- کد مطلب : 14951 |
- تاریخ انتشار : 22 مرداد, 1396 - 13:27 |
- ارسال با پست الکترونیکی
هشداري براي گفتمانهاي جعلي
اين اولينبار است که درباره ايجاد يک گفتمان بدلي در سپهر سياست ايران اينچنين با صراحت سخن به ميان آورده ميشود. دکتر عارف اگرچه درباره مشخصات گفتمان جعلي که عدهاي ميخواهند جايگزين گفتمان اصلاحات کنند، سخني نگفت ولي با توجه به رفتار سياسي برخي مسئولان اجرايي و سياسيون ميتوان دراينباره گمانهزني کرد. آنچه درباره اهداف پيدا و پنهان ايجادکنندگان مهم است، يک گفتمان بدلي است. تصور برخي در فضاي سياسي بعد از سال 88 اين بوده که اصلاحطلبان و اصلاحطلبي را بايد به بايگاني سپرد و آنها ديگر توان عرض اندام در سياست ايران را ندارند البته بيانگيزگي بخشي از نخبگان اين جريان سياسي در فضاي سالهاي قبل هم به اين باور حذفکنندگان گفتمان اصلاحطلبي اعتبار بخشيده بود اما رخداد سال 92 شوک بزرگي براي کساني بود که ميخواستند آخرين ميخ را به گمان خود به تابوت اصلاحات بزنند. آنها از انصراف عارف بسيار ناخرسند بودند و تصور نميکردند که در گفتمان اصلاحطلبي، گذشت از منافع فردي براي رسيدن به اهداف کلانتر يک جريان سياسي که اصلی پذيرفته شده است و دکتر عارف اين اصل را عملياتي کرد. شکي در اين نیست که در پيروزي روحاني در سال 92 نقش اساسي و کليدي را اصلاحطلبان ايفا کردند و حزبي که روحاني پدر معنوي آن بود نه آنچنان قدرت نفوذي در مناسبات سياسي ايران داشت و نه آنچنان شناخته شده بود که بتواند به تنهايي نامزد حزبي خود را روانه پاستور کند در انتخابات سال 96 هم با محوريت شورايعالي سياستگذاري اصلاحطلبان روحاني توانست بر رقباي خود پيروز شود؛ البته روحاني هيچگاه ادعاي اصلاحطلبي نکرد و خاستگاه حزبياش هم به جامعه روحانيت مبارز که يک تشکل سياسي اصولگراست بر ميگردد؛ البته روحاني خود را اصولگرا هم نميداند و تلاش دارد خود را محور جرياني با نام جريان «اعتدال» در کشور بنامد که پيشتر با نام آيتالله هاشمي گره خورده بود ولي آيتالله هاشمي هيچگاه تلاش نداشت واژه اعتدال را تبديل به يک گفتمان در سپهر سياست ايران کند زيرا با تيزهوشي که ويژگي ايشان بود اين مهم را دريافته بود که «اعتدال» قدرت گفتمانسازي را ندارد براي همين هيچگاه به دنبال آن نبود که با محوريت خودش جرياني را تبديل به گفتمان در سياست ايران کند اگرچه بهخاطر کاريزماي شخصيتي آيتالله هاشمي اين امکان وجود داشت جريان سومي در کنار دو جريان اصولگراو اصلاحطلب شکل بگيرد ولي به هرترتيب او با شناخت دقيق از فضاي سياسي ايران در پي ايجاد جريان سومي نبود. اما آنچه باعث نگراني شده اين مهم است که کسانيکه پيروزيشان مديون گفتمان اصلاحطلبي است به اين باور برسند که ميتوانند گفتمان ديگري را در عالم سياست ايران ايجاد کنند و مهمتر اينکه بر اين گمان باشند که اين گفتمان را بخواهند جانشين گفتمان اصلاحطلبي کنند که هر دوی اين تصورات از اساس اشتباه است زيرا نه ميتوان بهواسطه يک حزبي که عقبه و پايگاه اجتماعي محکمي ندارد گفتماني ايجاد کرد و نه ميتوان بر فرض ايجاد چنين گفتماني آن را جانشين گفتمان مسلط اصلاحطلبي کرد. تجربه هم نشان داده است که کساني که حتي به دنبال ايجاد جريان سوم در کشور بودند بعد از چندي متوجه شدند که آنها نميتوانند خالق جريان سوم در کشور باشند و اساساً ايجاد جريان ديگري به جاي دو گفتمان حاضر در سياست ايران يعني اصولگرا و اصلاحطلب بسيار جاي ترديد دارد. آنچه مهم است اين است که فعالان جبهه اصلاحطلب به گونهاي عمل نکنند که برخي باورشان شود که ميتوانند از نردبان اصلاحطلبان بالا بروند و در نهايت هم به دنبال ايجاد يک گفتمان و جايگزيني آن بهجاي گفتمان اصلاحطلبي باشند. بايد هوشيار بود.
افزودن نظر جدید