- کد مطلب : 2119 |
- تاریخ انتشار : 29 مهر, 1392 - 12:01 |
- ارسال با پست الکترونیکی
واکنش حجاریان به صحبتهای فلاحیان
سياستمداري كه امروز مصداق زنده خشونت سياسي است، همچنان بعد از 14 سال، روايتهاي ناگفته زيادي دارد درباره اينكه چه كساني او را ترور كردند؟ چه كساني آمريت كردند و چه كساني اجرا؟ و در نهايت پرسيديم، رييسجمهور روحاني چه راهي دارد براي پيگيري مطالبات شهروندي كه افزوده شده است روزها.
درباره ترور شما پس از 14 سال، مجددا جريان تبليغاتي از سوي اصولگرايان ايجاد شده كه اين ترور را به اصلاحطلبان نسبت دادهاند، كجاي اين ترور به اصلاحطلبان مربوط است؟ آمريت، عامليت، طراحي يا پشتيباني؟ اصولا خود شما درباره ترور به چه نتيجهيي رسيديد؟
من در سالهاي پس از آن اتفاق بنا نداشتهام به اين موضوع وارد شوم و درباره آن بحثي داشته باشم. اكنون نيز بنا ندارم اما چون اخيرا دوباره در اين ارتباط ادعاهايي مطرح شده در همان حد به اين موضوع ميپردازم. ببينيد زماني كه من در بيمارستان سينا در حال اغما بودم، دستگاههاي امنيتي رسمي كشور اعلام كردند كه گروه ترور من دستگير شدهاند و به اين امر اعتراف نيز كردهاند.
حال اينكه آيا واقعا كار اينها بوده يا نه، به دستگاههاي امنيتي و خودشان مربوط است اما چون اقرار كردند و «اقرار العقلا علي انفسهم جايز»، اين اقرار ميتواند بينهيي باشد بر اينكه ترور كار خود آنها بوده است.
هويت اين گروه چه بود؟
اين گروه كه يك تيم 12- 10 نفره بودند در واقع ميتوان آنها را باند ناميد. اين باند متعلق به جايي به نام دخمه بود. موضع سياسي اهالي دخمه نيز كه جايي در شهرري است از قديم معلوم بوده است. فرمانده وقت سپاه، سردار صفوي هم در مصاحبه با خبرگزاري فارس اعلام كرد كه ضارب بسيجي بوده است.
پس اصلاحطلب نبودند و باز اقدامات مشابهي را هم تكرار كردند؟
همين تيم در سال 1382 به خوابگاه دانشجويان در خيابان طرشت حمله كردند و اينبار با شكايت نيروي انتظامي در زمان قاليباف دستگير و محاكمه شدند. نكته جالب در آن محاكمه اين بود كه در كيفرخواست عامل ترور، اعلام شد وي فاقد سوء پيشينه كيفري است يعني ترور من برايش به عنوان سوءپيشينه حساب نشده بود.
اعضاي اين دخمه قبل از ترور من هم چند نفر را در شهر ري ترور كرده بودند. در سال 1388 شايعه كرده بودند كه عامل ترور در ستاد مهندس موسوي فعال بوده كه از نظر من اين امر بعيد است يا گفتند پدرش اصلاحطلب بوده است.
آقاي حجاريان بعد از گذشت 14 سال از اين اتفاق، چه دستهايي واقعا پشت اين خشونتخواهي سازمان يافته بود؟
يك بار ميگويند منافقان بودند، يك بار ميگويند اصلاحطلبان، يك بار ميگويند اسراييل، بالاخره بيايند بررسي كنند و به مردم بگويند چه كسي و با دستور چه كسي و براي چه ترور كرد؟ما ميگوييم چرا اينها را شفاف نميكنيد؟ هميشه ميگويند گفته شد، چرا نميآيند يك بار علني و شفاف بگويند؟ كيهان كتابي در تيراژ بالا چاپ كرد و توسط وزارت ارشاد درمدارس بطور رايگان توزيع شد كه نويسنده آن مدعي شده من خودم، خودم را ترور كردم. چطوري من اين كار را كردم؟ بهتر است عوامل ترور را بياورند و بگويند چطور ترور كردند؟ چه كسي دستور داد؟ چه كسي اجرا كرد؟
اين خشونتها توجيه ايدئولوژيك داشت؟
اين موضوع از زماني شروع شد كه آقاي م-ي گفتند كه من ميخواهم يك حرفي را بگويم اما نميگويم چون اگر بگويم، ميگويند تروريست هستم. اما آيه «واعدوا لهم ماستطعتم من قوة و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم» را خواند و گفت اين «ترهبون» ميدانيد يعني چه ؟ يعني ترور! ما اين را نقد كرديم و به ايشان گفتيم شما چه اسلامشناسي هستيد كه قرآن را اشتباه ترجمه ميكنيد؟ ترهبون در عربي جديد به معناي ترور است اما در عربي قديم كه مبناي ترجمه و تفسير قرآن است به معناي ترس است.
در عربي قديم كلمات ديگري معني ترور ميدهند. شما چرا ترور را به قرآن نسبت ميدهيد؟ اين حرفها را زدم و بعد ترور من اتفاق افتاد.
اين نگراني هست كه بار ديگر اين خشونتها به درون جامعه برگردد. مانند همين ماجراي تجمع فرودگاه و لنگه كفش. به نظر شما در دوره پيش رو، جريان بازگشت گروههاي فشار و كفنپوشها تكرار ميشود و آيا شاهد حوادث خياباني و تجمعات غيرقانوني خواهيم بود؟ هشداري كه آقاي خاتمي هم داد.
بعيد است در آن حد برگردند مگر اينكه بين بالاييها توافقي ايجاد نشود. اما من بعيد ميدانم به صورت خشن اتفاق بيفتد و تصور ميكنم در حد همين لنگه كفش و تجمعات مسالمتاميز ميماند اما اينكه به اعتراضات گسترده تبديل شود بعيد است. البته اين را هم در نظر بگيريم كه آقاي روحاني فرد هوشمندي است. الان هم ميبينيم كه رهبري هم از او بيشتر از آقايان هاشمي و خاتمي حمايت ميكند.
سطح توقعات از آقاي روحاني بالا رفته است و بسياري از انتظارات به ويژه درباره حقوق شهروندي، به گونهيي طرح ميشود كه حتي در حيطه اختيارات رييسجمهور نيست و به محدوده قوه قضاييه و ساير نهادها برميشود.
در موضوع حقوق شهروندي، آقاي روحاني هم حقوقدان است و هم زبان اصولگرايان را ميفهمد. بايد با رهبري صحبت كند و لايحه حقوق شهروندي را ارائه بدهد. اين لايحه بسيار مهم است و بايد درباره آن اقدام جدي صورت بگيرد. از طرفي بايد آقاي روحاني به دنبال احياي سريع اصل 113 قانون اساسي باشد. اين اصل رييسجمهور را ناظر بر اجراي قانون اساسي ميداند. احياي اين اصل، يك راه صحيح براي احياي حقوق شهروندي است. موضوعي كه در زمان رياستجمهوري آيتالله خامنه اي هم برقرار بوده است و بر اساس قانون اساسي وظيفه رييسجمهور است كه آن را انجام دهد. ناظر بگذارد، گزارش تهيه كند و به رهبري و قوه قضاييه بدهد.
با پيروزي آقاي روحاني، بار ديگر بسياري از فعالان اصلاحطلب، اميدوار به فعاليت جديتر احزابشان شدند. برخي درباره بازگشت احزاب اصلاحطلب، اعتقاد به لزوم تغيير ساختاري دارند. مثلا درباره حزب مشاركت يا سازمان مجاهدين ميگويند بايد با اسمي ديگر يا ساختار ديگر به عرصه بازگشت و بعضي هم معتقد به حفظ ساختار قبل هستند. نظر شما چيست؟
من معتقدم حزب مشاركت بايد با همان ساختار و اسم فعاليت كند. حزب مشاركت منحل نشده، بلكه به صورت غيرقانوني جلوي فعاليتش گرفته شده است و پس از رفع موانع بايد به همان صورت قبل بازگردد و فعاليتش را ادامه دهد.
برخي پيشنهاد شوراي فرماندهي اصلاحطلبان، با رهبري چهرههايي مانند آقاي هاشمي، آقاي خاتمي، سيد حسن خميني و آقاي موسوي خوئيني را مطرح ميكنند. شما در شرايط كنوني، شوراي رهبري را به نفع جريان اصلاحطلب ميدانيد يا محوريت آقاي خاتمي را؟
من تشكيل جبههيي با محوريت تلفيقي احزاب و افراد را بهتر ميدانم، يعني اين افرادي كه گفتيد و چند نفر ديگر از افراد بعلاوه احزاب محور فرماندهي شوند.
از زبان برخي چهرههاي اصلاحطلب ميشنويم كه اصلاحطلبان در دوره آينده بايد از هاشمي و خاتمي عبور كنند. همانطور كه در دوره اصلاحات نيز شاهد بوديم كه بحثهايي مثل عبور از خاتمي توسط تحكيم و خروج از حاكميت توسط برخي چهرهها مانند آقاي عبدي مطرح شد. شما نسبت به سياست عبور از خاتمي و هاشمي چه نظري داريد؟
در دوره اصلاحات به نظرم شعار عبور از خاتمي اشتباه بود، اما شعارخروج از حاكميت، تندروي نبود. الان هم عبور از هاشمي وخاتمي اشتباه است. آقاي هاشمي الان مواضع خوبي دارد. اما درباره انتخابات مجلس ششم كه مورد نظر شما است، ما به عنوان روزنامهنگاران، يك ليست داشتيم كه خيلي هم موفق بود و عليرضا رجايي هم از ليست ما راي آورد. همانجا من گفتم كه فائزه هاشمي را بايد در ليست بگذاريم و گذاشتيم، اما يك اصلي داشتيم و آن اين بود كه ليست ما بايد با جناح راست مرزبندي داشته باشد و براي همين كساني كه در ليست راستها هستند را ما در ليست نگذاريم. با محسن رضايي صحبت كرديم كه از ليست راست خارج بشود تا در ليست اصلاحطلبان قرار بگيرد، اما خارج نشد و از ليست اصلاحطلبان حذف شد.
درباره آقاي هاشمي نظر برخي اعضا اين بود كه با وجود اينكه در ليست راست است اما ما هم ايشان را در ليست بگذاريم، اما نظر اكثريت جمع اين نبود و آقاي هاشمي در ليست قرار نگرفت و به خاطر همين فائزه هاشمي هم خودش را از ليست ما خارج كرد. البته بعد از آن مقطع، رابطه اصلاحطلبان با آقاي هاشمي خوب شد. حتي درهمين انتخابات اخير هم تنها كسي كه گفت آقاي هاشمي در دقيقه نود ميآيد و راي خوبي هم ميآورد من بودم.
آقاي حجاريان، دولت روحاني شعار اعتدال را ميدهد. اعتدال روحاني تا چه حد با اصلاحات خاتمي همپوشاني دارد؟ انتظارات اوليه اين بود كه دولت روحاني، كابينه بيشتر اصلاحطلبانه داشته باشد؛ آيا امروز با اين كابينه، ميتوان ادعا كرد كه راي اصلاحطلبان به روحاني، امتياز سياسي را هم در پي داشته و دولت روحاني، كابينهيي از جنس اصلاحطلبان است؟
به نظرم دولت در مجموع يك مقداري از اعتدال به سمت راست نزديكتر است. معني اعتدال ميانه صرف نيست، معناي دقيقترش انصاف است. اگر اين تعريف را قبول داشته باشيم، اين سوال را جواب دهيم كه اگر يك چوبي داشته باشيم كه يك طرفش 80 كيلو و طرف ديگرش 20 كيلو باشد مركز ثقل آن چوب در حالت آزاد كجا هست؟ در وسط آن يا نزديكتر به وزنه سنگينتر؟ اين مثال را براي اين زدم كه به طور دقيقتر به آراي آقاي روحاني در انتخابات دقت كنيد. آراي ايشان سه برابر آراي نفر اول اصولگرايان، آقاي قاليباف بود و اين به معناي آن است كه اعتدال به معناي رعايت انصاف و عدل نه صرفا ميانه، بايد به وزن سنگينتر اصلاحطلبان در دولت بينجامد كه اين به اندازه كافي ديده نميشود. بنابراين اعتدال يعني تقسيم منصفانه نسبت به پايگاه راي، نه صرف حد وسط راست و چپ.
گفتمان كليدي اين دولت سياست خارجي است و به نظر ميرسد اين دولت موضوع تنش زدايي وحل مسائل سياست خارجي را به عنوان تمركز خود مطرح كرده است و ميخواهد با توجه به آن مسائل ديگر را حل كند. به نظر شما اين كليد، به عنوان شاه كليد در رفع بحرانهاي پيش روي روحاني جواب ميدهد؟
توجه داشته باشيد كه سياست خارجي ادامه سياست داخلي است و اولويت دولت بايد حل مسائل داخلي باشد. اگر مسائل داخلي حل شود، مسائل خارجي هم به تبع آن حل ميشود، نميشود به دنبال حل مسائل خارجي بدون حل مسائل داخلي باشيم. به نظرم دولت بايد اولويت خود را بر حل مسائل اقتصادي، سياسي و اجتماعي داخل كشور بگذارد.
دولت ميگويد تا تحريمها برداشته نشود، مسائل اقتصادي حل نميشود و مسائل سياسي و آزاديهاي اجتماعي هم در اختيار دولت نيست. مسائل سياسي مثل حصر يا آزاديهاي اجتماعي هم كه در اختيار ديگران است.
مسائل اقتصادي فقط مربوط به تحريمها نيست. رانتها و سوءِ مديريتهاي زيادي وجود دارد كه دولت بايد آنها را رفع كند، در واقع دولت بايد كارا شود. درباره مسائل اجتماعي و آزاديهاي اجتماعي هم نميپذيرم كه بگوييم مسوول گروههاي ديگر است. دولت مسووليت اصلي براي پاسخگويي به اين خواست مردم را دارد.
بالاخره وزارت اطلاعات هركجا كه باشد بايد از دستگاه قضايي حكم بگيرد، مساله، پاسخگو نبودن دولت و مجلس است.
بالاخره اين مشكل كلي دموكراسي در كشور است، البته الان كه آقاي روحاني خودش وزير را انتخاب كرده بايد در اين سيستم شاهد اصلاحات اساسي باشيم و ديگر نميتوان گفت كه نگذاشتند.
البته مهمتر اين است كه اطلاعات موازي ايجاد نشود و خارج وزارت اطلاعات همان كارها را ادامه ندهند. آقاي روحاني بايد بتواند هم وزارت اطلاعات را اصلاح كند، هم جلوي موازيكاري را بگيرد.
افزودن نظر جدید