگر برنامهی خوبی داشته باشد و درست هم اجرا شود بنظر من مانعی بر سر راه این طرح وجود ندارد. » اسلامی در پاسخ به اینکه «آیا صرفهی اقتصادی در این ادغام میبینید؟ » گفت: «طبیعتا بله! من باید به یک مشکل اساسیتر و ساختاریتر اشاره کنم؛ این نوع بنیادها و نهادها آثار مثبت و منفی در کشور داشتهاند. آثار مثبتشان این بوده به لایههای محروم و مستضعف کمکی کردهاند که نمیتوان آن را نادیده گرفت. به این معنا که عملکرد این بنیادها و نهادها باعث جریان پیدا کردن بخشی از منابع اقتصادی به سمت طبقات محروم شده است. صیانت از طبقات محرومی که در بدو انقلاب تعدادشان زیاد هم بوده است یا پرداخت کمکهای درمانی و اجتماعی هر چند ناکافی به کسانی که در راه کشور آسیب دیدهاند، گامی مثبت بود؛ اینکه به شهروندان محروم و مستضعف کمکهایی شود که بتوانند در عرصهی زندگی و رقابت چیزی داشته باشند و خودشان را به سطحی قابل رقابت و تلاش برسانند، این اثر مثبتی بوده که این بنیادها و نهادها داشتهاند و میتوانند بیشتر هم داشته باشند. »
اسلامی دربارهی آثار منفی اینگونه نهادها توضیح داد: «اثر منفیشان این بوده که درست نیست نگاه ما در اقتصاد اعانهای باشد؛ تلاش ما باید بیشتر معطوف به توانمندسازی باشد؛ از این منظر که حق و حقوق این طبقات به آنها داده شود. یعنی ایجاد و بروز یک طبقهی محروم و مستضعف ناشی از برنامهها و ساختارهای اقتصادی _ اجتماعی معیوب غلط است. البته به هرحال در طول زمان این کمکها شده و محرومیتزداییهای وسیعی هم صورت گرفته که قابل انکار نیست. مقایسهی سیمای کشور با ۴۰ سال پیش و برخی کشورهای همسایه –جز آنها که جمعیت کم و صادرات نفت فراوان دارند- نشان میدهد که کارهایی که انجام شده بیاثر نبوده و اثر گذاشته است. البته بخش اصلی آبادانی کشور توسط دولتها انجام شده است و بنیادها کمک آن بودهاند اما بطور اساسی در آسیبهای این نهادها میتوانم این را عرض کنم که اولا ما باید نگاهمان را عوض کنیم؛ یعنی باید برویم سراغ اصلاح ساختارهای کشور. در عین حال که یک نهادهای کمک کننده و حامی باید باشند تا اطمینان از اینکه این مسیر به درستی دارد طی میشود را حاصل کنند. باید به سمت اصلاح امور برویم و شغلهای پایدار ایجاد کنیم و اجازه دهیم که افراد در جایگاه خودشان قرار بگیرند. »
افزودن نظر جدید