- کد مطلب : 24245 |
- تاریخ انتشار : 2 مرداد, 1401 - 06:53 |
- ارسال با پست الکترونیکی
اصلاحطلبی فضیلتمند
در این نوشتار، پس از تبیین مفاهیم محافظهکاری و رادیکالیسم، بر موقعیت کنونی هر کدام از جریانهای سهگانه و فاصلهی آنها با مفاهیم مدنظر و چرایی تصاحب همزمان وجوه منطقی و مثبت محافظهکاری و رادیکالیسم توسط اهالی گفتمان اصلاحات، اشاراتی خواهیم داشت و نتیجه خواهیم گرفت که اصلاحطلبی وفادار به عقلانیت محافظهکارانه و مبتنی بر ریشههای(radish)برسازندهی رادیکالیسم مثبت، رهاساز و ناجی ملت» دولت ایران کنونی است.
۱ محافظهکاری و رادیکالیسم: تهیشدگی، تقلیلگرایی و کژتابی مفاهیم، از مهمترین ایراداتی است که اهل نظر به اوضاع کنونی فکر و سیاست در کشور ما وارد میکنند، به گونهای که پس از قریب به یک و نیم سده از آشنایی با فکر نو و مدرنیته، همچنان عرصههای نظر و عمل از این حیث، دچار رنج و بحران است. محافظهکاری و رادیکالیسم، مفاهیمی هستند که تهی شدنشان از معنای اصلی و مد نظر اهل نظر در ادبیات سیاسی، پیامدها و تالیهای مهم و تاثیرگذاری در عرصهی سیاسی داشته است، بهگونهای که برخی این دو مفهوم را در تقابل با هم میآورند، حال آنکه شکلگیری مفهوم محافظهکاری را به دوران انقلاب فرانسه و به عنوان مفهوم مقابل انقلاب میآورند، حال آنکه گرچه انقلاب و انقلابیگری، نوعی کنش هیجانی و تند است، اما نمیتوان آن را با رادیکالیسم مرادف دانست. وانگهی محافظهکاری بر خلاف انقلاب (و البته نه رادیکالیسم) رویکردی آگاهانه به تغییر و دگرگونیهای اجتماعی است. ادموند برک که از او بهعنوان پدر محافظهکاری یاد میکنند و کتاب او «تاملاتی پیرامون انقلاب فرانسه»، را مانیفست محافظهکاری، به هیچ وجه محافظهکاری را مرادف با تصلب و عدم تغییر نمیدانست، بلکه صراحتا میگفت؛ «در قلمروی سیاسی، حفظْ عین تغییر است، در دولتی که فاقد ابزارهایی برای تغییر باشد، ابزارهایی برای حفظ نیز وجود نخواهد داشت. بدون چنین ابزارهایی برای تغییر، دولت حتی در معرض خطر از دست دادن آن بخشی از قانون اساسی قرار خواهد گرفت که میخواهد مانند امری بسیار مقدس (most religiously) آن را حفظ کند.» در سیاست مدرن، رادیکال بیشتر با سنت تحولخواهی چپ مرتبط میباشد. در معنای لغوی نیز رادیکال به معنای تغییرات ریشهای و بنیادین است. البته این تغییر، با تغییرات انقلابی و خشن، متفاوت است. به عبارتی گرچه میتوان انقلابیگری را رادیکال و ریشهای دانست، اما رادیکالیسم غیرانقلابی و خشن نیز امکان ظهور و بروز دارد. به گونهای که در انگلستان، حزب محافظهکار، خود را رادیکال نیز میداند. رادیکال از ریشۀ لاتین radix و بهمعنای «متّصل به ریشه» است؛ همانطور که آن مادۀ مغذّی قرمزرنگ، یعنی تربچه را radish مینامیم. بنابراین «رادیکال» در ادبیات سیاسی اشاره دارد به تمایل به یافتن ریشههای حقیقی یک چیز جهت تغییر یا اصلاح کامل آن. اما چه کسی اعتراف میکند که سیاست پیشنهادیاش بهجای پرداختن به ریشهها صرفاً وقتش را با شاخ و برگها تلف میکند؟ هیچکس. پس سیاست «رادیکال» میتواند به هر تغییری اطلاق شود که با استفاده از تبلیغات، خیرهکننده به نظر برسد. بنابراین «رادیکال» اساساً معنایی بیش از «خیلی خوب» یا «خیلی بزرگ» ندارد. (استیون پل، گاردین، برگرفته از وبسایت ترجمان).
۲ نواصولگرایی و تصاحب اقتدارگرایانهی محافظهکاری: فاصلهدارترین جریان با محافظهکاری، جریان اصولگرایی است. طرفداران استمرار وضعیت مستقر و موجود را میتوان نواصولگرایان یکدستساز و میراثدار جناح راست در اوان انقلاب و دههی اول نامید که پس از شکلگیری گفتمان اصلاحات، تحت عنوان «اصولگرایی» صورتبندی شد و در دالان زمان و تحولات گوناگون سیاسی، اجتماعی و… جمهوریتزدایی از «جمهوری اسلامی» را در دستور کار قرار دادهاند.این میل به یکدستسازی، حذف و طرد، ناشی از ذهنیت خالصساز جریانی است که مبانی هویتساز خود را در غیریتسازی مبتنی بر قرائتی ایدئولوژیک و ناسازگار با منافع و مصالح ملی، تعریف، تبیین، صورتبندی و سامان و سازماندهی میکند. به عبارتی، جریان مسلط کنونی، با به حاشیه راندن و تحدید ظرفیتهای شبهدموکراتیک ساختار حقوقی(قانون اساسی) و با اتکاء حداکثری به بخشهای غیردموکراتیک آن، مبتنی بر ارادهی معطوف به قدرت، یکدستسازی استثنایی و توسعهستیزانهای را بر کشور تحمیل کرده است. نواصولگرایی، غنیسازی، اقتدارگرایی در پارادایم اسلام سیاسی و رقیقسازی جمهوریت است. به عبارتی، نواصولگرایی، تهیسازی جمهوری اسلامی از جمهوریت و غنیسازی اقتدارگرایی تحت عنوان انقلابیگری است؛ انقلابیگری منهای اصول انقلاب و اصولگرایی منهای محافظهکاری در معنای مثبت آن.
۳ براندازیخواهی و تصاحب افراطی و گزافگرای رادیکالیسم: براندازیخواهان، بهعنوان جریانی که از بدو شکلگیری جمهوری اسلامی ایران، اسقاط نظام را در سر میپروراندند، به میزان پیشروی استثناگرایی (نواصولگرایی)، تشدید شکاف ملت_حاکمیت ناشی از جمهوریتزدایی از جمهوری اسلامی، تشدید تمایلات اقتدارگرایانه در داخل و فرصتطلبی ناشی از تحریم و جنگ اقتصادی، صدایی بلندتر از دیروز یافتهاند. این جریان با استناد به مبانی نظری و کنشهای رفتاری _گفتاری نواصولگرایان استثناگرا، تبلور، پدیدار و ماهیت جمهوری اسلامی را همان قاب و قالب و تصویری میبیند که اینان از جمهوری اسلامی ایران بازنمایی میکنند. براندازیخواهی، هر چند ظاهرنما، نقطهی عزیمت خود را بر بنیانهای نظری دموکراتیک، ملی و مستقل، بازنمایی میکند، اما بر بستر فضای تخاصمی و جنگ روانی کشورها و جریانهایی که جمهوری اسلامی ایران با آنها رابطهی تقابلی دارد، سوار میشود به گونهای که میتوان مهمترین منصهی ظهور سیاسی براندازیخواهی را رسانههایی دانست که بند نافشان به کشورهای متخاصم با جمهوری اسلامی ایران وصل است.
بازنمایی شکاف حداکثری و روزافزون ملت_حاکمیت و تبدیل شدن به زبان اعتراض و مطالبات رادیکال تهی از واقعبینی، پروژهی براندازیخواهان، در عصر یکدستی حاکمیت است. براندازیخواهان را نیز نمیتوان باز نمایانگر رادیکالیسم معطوف به ریشهها و تکانههای هویتساز مبتنی بر حقوق ملت و مصالح ملی دانست.
۴ اصلاحطلبی واقعا موجود؛ تهیشده از محافظهکاری و بیالتفات به رادیکالیسم: گفتمان اصلاحطلبی، که بهعنوان وارث جناح چپ اسلامی، از دوم خرداد ۷۶ بدین سو، حول دال مرکزی «حقوق ملت» سامان و سازمان و صورتبندی یافته است، در تقابل با مبانی هویتی و قدرت گفتمان اصولگرایی (و اخیراً نواصولگرایی استثناگرایی) امکان وصول به برنامهها و شکل دادن به نظم دموکراتیک را نیافته است. این جریان برای تثبیت مبانی هویتی خود، در مقابل جریان براندازی خواه گزافگرا و سرنگونیطلب و نواصولگرایان ضدجمهوری موسس، به ظرفیتهای موجود در کلام بنیانگذار فقید انقلاب (ره) و اصول و مبانی موجود در ساختار حقوقی جمهوری اسلامی (قانون اساسی) ارجاع میداده است. اتکاء بر همین مبانی، حضور مقطعی اصلاحطلبان در قدرت را در پی داشت. از طرفی شاهدیم که تحمیل مطالبات خیالاندیشانهی براندازیخواهی از سویی و انسداد اصلاحستیزانهی اصولگرایی و اخیراً نواصولگرایی، از سوی دیگر، اصلاحطلبی را در وضعیتی خارج از حاکمیت و فاصلهدار با ملت، قرار داده است. این در حالیست که اصلاحطلبی وفادار به تکانهها و دقایق عصر شکلگیری، تنها راه غلبه بر فضای غیرطبیعیای است که توسط دو جریان اصلاحستیز، بر سپهر سیاسی کشور تحمیل شده و اصلاحطلبی را همزمان از محافظهکاری عقلانیت بنیان و رادیکالیسم معطوف به بنیان مردمی خویش، تهی کرده است.
۵ اصلاحات؛ نیازمند فضیلتهای محافظهکاری و رادیکالیسم وفادار: آنچه اما امروز مصالح و منافع ملی ایران عزیز میطلبد، رهاسازی مصالح ایران و ایرانیان از بازیهای اقتدارگرایانهی نواصولگرایان و خیالاندیشی ویرانیطلب براندازیخواهان است؛ امری که در چارچوب پروژه و گفتمان اصلاحطلبی قابل بازیابی است؛ به شرطی که فضای محافظهکاری را از ید اختیار اصولگرایی جهشیافته به استثناءگرایی (نواصولگرایی) و فضای رادیکال را از ید اختیار براندازیخواهی رها سازد. اصلاحات ملی، همزمان میراثدار گفتمان مشروطیت، گفتمان جبههی ملی، گفتمان انقلاب اسلامی، گفتمان جنبش سبز و خرده گفتمانهای در ذیل آنهاست. از این رو گفتمان اصلاحات، بدون لحاظ دقایق برسازندهی سیاست، بدون زمینه و زمانه پروردگی، بدون لحاظ سیالیت سیاست، بیالتفات به ظرفیت سناریوهای ممکن ضداصلاحطلبی، بدون اشراف بر مولفههای عقلانی و احساسی سیاست و امر سیاسی و… نمیتواند گفتمانی روزآمد و «تنها بازی در شهر» باشد.
افزودن نظر جدید