خانه پدری درباره یک جنایت خانوادگی است که در هفت هشت دهه قبل به وقوع پیوسته است. روایت این اتفاق در فیلم، در همان سکانسهای اول انجام میگیرد. بقیه فیلم درباره پنهان کاری این جنایت در طول گذر سالها و دههها و نسلها است؛ فرایندی که البته به موازاتش، آگاهی عمومی اهل خانه هم افزایش مییابد و به عنوان چالشی جدی در برابر این جنایت کهنه و سرپوش نهادنش جلوه پیدا میکند. خب... چرا این موضوع باعث عصبانیت جریانهای محفلی/رسانهای خودارزشی پندار شده است؟
این جریان مدعی است که فیلم: اولا ترویج خشونت میکند و تماشای صحنه فجیع قتل مناسب حال تماشاگران نیست،، ثانیا مردم ایران را خشن و دخترکش معرفی میکند و این توهین به ایرانیان است، سوم آنکه این خشونت را به متدینین نسبت میدهد و در نتیجه ضددین هم هست. و اما چند نکته در پاسخ به این استدلالهای سست:
1- اولا هر نمایش خشونتی به معنای ترویج آن نیست، بلکه کوبندگی نهفته در فضای آن، به اشمئزاز مخاطب از این نوع جنایتها میانجامد. خانه پدری در واقع فیلمی ضدخشونت است. اگر قرار باشد با استدلال مخالفان فیلم سخن گفته شود، پس بسیاری از آنچه که در مقاتل و سخنرانیها و نوحهها درباره خشونتهای تکان دهنده لشکر یزید در کربلا به میان میآید، از بریدن سر امام گرفته تا تیر نهادن بر گلوی نوزاد شش ماهه و از آتش زدن خیمهها گرفته تا دق دادن دختربچهای در ویرانهای در غربت، همگی ترویج خشونت است. در حالی که چنین نیست. این تعابیر را گویندگان با آب و تاب تعریف میکنند تا نفرت مخاطب به عاملان خشونت برانگیخته شود. اگر عیاری میخواست خشونت را ترویج کند، قطعا میتوانست با تدوین و کات و موسیقی و تغییر میزانسن، فضایی به مراتب پررنگ و لعابتر بیافریند. اما دوربین ثابت او که بر زاویهای واحد از عمل خشونت خیره مانده است، دلالت بر بهت دارد و نه ترویج. مخالفان فیلم هم بهتر است نگران تأثیر این صحنه بر مخاطبان حساس نباشند. فیلم با درجه سنی بالای 15 سال به نمایش درآمده است.
2- نسبت دادن خشونت فیلم به کل ایرانیان، ادعایی ناشی از سر جهل و کمسوادی به سینما است. اغلب قریب به اتفاق فیلمهای دنیا، چارچوب موضوعشان محدود به درامی است که دارند تعریف میکنند. اپیدمی تعمیم دادگی در تفسیر آثار هنری، آفتی است که از سنت مارکسیسم در فرهنگ و هنر این دیار باقی مانده است و در دوران معاصر دیگر خریداری ندارد. عجیب است که مخالفان فیلم جنایت پدر داستان فیلم را به کل ایرانیان تعمیم میدهند، اما بیگناهی همسر و فرزندان و نوادگان او را تعمیم نمیدهند! از طرف دیگر واقعا مخالفان فیلم مدعیاند در این مملکت هیچ جنایت خانوادگیای صورت نمیگیرد؟ این همه قتلهای زن و شوهری و فرزند و والدی که برخیشان در صفحات حوادث نشریات هر از چند گاهی نشر مییابد در خواب و خیال رخ میدهد؟ پاک کردن صورت مسأله به معنی حل آن نیست، اما ظاهرا مخالفان فیلم حتی حاضر نیستند تصویری جنایی که مربوط به زمان پهلوی اول هم هست بازتابی سینمایی یابد تا مبادا به حل شدگی آسان مسألهشان خدشهای وارد آید.
3- برای نمونه شاید یادآوری بخشی از گزارش های معاون وقت مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران که در سال 1392 طی نشستی رسانهای درباره آمار قتلهای ناموسی توسط بستگان نزدیک مقتول اعلام شد، خالی از وجه نباشد: این مقام انتظامی در آن نشست خبر داد که ۲۰ درصدِ قتلهای ایران، قتلهای ناموسی است و بیش از ۳۰ درصد از قربانیان قتل در ایران، با قاتل نسبت خانوادگی دارند. هادی مصطفایی همچنین اعلام کرد که نزدیک به ۲۵ درصد از مقتولان در ایران را زنان تشکیل میدهند که ۶۱ درصد آنها توسط بستگانشان به قتل رسیدهاند. نیاز به توضیح بیشتر است؟ این تازه در حالی است که عیاری قتلی مربوط به هفتاد هشتاد سال قبل را مطرح کرده است و نه دوره کنونی را.
4- معلوم نیست استناد مخالفان اکران فیلم برای ضددینی دانستن فیلم معطوف به چیست. آنها فضای سنتی معیشتی خانواده فیلم را به معنای مذهب گرفتهاند. این نیز دلالت بر بیسوادی حضرات دارد. اینکه در یک خانواده با ظاهر سنتی/آیینی اشتباهی صورت پذیرد، به معنای اشتباه بودن مذهب نیست. زاویه دوربین عیاری به سمت یک جمع خانوادگی است و نه مذهب. هم نگارنده و هم مخالفان اکران فیلم و هم نمایندگان مجلس و... در روند فعالیتهای روزمرهشان امکان فراوان دارد که انواع و اقسام بزهها و دروغها و غیبتها و تهمتها را مرتکب شویم و در عین حال ظاهرمان هم دلالت بر مسلمانیمان داشته باشد. خلافکاری ما ربطی به اسلام ندارد، به نقصهای رفتاری و تربیتیمان برمیگردد؛ ولو آنکه شمایلمان هم آکنده از نشانههای دینی باشد. به نظر مخالفان فیلم، یعنی امکان ندارد کسی با موقعیتی سنتی و ظاهری مذهبی، خلاف کند؛ و اگر چنین کند یعنی مذهب غلط است؟ زهی قوت استدلال و استحکام رأی!
5- این خانه پدری نیست که ایراد دارد، نگاه مرتجعانه مخالفان فیلم است که ایراد از سر و رویش میبارد. آنها بر اساس برداشتهای سادهانگارانهشان، فیلم را چنان معرفی کردهاند که گویی قرار است با اتهام زدن بر ایران و اسلام و نظام، بنمایه فضای جاری را خشونتمحور بنمایاند. فیلم چنین نیست، اما ذهنیت مخالفان چنین است. آنها چنان نسبت به مملکت و نظام و جامعهای که در آن زندگی میکنند، مشکوک و مردد هستند که به محض دیدن تصویری که حکایت از یک خشونت موردی دارد، برمیآشوبند و در هراس فرو میروند که مبادا دارد ما را نشانه میرود. کسی که دروغگو است از تماشای فضایی که دروغ به رخش کشیده میشود برآشفته میشود و کسی که جانی است، از مواجهه با داستانی درباره جنایت هم به دلشوره میافتد و کسی که اهل پنهانکاری است، نمایش برملاییِ پنهانکاری حالش را بد میکند. بهتر است حضرات، چند صباحی را تحمل کنند که فیلم در همین سینماهای معدود اکران شود. به جایی برنمیخورد. فیلم امکان داشتن تبلیغات تلویزیونی و محیطی و رسمی را ندارد و عزیزکرده رسانههای در بوق دمنده نخواهد بود و ارگانی هم فوج فوج کسانی را به تماشای آن نخواهد برد و بلیتهای رایگان هم برایش در سازمانها و ادرات توزیع نمیشود.
6- معتقدم بسیاری از گروههای مخالف اکران فیلم صداقت ندارند. اینان چرا به خشونتهایی بسیار شدیدتر که از برنامههای تلویزیون در گستره چندهزاربرابرتر بدون درجهبندی سنی مخاطبان پخش میشود معترض نیستند؟ جواب: چون این اعتراضها خاستگاه و کارکرد جناحی/سیاسی دارد. تلویزیون از جناح خودشان است. پس اعتراضی بدان وارد نیست. ولی متولیان وزارت فرهنگ از جناح مقابل هستند. برای همین به فیلمی که با درجهبندی سنی بالای 15 سال، آن هم سانسورشده، آن هم فقط در تهران، آن هم فقط در سالنهایی انگشتشمار، آن هم با سانسهای محدود، آن هم بدون تیزر تلویزیونی و تبلیغات وسیع محیطی، اعلام انزجار از خشونت میکنند! مساله اینها خشونت نیست. بلکه بهانهجویی در راستای منازعات سیاسی با رقیب است.
7- یکی از بامزه ترین ادعاهای مخالفان اکران فیلم این است که موافقان و دوستداران فیلم برخورد چکشی میکنند و از ادبیات و رفتارهای کف خیابان بهره میبرند! ما که داریم از فیلم مورد علاقهمان مینویسیم. اگر هم کسی دوستش نداشت محق است از زاویه مخالف بنویسد. اما آنکه دارد زمین و زمان را به هم میدوزد تا فیلمی مجاز از اکران پایین کشیده شود، برخورد غیرمدنی میکند.
8- آنان که به عیاری تهمت ساخت فیلمی ضدملی می زنند از صبغه و سابقه سینمایی او مطلعند؟ او که در فیلم بودن یا نبودن از وحدت ملی اقوام و معتقدان به مذاهب و ادیان مختلف در داخل کشور برای حفظ سلامت شهروندان میگوید و در بیدار شو آرزو، تصویری دردمندانه و متعهدانه و ملی از ایرانیان در هر لباس و کسوتی در رسیدگی به زلزله زدگان بم ترسیم میکند و در روزگار قریب، به ستایش از قهرمانی ملی در تاریخ معاصر میپردازد، با چه منطقی ضدملی معرفی میشود؛ آن هم از جانب بیهنرانی که هیبت و هیمنه و مجموع سخنان و آثار جمع همگیشان، همارز تأثیر یک سکانس از فیلمها و سریالهای ارزشمند این هنرمند شریف نیست؟
9- به آن دسته از مخالفان فیلم که در وادی جناحبازی نیستند، پیشنهاد میکنم فیلم زیاد ببینید. در همهجای دنیا فیلمهایی فراوان با نمایش تصاویر بسیار بسیار بسیار خشنتر و مشمئزکننده از معضلات ریز و درشت کهن و معاصر کشور، ساخته میشوند و جایزه میگیرند و در دیگر کشورها هم با گستره اکران فراوان تماشا میشوند. هیچ جا نمیگویند این فیلمها تصویر کریه از کشورشان است. با استدلال مخالفان اکران خانه پدری، بسیاری از فیلمها و فیلمسازان بزرگ تاریخ، باید بهدست مخالفان هموطنشان نابود میشدند و بشوند؛ همچون کوروساوا، پازولینی، اسکورسیسی، پولانسکی، هانکه، زویاگنیتسف، و ...
10- افق دنیا بسی فراتر از نوک دماغ ما است.
افزودن نظر جدید