‌دختران کتاب ریاضی مسئله این است!

چند روز پیش تغییر ظاهرا کوچکی در نقش روی جلد کتاب درس ریاضی کودکان چنان رنجشی آفرید که مانند سیل شبکه‌های اجتماعی را درنوردید و موجب نوعی همدردی و اعتراض همگانی و واکنش وزیر آموزش‌و‌پرورش شد.

گفتم تغییری ظاهرا کوچک؛ یعنی با وجود بهانه‌ای که مرتکبین آن تغییر درباره کوچکی آن خواهند آورد، باید عرض شود که مردم با توجه به رفتارهایی که با آنها شده است، درباره هر عملی که در آن احساس اهانت بیشتر درباره خودشان یا همسران و فرزندان و کسانشان بشود، بسیار هوشیار، حساس و زودرنج‌اند. «مسئله» را که داستانی مکرر است، همه می‌دانند. موضوع زدودن نقاشی دو دختر بچه محجبه در حال جابه‌جایی اشکال هندسی و اعداد در این سوی درختی است با نقوش ریاضی که برای من یادآور داستان درخت سیبی هم بود که سقوط سیبی از آن برای نیوتن نامدار جرقه‌ای بود که به کشف نیروی جاذبه و قوانین حاکم بر آن انجامید. تصویر روی جلد کتاب هرچه در گذشته بوده به همان صورت حفظ شده و فقط دو تصویر نقاشی دخترکان از سمت چپ تصویر حذف شده و تصویر دو پسرک بازیگوش و اشکال هندسی و اعداد پیرامون آنها در سمت راست درخت به‌جای خود باقی است. همین! اینکه مهم نیست، طوری نشده! رنجش و این‌همه جیغ‌و‌داد ندارد! چه رؤیای ناسالمی در ذهن دستور دهند ه و حذف‌کننده بوده که چنین رفتار نامعقولی را با دختران و خواهران ما روا داشته است؟ شاید حسادت به خاطر ابراز لیاقت‌ها و برتری‌های آنان باشد؟ نمی‌خواهم ناگهان جست بزنم به مریم میرزاخانی، نابغه فروتن و محجوب و محبوبی که هنوز هم‌وطنانش داغدار و ماتم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زده از دست رفتنش هستند، یا به انوشه انصاری استاد ریاضی و فیزیک و رایانه که با علم و دلیری و توانمندی شخصی و به هزینه غبطه‌برانگیز خود نخستین زن مسافر فضایی شد. اینان که در وطن ارج و منزلت در شأن خود را نداشتند. می‌خواهم به آن 60 درصدی بپردازم که با وجود تبعیض و محدودیت‌ها دانشگاه‌ها را انباشته‌اند. چندین‌ماه پیش که از کرونا خبری نبود، بیمار شدم. با اینکه واکسن زده بودم، فکر کردم آنفلوانزای خفیفی است و رفع می‌شود. نشد! 

بعد که به سینه ریخت و تب بالا رفت، به اصرار همسرم به کلینیک نزدیک خانه مراجعه کردم و خانم دکتری جوان بی‌درنگ با تجویز دارویی که بعد از علنی‌شدن کرونا در درمان کووید‌19 از آن به‌عنوان داروی مؤثر نام بردند، بیماری رنج آور مرا، هرچه بود، درمان کرد. چند روز پیش برای کاری بانکی به دو بانک محله خودمان مراجعه کردم. در یک بانک فقط معاون مرد بود و رئیس و همه کارکنان بانوان و دختران ارجمند ما بودند و در دیگری از هشت کارمند رئیس و چهار همکار از بانوان بودند. بعد به دلیل عفونتی در چشم به یکی از مراکز مجهز چشم‌پزشکی مراجعه کردم، از دختر خانمی که مؤدبانه با افشانه الکل استقبال و دستم را ضدعفونی کرد، تا مأمور پذیرش که مرا به اورژانس راهنمایی کرد، تا منشی پذیرش آن بخش و کارمند مالی و تکنسین معاینه قبلی و اندازه‌گیری تغییرات درجه بینایی دور و نزدیک و سرانجام تا پزشک متخصصی که با اعتماد به نفس معاینه کرد و دارو داد و تجویز قاطعی در مورد عملی کوچک در یک چشم کرد، همه از دختران ارزشمند و لایق ما بودند. باور کنید موجب افتخار است. بهترین متخصص درمان ریشه دندان و همچنین بهترین متخصص رادیوگرافی فک و دندان و نیز متخصص اولتراسونیک داخلی که اخیرا به آنان ارجاع شدم همگی از بانوان ما بودند. چون با نشریات سر‌و‌کار دارم، به جرئت می‌گویم برجسته‌ترین روزنامه‌نگاران و گزارشگران و تحلیلگران سیاسی و فرهنگی و ادبی ما، با وجود همه تبعیض‌هایی که برایشان در حکم غذای روزانه عادی شده است و نیز بیشترین مترجمان و نویسندگان خوب و مطرح امروزی ما از میان دختران و بانوان ما هستند. اگر روزی فروغ، سیمین دانشور، سیمین بهبهانی و پروین اعتصامی استثنا تلقی می‌شدند، امروز چنین نیست. اینان اصل هستند. آقایان! بدانید، اینان هستند آن نسلی که تاب نیش و تحقیر را آن هم از سوی جایگاهی فرهنگی ندارند.از شما، وزارت آموزش‌و‌پرورش و مسئولان فرهنگی توقع دارند حرمت همسران، مادران و دختران خودتان را پاس دارید و از این کار ناهنجار پوزش بخواهید.

 

افزودن نظر جدید