- کد مطلب : 12361 |
- تاریخ انتشار : 23 آبان, 1395 - 09:54 |
- ارسال با پست الکترونیکی
عبدالله رمضانزاده : نميخواهيم اصلاحات يك حزب واحد شود
نقش گروهها و سامانيابي اجتماعي در اصلاحجويي چقدر موثر است و در ايران آيا هدايت دولت به معناي عام آن توسط نهادهاي مدني امكانپذير است؟
آمادهسازي براي كار سياسي و كادرسازي جهت اداره امور اجرايي كشور يكي از بديهياتي است كه كساني كه در حوزه اجرايي كار ميكنند با آن آشنايي دارند و اين آمادهسازي توسط خود دولت امكان پذير نيست. بنابراين براي يك دولت كارآمد نياز به تربيت كادر داريم و اين در دنياي مدرن به عهده احزاب و تشكلهاي مردمي گذاشته شده است. از طرف ديگر مشكلي كه معمولا در روابط سياسي حاكميت و مردم پيش ميآيد اين است كه حاكميتها برنامه خاصي براي اداره امور كشور به مردم ارايه نميدهند كه قابل قضاوت باشد، بهطور مقطعي يك صفحه مينويسند و آن هم تنها كليات است. تنها جايگاهي كه ميتواند از قبل برنامه براي اداره كشور ارايه كند، احزاب و تشكلها هستند. بنابراين اساس حكمراني مطلوب بدون وجود احزاب سياسي تقريبا غير ممكن است و اگر نگوييم غير ممكن بايد بگوييم بهطور قطعي ناكارآمد است. نكته ديگر اين است كه يكي از معضلات حكومتها در طول تاريخ فساد حكومتي است و ريشهكن كردن فساد حكومتي از درون حكومت تقريبا غيرممكن است. عقلاي بشر به اين نتيجه رسيدهاند كه با دستگاههاي نظارتي درون حكومتي نميتوان با فساد حكومتي مبارزه كرد. راه مبارزه، نظارت برون حكومتي است. اين نظارت بيروني هم فقط از طريق احزاب رقيب و مطبوعات آزاد امكان پذير است.
نقش احزاب در هدايت دولتها به سمت مطالبات و وعدههاي دولتها و اصلاحجويي چيست؟
در نظامهاي دموكراتيك وقتي يك نفر كانديداي رياستجمهوري، مجلس يا شورا ميشود برنامهاي براي امور مربوط به خود بايد ارايه كند و وعدههايي بايد بدهد. كسي ميتواند بر اين وعدهها نظارت كند كه گروه رقيب او باشد. اين كار فقط از عهده احزاب و تشكلهاي سياسي بر ميآيد و غير از اين راهي وجود ندارد. خطر اين است كه يك عده بيانيه انتخاباتي ميدهند و راي ميگيرند و بعد مردم نميدانند بايد از چه كسي مسووليت بخواهند. در حالي كه اگر احزاب پشتوانه اين وعدهها باشند مردم ميتوانند از آنها پاسخ بخواهند. به عنوان مثال در كشور ما اين اتفاق ميافتد. در ايام انتخابات ميگويند ما نفت را سر سفره مردم ميآوريم. بعد معيشت مردم آسيب ميبيند. اين را چه كسي بايد مورد سوال قرار دهد از جانب مردم؟ اين كار احزاب و تشكلهاي سياسي است. منابع كشور را صرف مسكن مهر كردند اما امروز متوليان ميگويند اين طرح كارآمد نبوده و بهرهاي نداشته است. احزاب هستند كه ميتوانستند از قبل اين را پيشبيني كنند و به دولتها بگويند.
اگر يك سه ضلعي مردم، احزاب و حاكميت را در نظر بگيريم وظيفه هر كدام از اين اضلاع چيست؟
وظيفه حاكميت فراهم كردن زمينه تشكليابي شهروندان در چارچوب قانون است. وظيفه نهادهاي مدني تشكل دادن است. يعني مردم را به تشكليابي تشويق كنند. در مطالعات مربوط به نگرش سنجي ايرانيان كه در دو سه موج در كشور انجام شده است يكي از مسائلي كه وجود دارد بياعتمادي عمومي نسبت به يكديگر است و اين بياعتمادي نسبت به دولت بيشتر است. مربوط به دوران خاصي هم نيست. حالت سينوسي دارد اما در طول ٥٠ سال گذشته در جامعه وجود داشته است. طبق مطالعات توسعهاي كه در دنيا انجام شده است نتيجه اين بياعتمادي مربوط به بحث سرمايه اجتماعي ميشود. بياعتمادي عمومي منجر به كمبود سرمايه اجتماعي ميشود و كمبود سرمايه اجتماعي يعني كمبود يكي از نيازمنديهاي اساسي توسعه. بنابراين اگر سرمايه اجتماعي تقويت نشود نميتوان انتظار توسعه اقتصادي مطلوب داشت. يكي از مهمترين لازمههاي توسعه حتي توسعه اقتصادي اين است كه نهادهاي مدني خرد شكل گيرد و در نتيجه آن نهادهاي مدني بزرگتر تشكيل شوند. همافزايي اعتماد اجتماعي از اين طريق بايد صورت گيرد.
هشت سال دولت احمدينژاد را در آسيب زدن به اعتماد عمومي و امنيتي كردن فضا چطور ارزيابي ميكنيد؟
دولت آقاي احمدينژاد دنبال فعاليت تودهوار بود. يعني ارتباط فردي شخص رييسجمهور با همه شهروندان جامعه و اين ضد تشكلهاي مدني و مانع شكلگيري فعاليتهاي مدني است. از طرف ديگر گفتيم كه فعاليت تشكلها لازمه توسعه است. اين به آن معنا است كه دولت ايشان روند توسعه كشور را به عقب انداخت. ما بايد تلاش كنيم كه امر سياسي از طريق تشكلها و احزاب سياسي شكل گيرد و اين تنها راه توسعه عمومي كشور است.
در دولت روحاني فكر ميكنيد اين تغيير مسير انجام شده است؟
شاهد هستيم علاوه بر اينكه فضاي امنيتي كمرنگ شده اجازه فعاليت تشكلها تا حدودي صادر شده فضا براي مطبوعات بهتر از گذشته شده است و گروههاي جديدي توانسته مجوز فعاليت سياسي بگيرند. نشان ميدهد دولت روحاني ضرورت فعاليت سياسي از طريق تشكلها را درك ميكند اگر چه دستش آنقدرها هم باز نيست كه بتواند همه موانع را بردارد اما در حد خودش تلاش كرده و قابل تقدير است.
كمپينها و تشكلهايي كه مردم تشكيل ميدهند و چندان با دخالت فعالان سياسي هم همراه نيست نشانه چيست؟
اولا گسترش كمپينها در سالهاي اخير مديون وجود فضاي مجازي است كه فرصتهاي جديدي را پيش پاي شهروندان قرار ميدهد تا امكان كار جمعي كوچك در يك مورد خاص فراهم شود. اين امر جديد سياست عمومي است. قبلا كمپينهايي در كشورهاي مدرن شكل ميگرفت كه توسط افراد سرشناس يا سلبريتيها كليد زده ميشد امروز اين امكان براي همه شهروندان به وجود آمده است. اين امر از اين جهت مبارك است كه آن فضاي اعتماد اجتماعي كه پيشزمينه وجود تشكلهاست را فراهم ميكند و بايد همه كساني كه به امر سياسي اعتقاد دارند از آن استقبال كنند و اجازه دهند كه اين كمپينها شكل بگيرد و اشكالات آن رفع شود. اين كمپينها زمينه ساز ايجاد اعتماد اجتماعي است و اين حلقههاي اعتماد ساز اگر كنار هم جمع شوند منجر به گسترش سرمايه اجتماعي ميشود.
چطور ميتوانند با اين ابزار جديد گستره نفوذ و استحكام بخشي خود استفاده كنند؟
فعاليت سياسي مخصوصا در چارچوب احزاب هزينههاي سنگيني براي فعالان و به ويژه جوانان داشته است. بسياري از شهروندان مايلند زندگيشان را بكنند اما در يك امر اجتماعي هم مشاركت بدون هزينه داشته باشند. اين فقط از طريق همين كمپينها و فعاليتهاي كوچك امكانپذير است. كساني كه اعتقاد به ضرورت افزايش سرمايه اجتماعي دارند بايد از اين حركات استقبال كنند. همه فعالان سياسي بايد از ضرورت وجود فعاليتهاي خودجوش استقبال كنند تا فضا براي گسترش همكاري اجتماعي فراهم شود.
رابطه تشكليابي با بهبود عملكرد دولت چيست؟
دولتها ميتوانند پاسخگوي تك تك شهروندان نباشند اما وقتي مجموعه بزرگي از شهروندان به هم اعتماد كنند و يك خواسته مشخص را مطرح كنند دولتها مجبور به پاسخگويي ميشوند. اين يك روند همافزايي ملي است. دولت كارآمدتر، حكمراني خوب، رضايت مردم و به دست آمدن توسعه ملي نتيجه اين اقدامات است.
اساسا سرمايه اجتماعي كه در شكليابي احزاب پايدار نقش دارد چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟از تشكيل كمپينها تا رسيدن به احزاب پايدار در كشور چه فاصلهاي وجود دارد؟
بايد اين جمله را تكرار كنم كه ما براي تشكيل احزاب پايدار نيازمند روحيه همكاري هستيم و اين همكاري به دست نميآيد مگر اينكه اعضاي جامعه به يكديگر اعتماد داشته باشند. اعتماد وقتي حاصل ميشود كه دستاوردهايي از فعاليت جمعي را بتوانيم نشان دهيم. وقتي اهداف بزرگ و دوردست تعريف ميكنيم امكان دستيابي به هدف و شكلگيري آن اعتماد غير ممكن ميشود يا دور از دسترس ميشود. چنين اهدافي دير به دست ميآيد و خود زمينه اعتماد سوزي ميشود. ولي اگر اهداف كوچك و قابل تحقق را در جمعهاي كوچك تعريف كنيم و چند مورد موفق نشان دهيم اين باعث ميشود به يكديگر و برنامهها اعتماد كنيم. اگر چند حلقه كوچك بتوانند كار مشترك طي يك برنامه دراز مدت انجام دهند اعتماد بين حلقهها ايجاد ميشود. در قدم اول اعتماد بين افراد درون حلقه ايجاد ميشود و گام بعد شكل دهي شبكههايي از حلقههاي كوچك اعتمادساز است و اين زمينهساز نهادهاي بزرگتري ميشود كه خود به خود در يك پروسه طولاني مدت ٢٠ تا ٢٥ ساله شايد بتوان به احزاب قدرتمندي هم دست پيدا كرد كه نياز ما براي حكمراني خوب است. اگر واقعا ميخواهيم در ايران حكمراني خوب شكل بگيرد از امروز بايد براي گسترش شبكههاي اجتماعي كوچك تلاش كنيم و با ارتباط دادن اين شبكهها به همديگر، اعتمادسازي و تشكيل سرمايه اجتماعي بزرگتر بتوانيم اهداف سياسي بلندمدتي را تعريف كنيم. اگر واقعا اهداف كوتاهمدت را تعريف و تصور كنيم با يك كمپيني هدف سياسي دراز مدتي را به دست ميآوريم يا از طريق يك كمپين حزب بزرگ شكل ميگيرد، خطا رفتهايم و غير واقع بينانه است. درست مثل فعاليت اقتصادي است. يك شركت كوچك از تعداد افراد كوچك شكل ميگيرد كه نميتواند اهداف بزرگ براي خود تبيين كند. بايد كار كوچك تبيين كند؛ سرمايهاش را افزايش دهد و از طريق اين افزايش سرمايهها و تجمع و ادغام با شركتهاي كوچك سرمايههاي بزرگ تشكيل دهد. ما يك روند طولاني مدت را بايد در نظر بگيريم و انتظارات كوتاهمدت را نبايد تعريف كنيم.
چنين اهداف كوتاهمدتي در مورد جامعه ما چه ميتواند باشد؟
من گسترش نهادهاي مدني را در همه حوزهها توصيه ميكنم. گسترش نهادهاي مدني را در حوزههايي مثل پيشگيري از مواد مخدر و مبارزه با آسيبهاي اجتماعي را پيشنهاد ميكنم. همچنين مسائلي مثل نجات جان صيادهاي گروگان گرفته شده ايراني و مبارزه با فساد و نهادهاي ناظر مبارزه با فساد، مثل همين نهادي كه آقاي احمد توكلي تشكيل داده است. اين نهادهاي كوچك اگر به صورت تصميم حاكميتي بتوانند گسترش پيدا كنند، خود به خود از حلقههاي وصل شده بين آنها فعاليتهاي گستردهتري شكل ميگيرد. من معتقدم امر پيشگيري از مواد مخدر امري نيست كه هيچ حكومتي از عهده آن بر بيايد. همه جامعه بايد درگير آن شود. به همين دليل نهادها و حلقههاي كوچك بايد شكل بگيرد؛ حلقههاي ده تا پانزده نفره و كمپينهاي هزار نفره ميتواند شكل گيرد تا بتوان از حوزه اجتماعي استفاده و از آن به حوزه سياسي منتقل كرد. غير از اين راهي ندارد. مثلا جمعيت امام علي يك نهاد اعتماد ساز است. خيريه محك و خيريههايي از اين دست نيز همينطور هستند. اين نمونهها بايد مورد حمايت قرار گرفته و تشويق شوند.
اساسا ساماندهي گروههاي اجتماعي ممكن است با جواب منفي قدرتها مواجه شده و طرد شوند. تشكليابي چه جوهره و ذاتي دارد كه باعث چنين چيزي ميشود؟
اگر حاكميتي سلامت داشته باشد و فاسد نباشد از نظارت اجتماعي فرار نميكند. نظارت اجتماعي هم در دوران مدرن جز از طريق تشكلها امكانپذير نيست. اگر حكومتي فاسد نباشد با تشكليابي مخالفت نميكند.
در كشور ما خيلي از فعالان سياسي از حزب فراري هستند. ريشه آن را چه ميدانيد؟
دو دليل وجود دارد. يكي هزينههاي بالاي فعاليت سياسي در قالب تشكلها است. دوم فرار برخي افراد از پاسخگويي در مقابل موضعگيريهايشان است. وقتي درون يك حزب سياسي فعاليت ميكنيد، مجبوريد مسووليت مشترك بپذيريد و پاسخگوي مواضعتان باشيد، چون رسما اعلام ميشود. ليكن وقتي به صورت تك نفره فعاليت سياسي ميكنيد هر دو روز يكبار ميتوانيد مواضعتان را تغيير دهيد. آقايي تا ديروز افتخارش اين بود كه من احمدينژاد را رييسجمهور كردم بعد مصاحبه ميكند كه احمدينژاد به ما ضربه زد و اصلا از او حمايت نكرديم. حزب سياسي نميتواند چنين بگويد. يكي از دلايل فرار برخي افراد از احزاب فرار از پاسخگويي است. اگر يك فعال سياسي مسووليتپذير باشد، بايد درون تشكل سياسي برآمده و مواضع خودش را قبول كند. دليل ديگر هزينههاي بالاي فعاليت سياسي است. همه افراد جامعه حاضر نيستند هزينه بالايي براي فعاليت سياسي بپردازند. در واقع براي بهبود وضعيت زندگي عمومي و از جمله وضعيت زندگي خودشان فعاليت سياسي ميكنند. وقتي زندگي خودشان به خطر شديد ميافتد از فعاليت در احزاب گريزان ميشوند.
با نزديك شدن به هر انتخاباتي ميبينيم كه هر دو جريان كشور تلاش ميكنند به صورت جبههاي در انتخابات شركت كنند. اين مساله چقدر مخالف با تحزب است؟حركت جبههاي چه مضراتي ميتواند داشته باشد؟
من فارغ از اينكه به اين مساله بپردازم كه اين خوب است يا بد، به اين نكته بايد اشاره كنم كه جامعه ايراني از نظر سلايق ايدهها و آرمانها متكثر شده است. اين تكثر را نميتوانيد در قوطي دو حزب جا دهيد. شكلگيري احزاب متفاوت كه نمايندگي خواستهاي متفاوت جامعه را داشته باشند، امري طبيعي است. اجماع درون جبههها امري طبيعي و عقلايي است. در شرايطي كه يك رييسجمهور ميتوان انتخاب كرد بايد به اجماع برسيد. فعاليت جبههاي در دوران انتخابات نه تنها مضر نيست بلكه نشانه بلوغ گروههاي سياسي ميتواند باشد.
اگر هدف را رسيدن به انتخابات حزبي تعيين كنيم همچنان كه انتخابات اخير امريكا به صورت حزبي برگزار شد، جايي كه الان ايستادهايم تا رسيدن به انتخابات حزبي و حزب فراگير چقدر فصله دارد؟
الگوي امريكا تقريبا در هيچ جاي دنيا قابل پيدا شدن نيست. همه جاي دنيا و خصوصا جاهايي كه نظم بيشتري دارند به سمت فعاليت ائتلافي پيش ميروند. اساسا نبايد توجه ما به الگوي امريكا باشد. شبيه الگوي امريكا، انگليس بوده كه آن هم دارد متكثر ميشود. الگوي دو حزبي انگليس دارد به الگوي سه حزبي يا گروههاي كوچك ديگر تقسيم ميشود. دنياي جديد با توجه به ابزارهاي تكنولوژيكي و ديجيتالي شدن سياست فضا را براي فعاليت سيستم دو حزبي از بين برده است. بايد به فكر ائتلافها بود. تشكل منافع گروههاي مختلف در چارچوب احزابي كه در برخي از مواقع و دستيابي به قدرت با همديگر به ائتلاف ميرسند. ائتلاف راه گريزناپذير آينده سياسي بشريت است.
ائتلاف ٩٢ يا ٩٤ كه اصلاحطلبان انجام دادند چقدر با ايدهآل فاصله دارد؟
من اصلا بحث ايدهآلبودنش را ندارم. من ميگويم گريزناپذير است و راهي جز اين نداريم. چون تكثر سياسي در جامعه ايراني زياد شده است و اين امري طبيعي است. به دليل اختلافات قومي، فرهنگي، زباني، سياسي و منافعي تنوع زياد است. امكان شكليابي دو حزب سياسي در كشور ما تقريبا در حد صفر است.
پس اينكه دو جريان سياسي همواره در ادوار انتخاباتي مختلف در كشور فعاليت ميكنند آيا با تكثر سلايق تضاد ندارد؟
جريانات سياسي در زمان انتخابات ناگزير به ائتلاف ميشوند. گروههاي سياسي ناگريز به شكلدهي دو جريان سياسي هستند. وجود گروههاي سياسي امري گريزناپذير است. نه تنها براي كشور ما بلكه براي آينده جوامع ديگر.
قايل به شكلگيري احزاب فراگير در كشور هستيد؟ چقدر و چرا فاصله داريم؟
اگر بتواند شكل بگيرد خوب است اما اين مساله موانع امنيتي، سياسي و اجتماعي دارد و يك روند بسيار بلندمدت است كه من تصور نميكنم به زودي حاصل شود. موانع اجتماعياش از كمبود اعتماد اجتماعي ناشي ميشود. ما تا سرمايه اجتماعيمان گسترش پيدا نكند امكان تشكيل احزاب قدرتمند را نداريم. مانع امنيتي آن نيز برخورد نهادهاي امنيتي با فعاليتهاي سياسي تشكل يافته است. در مقاطع مختلفي در كشور ميبينيم كه با فعاليت سياسي تشكلها برخورد ميشود. اين به معناي اين نيست كه تشكلها اشتباه نكردهاند اما برخوردها خارج از حد عرف بوده است. هزينههاي كار سياسي تشكل يافته بالا است و به همين خاطر امكان شكلگيري احزاب در كوتاهمدت در كشور وجود ندارد.
آيا جريان اصلاحطلب ميتواند به سمت حزب فراگير برود؟
نقطه قوت اصلاحطلبان چهار امر است كه شامل قايل بودن به اصل پاسخگويي و شناخت از نيازهاي امروز جامعه ايراني، پذيرش اصل تكثر جامعه ايراني و ضرورت عدم تحميل عقايد سياسي به يكديگر جزو نقاط قوت اصلاحطلبان است. با اين چهار اصل به نظر من اصلاحطلبان موفقترين جريان در جامعه ايراني خواهند بود و امكان رسيدن به ائتلافهاي گستردهتر در جامعه خواهند داشت و همچنين احتمال جذب برخي از گروههاي جناح مقابل را به درون خودشان خواهند داشت. در جناح مقابل گروههايي وجود دارند كه قايل به اصل پاسخگويي هستند و برخي از گروهها دارند آشنايي خودشان را به مقتضيات روز جامعه ايراني نشان ميدهند. اين گروهها قابل جذب در بين اصلاحطلبان هستند. اين حركت شروع شده و اتفاقا در انتخابات ٩٢ و ٩٤ نتيجه هم داده است.
با توجه به اينكه احزاب اصلاحطلب و اخيرا حزب اتحاد توانستهاند پروانه و مجوز فعاليت دريافت كنند، آيا ميتوان اميدوار بود كه اصلاحطلبان رفتار حزبي داشته باشند، نه جبههاي؟
من اميدوارم كه همه اصلاحطلبان رفتار حزبي داشته باشند. واقعيت اين است كه تكثر اصلاحطلبان با درخواست نميتواند از بين برود. اين تنوع در جامعه ايراني درون جبهه اصلاحات هم وجود دارد. آقاي حجاريان زماني گفته بود جبهه اصلاحات جبهه بينالعباسين است و از عباس دوزدوزاني تا عباس عبدي را شامل ميشود. اين را با تحميل نميتوان به حزب واحد تبديل كرد. ما نيازمند كار جمعي طولانيمدت در يك روند طولانيمدت هستيم. نبايد انتظار داشت كه زود تحقق پيدا كند. من خواهان چنين چيزي نيز نيستم. اگر بتوان در شكل ائتلافي كار كنيم وجود تشكلهاي كوچك ضرري ندارد.
بيثباتي جبههاي حركت كردن خود يك مشكل اساسي است. در انتخابات ٩٢ و ٩٤ اصلاحطلبان ائتلاف موفقي را تجربه كردند. چه تضميني وجود دارد كه اين ائتلاف در سال ٩٦ يا در سالهاي بعد شكسته نشود و هر چه رشته بوديم، پنبه نشود؟
بايد براي افزايش مشتركات بين خودمان تلاش كنيم. اين با تحميل امكانپذير نيست. بايد گفتوگوهايمان را ادامه دهيم. اگر احزاب موجود را نماينده سلايق مختلف در جبهه اصلاحات بدانيم راهي جز گفتوگو با هم نداريم. اين مشكلاتي كه اشاره كرديد گريزناپذير است. واقعيت جامعه ايراني متكثر است و اين واقعيت متكثر را يك حزب واحد نميتواند دنبال كند. كاري كه در آلمان، ايتاليا و فرانسه و خيلي از كشورهاي دنيا در حال پياده شدن است، همين است. با گفتوگو به ائتلاف ميرسند و دولتهاي ائتلافي تشكيل ميدهند. گاهي هم ائتلافها شكست ميخورد. بايد بپذيريم. اين تجربه سياسي ما افزايش يابد كه بپذيريم ضرري ندارد كه ائتلافهايمان شكست بخورد.
چيزي مثل ضمانت اجرايي براي اين ائتلافها وجود ندارد؟
امروز اميد من براي ائتلاف بيشتر از سال ٧٦ است. بيشتر از سال ٨٤ و ٩٢ و ٩٤ است. من معتقدم داريم پيشرفت ميكنيم. مذاكرات ما به پايداري ائتلاف ما دارد كمك ميكند.
بلوغ سياسي اصلاحطلبان از كجا ناشي ميشود؟
با پذيرش تفاوت بين اصلاحطلبان اين بلوغ سياسي به وجود آمده است. كم كم ميپذيريم جامعه متكثر است. قبلا فكر ميكرديم خودمان نماينده كل جامعه هستيم اما امروز اين را پذيرفتهايم كه نماينده كل جامعه نيستيم. هر يك از ما نماينده بخشي از جامعه هستيم. اين بخشها براي زندگي بهتر مجبور به گفتوگو و مذاكره هستند. ما هم كه مدعي نمايندگي مردم هستيم بايد با همديگر گفتوگو كنيم. ما تجربه خوبي از چند ائتلاف گذشته داريم.
انتخابات ٩٦ در راه است. اصلاحطلبان چه مواجههايي بايد با دو انتخابات آتي داشته باشند؟
دولت بايد كاستيها و نقدها را بپذيرد و شفاف به مردم گزارش دهد كه چه كارهايي انجام داده است. اصلاحطلبان بايد بدون شرط از آقاي روحاني حمايت كنند. ليكن انتقاداتمان به دولت را فراموش نكنيم و به مردم بگوييم كه در شرايطي هستيم كه با وجود انتقاداتي كه به دولت داريم آقاي حسن روحاني را بهترين گزينه ميدانيم. براي اينكه كشور را از ورطهاي كه در هشت سال قبل از دولت روحاني افتاده در بياوريم. نقد داريم اما فعلا بايد سنگي كه ته چاه افتاده است را با همكاري هم در بياوريم. بنابراين راهي جز اين نداريم كه از آقاي روحاني پشتيباني كنيم. اميد است كه در انتخابات شوراها با توجه به تركيب هيات نظارت مجلس كه تركيب خوبي است صلاحيت نيروهاي كارآمد با مشكلي مواجه نشود. امروز ثمره موفقيتها در انتخابات مجلس را در كميسيون ماده ١٠ احزاب و كميسيون نظارت برشوراها داريم ميبينيم. اين دستاوردها را بايد به مردم منتقل كنيم. در انتخابات شوراها با توجه به تركيب عادلانه كميسيون نظارت مجلس بايد بتوانيم انتخابات خوب و عادلانهاي را داشته باشيم.
اصلاحطلبان نبايد شرط و شروطي براي آقاي روحاني در انتخابات آتي داشته باشند يا بايد پشت درهاي بسته با آقاي روحاني در ميان بگذارند؟
ما شرطي براي ادامه رياستجمهوري آقاي روحاني نداريم. يعني شكي نداريم كه اين دوره چهارساله بايد ادامه پيدا كند. اين بدان معنا نيست كه نقدي به دولت نداريم. ما ميتوانيم صريحا نقدهايمان را به دولت و حتي شخص آقاي روحاني ابراز كنيم. ليكن ميگوييم با وجود همه انتقادها بهترين گزينه براي رياستجمهوري از نظر اصلاحطلبان آقاي روحاني است.
اگر اردوگاه جريان مقابل نتواند رقيب قدرتمندي براي آقاي روحاني معرفي كند، اصلاحطلبان براي افزايش مشاركت عمومي در انتخابات آتي چه كار بايد انجام دهند؟
در جبهه رقيب اردوگاهي نميبينم و جريان اصولگرايي به چند چادر متفرق تبديل شده است. اين نبود اردوگاه از سوي اصولگرايان و ناتواني در شركت جدي و قدرتمند از سوي اصولگرايان در انتخابات آتي به ضرر ميزان مشاركت عمومي در انتخابات است. مردم وقتي نميبينند كه رقابت جدي در انتخابات وجود دارد، تمايل زيادي هم به مشاركت عمومي ندارند. اين مساله براي آينده سياسي كشور خوب نيست. براي فعاليت سالم دولت آقاي روحاني نيز خوب نيست. ما بايد تشويق كنيم كه اردوگاه قوي در جريان اصولگرايي شكل بگيرد. در هشت سال دولت آقاي احمدينژاد كشور تا مرز فاجعه پيش رفته است. نجات از اين فاجعه و بازگرداندن از اين مرز نيازمند تلاش مضاعف و بيشتري است. چهار سال براي دولت زمان كافي نبوده است. دولت دستاوردهاي خوبي داشته است؛ براي به نتيجه رسيدن اين دستاوردها اصلاحطلبان بايد از مردم بخواهند كه پاي صندوقهاي راي بيايند و حمايتشان را از دولت آقاي روحاني اعلام كنند.
منبع: اعتماد
افزودن نظر جدید