مرگ تدریجی تعزیه در ایران 

هنر شبیه خوانی یکی از هنرهای نمایشی ایران است که سالیان سال در این کشور رنگ و بوی خاص خود را دارد. هر چند که فراز و نشیب‌های فراوانی را در برداشته اما هر چه بوده تا به امروز سینه به سینه به روزگار ما رسیده است. اگر بخواهیم ریشه‌ای برای این هنر پیدا کنیم باید گفت که این هنر در زمان حکومت قاجاریه به اوج می‌رسد و در آن هنگام بوده که ایرانیان بسیاری حرفه خود را از این راه انتخاب می‌کردند. شاعران بسیاری در آن روزگار به نوشتن نُسَخ شبیه خوانی و یا همان تعزیه پرداختند. شاعرانی که تا ابد گمنام ماندند و امروزه نسخه‌های معتبرشان در دستان ما جلا بخش این هنر است. در آن زمان این حرفه هیچ بخش آکادمیکی را دنبال نمی‌کرده و هیچ گاه نام آکتور (بازیگر) روی این اشخاص گذاشته نشده! شبیه خوان، تنها اسمی بوده که در آن زمان برای یک بازیگر تعزیه استفاده می‌شده و نام کارگردان را معین البکاء به زبان می‌آوردند. حال این نام‌ها روند شکل گیری پیشه و گذشته یک نمایش را یاد آور می‌شود در ریشه یابی آن‌ها در این مقال گنجان نیست.

اما اتفاق مهم این است که نوع و شیوه شبیه خوانی ایرانی تا حدی پیش می‌رود که از تمام گونه‌های نمایشی ایران پا پیش می‌گذارد تا اینکه این نوع و روند اجرای نمایش ایرانی جهان شمول شده و حتی این نوع اجرا بعدها در روند کاری و مؤلفه نویسنده و کارگردان شهیری چون برتولت برشت هم تأثیر می‌گذارد. اتفاق مهمی به اسم فاصله گذاری. حال این فاصله گذرای به چه معناست را به شرح می‌نشینیم.

در تعزیه خوانی، بازیگر یا بهتر بتوان گفت شبیه خواه چه اولیا خوان یعنی یاران موافق و یاران امام حسین(ع) و انبیاء خدا و چه اشقیا یعنی مخالف خوان و کسی که روبروی اولیا خوان قرار می‌گیرد غیر از خوانش شعرهای تعزیه به مداحی، نوحه سرایی و گاه حتی در و دل با تماشاگران هم می‌پردازد. این فاصله گذاری به واقع در تمام و سراسر نمایش اجرا و به چشم دیده می‌شود. بر فرض مثال یک تَشتِ آب می‌تواند نقش یک رود را داشته باشد و یک گلدان نمادی از یک جنگل باشد. چیزی که این را برای مردم باورپذیر می‌کند این نیست که تماشاگر ایرانی این نمایش را ساده انگارانه می‌بیند. او آنقدر در غم و حزن اتفاق در حال شبیه خوانی غرق است که بیشتر تعزیه را برای خالی کردن غم خود و گریه کردن و یاد کردن مظلومیت انبیاء خدا می‌داند و در اتفاق مهم‌تر چیزی است که از روزگار گذشته به دست مردم ایران رسیده و نقل آن گاه بصورت شفاهی و گاه نقل قول‌های شبیه خوانان معروف سینه به سینه رسیده که نمی‌توان تعزیه را جز این دانست.

همانند این نمایش را می‌توان «کمدیا دلارته» ی ایتالیا دانست و یا نقاشی‌های «کولیان» اسپانیا. این‌ها فارق از محتوایی که نمایش‌هایشان دارد سعی بر این دارند که با ابزار کم و در هر جایی بتوانند به ایفای یک نقش بپردازند. اما این اتفاق تا به قبل پادشاهی ناصرالدین شاه خیلی شبیه به این نمایش‌های نام برده‌ی غربی بودهاست.

ناصراالدین شاه در زمان حکومتش و بعد از رفتن به فرانسه و بازگشتش سعی می‌کند هنر غربی را وارد ایران کند. او که نمی‌توانسته همه مردم را نسبت به هنر غرب آگاه سازد سعی بر این می‌کند که تکیه‌های مدرن برای نمایش تعزیه برپا سازد. تکیه جایی ست که در آن نمایش اجرا می‌شود و امروزه به محلی برای عزاداری هم معروف است و کاربرد دارد. در آن دوران ناصرالدین شاه تکیه دولت را در حوالی منطقه بازار کنونی تهران می‌سازد که متاسفانه این تکیه عظیم از بین رفته و تنها یادگار آن یک نقاشی است که شکوه و عظمت آن را نشان می‌دهد.

بعد از روزگار قاجار و پادشاهانش رضا پهلوی با این گونه نمایش و با هر عزاداری‌ای پیرامون امام حسین(ع) مخالفت می‌کند و سعی بر این دارد که نمایش‌های ایرانی را با تئاترهای غربی یکسان کند. این اتفاق به ذات اشتباه و غلط بزرگی روی این ماجراست. اما به هر حال با گذر این دوران نمایش ایرانی کم رنگ و بهتر بگویم به اصطلاح امروزی به شیوه زیرزمینی!!! اجرا می‌شده است. اگر کسانی که شیفته و عاشق امام سوم شیعیان و نمایش‌های ایرانی نبودند، به حقیقت امروزه باید فقط یادی از نمایش تعزیه می‌کردند.

با همه این مقدمه‌ها باز هم به این گفته‌ها اکتفا نکرده‌ایم و در گفتگویی که با دو کارگردان دینی و آیینی داشته‌ایم نظر آن را نیز در این مورد جویا شدیم.

* فضل الله تاری: تقاضایی برای تعزیه نیست تا عرضه‌ای صورت گیرد!

فضل الله تاری، نویسنده و کارگردان فیلم‌های دینی و آیینی در این زمینه به «امید ایرانیان» گفت: «تعزیه هم مانند هر چیز دیگری باید مشتری خود را داشته و جایگاه آن مشخص باشد. متاسفانه مردم اصلاً در ایران با مقوله‌ی نمایش آشنا نیستند و هر چه زمان می‌گذرد مردم نه تنها مطالعه خود را در این زمینه بیشتر نمی‌کنند بلکه اشتیاقی هم در این زمینه از خود نشان نمی‌دهند. تعزیه هم جدای این قضیه نیست ابتدا همه باید مشتاق آن باشند تا اجرا شود اما متاسفانه ما با تعزیه ساده بر خورد می‌کنیم.»

این کارگردان در ادامه با اشاره به سطح بالای تفسیرها در خصوص واقعه عاشورا عنوان کرد: «تفسیرهایی که برای اجرای نمایش در خصوص واقعه کربلا وجود دارد بسیار زیاد است که می‌توان از هر کدام از آن‌ها یک نمایش درآورد و در این ایام اجرا رفت. اما متاسفانه در این زمینه ما از نظر انتخاب بازیگر، طراحی صحنه و لباس و ابداعات که باید در داخل فرم داشته باشیم ضعیف هستیم. از همین روایت‌های عاشورایی هم می‌توانیم در طراحی صحنه استفاده کنیم اما چون خود متولیان تعزیه در ایران متخصص این کار نیستند در نتیجه نمی‌توانند از این راه به خوبی بهره ببرند.»

کارگردان مستند «خدایخانه» ادامه داد: «در آن ایامی که تعزیه مخاطب داشت و در شهرها اجرا می‌شد عوامل برای آن تلاش می‌کردند. یعنی از قبل شروع ماه محرم و عاشورا به شدت تمرین می‌کردند و برای روز عاشورا با آمادگی کامل روی صحنه می‌رفتند  اما چیزی که در این ایام از عاشورا می‌بینیم بسیار ساده است. عزاداری‌هایی است که خیلی جنبه سنتی و آیینی ندارند.»

وی به دغدغه مردم در این زمینه اشاره کرد و گفت: «دغدغه امروز مردم تعزیه و نوحه خوانی نیست، مردم امروز دغدغه‌های دیگری مثل شبکه‌های اجتماعی دارند در صورتیکه اگر در آن زمان تعزیه‌ای اجرا می‌شد مردم خودشان جزیی از نمایش بودند تعزیه می‌خواندند و خیلی از آن‌ها در نقش‌های حاشیه‌ای تعزیه‌های اجرا شده، بازی می‌کردند به طور کلی می‌توان گفت تعزیه از دل مردم بر می‌آمد. متاسفانه در شرایط کنونی این چنین نیست. باید یک لینکی میان مردم و مسئولین در این زمینه وجود داشته باشد، تقاضایی از مردم باشد تا عرضه‌ای صورت گیرد.»

تاری به هدف ساخت فیلم‌های مذهبی اشاره کرد و توضیح داد: «هدف رسانه من این است که با ساخت اثری درام، قصه‌ای را ارائه کند که تأثیر بیشتری بر مخاطب بگذارد. به شخصه طرفدار این جنس از تعزیه هستم تا اینکه یک متکلم وحده در هیاتی بنشیند و از عاشورا و روایت‌های آن بگوید و دیگران تنها شنونده باشند. البته ناگفته نماند که تعزیه یک سری قراردادها دارد که باید آن‌ها را رعایت کرد در آن زمان که تعزیه کار می‌شد حتی نقش خانم‌ها را آقایان بازی می‌کردند اما آنقدر به خوبی این اجرا انجام می‌شد که مردم با آن همزادپنداری می‌کردند زیرا قراردادها رعایت می‌شد.»

این کارگردان افزود: «در این زمان به جای اینکه تعزیه را از اساس رد کنیم باید مفهوم عاشورایی بودن آن را تقویت کنیم و برای این کار لازم است روی مردم تحقیق کنیم و اطلاعاتمان را به روز کنیم. با تفسیرهای گوناگونی که در خصوص واقعه عاشورا وجود دارد؛ می‌توانیم به آن‌ها رجوع کنیم و رنگ و بوی امروزی بودن را با آن تلفیق کنیم تا خیلی هم به دور از باور مخاطب نباشد.»

وی ادامه داد: «اتفاقی که امروز در تعزیه افتاده است این است که مردم با خیلی از مفاهیم دینی در تفسیر امروزی آشنا نیستند حتی سینمای ما وقتی نمی‌تواند مخاطب خود را بشناسد مخاطب سراغ آن رسانه نمی‌رود برای همین نیاز به آسیب شناسی است. حتی در خصوص تئاترهایی که روی صحنه می‌روند هم خیلی کم دیدم که به درستی به واقعه عاشورا پرداخته باشند اما بعضاً کارهایی را هم دیده‌ام که تأثیر خوبی در این زمینه داشته است مانند اپرای عروسکی که به خوبی با مخاطب همزادپنداری کرد.»

* هوشنگ میرزایی: محرم به مراسم سرگرم کننده برای مردم تبدیل شده است

هوشنگ میرزایی دیگر فیلمساز آیینی است که در این باره اظهار نظر کرد و در گفت و گو با «امید ایرانیان» گفت: «اینکه ماهیت عزاداری در این ایام محرم تغییر کرده است نه فقط از زعم من بلکه از نگاه خیلی‌ها اتفاق ناخوشایندی است و با آنچه که در قدیم داشتیم تفاوت زیادی دارد اما متاسفانه به سبک و سیاق امروزی مد شده و شکل اصیل و سنتی خود را از دست داده است و سبک مدرن به خود گرفته تا حدی که روح معنویت در آن دیده نمی‌شود. ایام محرم تبدیل به مراسم سرگرم کننده برای مردم شده است.»

وی ادامه داد: «به یاد دارم در گذشته کسانی که نوحه می‌خواندند افرادی مسن و با تجربه بودند و صدایی پر از احساس داشتند و زمانی که تعزیه می‌خواندند فضا برای مخاطب باورپذیر می‌شد و اثر زیادی را دربرداشت البته کمی هم دل مردم با این ماجراها صاف‌تر و پاک‌تر بود.»

کارگردان مستند «تفتان» عنوان کرد: «به شخصه با این نوع از مراسم عزاداری به سبک امروزی ارتباط برقرار نمی‌کنم. یادمان رفته که هر نقطه و هر گوشه‌ای از ایران یک اصالتی در تعزیه خوانی داشت و امروز این اصالت از بین رفته و در تهران که به کل نیست. تنها در برخی از شهرها این اصالت را می‌بینیم به عنوان مثال در اصفهان یک شهر قدیمی به نام زواره وجود دارد که شهری مذهبی است و می‌توان گفت تعزیه در آنجا حرف اول را می زند. فضاهایی برای تعزیه خوانی در این شهر هست که بسیار با اصول طراحی شده حتی برای نشستن تماشاگران خانم هم سکوهایی را طراحی کرده‌اند.»

میرزایی به تفاوت تعزیه خوانی در شهرها اشاره کرد و گفت: «از نظر نوع روایت در تعزیه، هر شهر با شهر دیگر متفاوت است. هر جایی روایت و آلات موسیقی خود را دارد که برای تعزیه خوانی هم از آن استفاده می‌کند البته ناگفته نماند که نوع لباس و طراحی صحنه تقریباً در همه شهرها یکی است این تفاوت‌ها به اعتقاد و علاقه خود مردم بازمیگردد. در شهرستان‌ها تعزیه خوانی هنوز اصالت خود را از دست نداده است اما اینکه چرا در تهران دیگر تعزیه خوانی به شکل سنتی وجود ندارد می‌توان گفت به سیستم مدیریت و عدم حمایت مالی از آن برمی گردد. در کل نگاه‌ها به این مقوله جدی نیست.»

در نهایت می‌توان گفت، تعزیه که جدا از ذات سرگرم کننده مستتر در ذات هنر برای ایرانیان بعد از ورود اسلام به کشور و در عصر معاصرتر یعنی از صفویه تاکنون بحث اعتقادی در پیش دارد و اسبابی است برای بازسازی حماسه‌ی عاشورا و مظلومیت انبیاء خدا اما هم اکنون متاسفانه با همه اتفاقات به زوال خود رسیده و هر سال کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود. دیگر بچه و یا جوانی که سر و کارش با عصر دیجیتال شده نمی‌پذیرد که شبیه چیزی را اجرا کردند یعنی چه! این غم دوران ما است که همچین اتفاقی را شامل شده و دارد هنرهای کلاسیک ایران را به موزه‌ها می‌کشاند.

افزودن نظر جدید