نسل دوم اصلاح طلبي پا به عرصه بگذارد

حرکت اصلاح‌طلبی پس از دوم خرداد دچار فراز و نشیب‌های بسیاری شد. این جریان سیاسی که ریشه در جریان چپ اسلامی و خط امام(ره) دارد در دوره‌ای دولت و مجلس را توامان در اختیار داشت و در یک مقطع زمانی دیگر به کلی از قدرت کنار بود. با توجه به اینکه حفظ پویایی هر جریان سیاسی به رعایت نکاتی بستگی دارد که نقد دائمی درون‌جناحی از جمله آنها است، به نظر می‌رسد که برای توفیق اصلاحات در آینده سیاسی ایران، بایستی نسبت به عملکرد گذشته نقدهای صریحی صورت بگیرد. جوانان فعال و نسل دوم جریان اصلاح‌طلب عموما معتقدند که باید با نقد اساسی گذشته از تکرار آنها در آینده جلوگیری کرد. هادی حیدری از جمله فعالان سیاسی است که اعتقاد دارد نسل گذشته باید در برابر کارهایی که انجام داده پاسخگو باشد. در همین رابطه «پایگاه خبری تحلیلی سلام نو» گفتگویی با وی انجام داده که در ادامه می‌خوانید:

بيش از ١٦ سال از تولد حرکت نوین اصلاح طلبي گذشته و در اين مدت اين جريان فراز و فرودهاي زيادي را تجربه كرده است. به عنوان يكي از افرادي كه از جواني در بطن حوادث و تحولات اين جريان بوده ايد، فکر می‌کنید که آيا مي توان به نقد گذشته پرداخت و آیا اصلا گذشته اصلاحات قابل نقد است؟

اصلاح‌طلبی در ایران قدمتی بسیار طولانی دارد و حتی در ادبیات دینی ما طولانی‌تر. اما در مقاطع مختلف مخالفان اصلاح، در مقابل مسیر اصلاح‌طلبی سنگ‌اندازی کرده‌اند و حرکت آن را مختل ساخته‌اند. البته خود اصلاح‌طلبان و برخی رفتارهایشان نیز در طول تاریخ موانعی بر سر اصلاحات ایجاد کرده است. در شانزده سال گذشته جریان فکری اصلاحات کارهای موثر و سازنده‌ای انجام داده اما برای آن‌که کاستی‌ها و مشکلات را برای تداوم راه برطرف کنیم، نیاز به نقد گذشته داریم.

این نقد چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

این نقد طبیعی است که باید به دور از غرض‌ورزی و تندروی باشد. اگر با نگاه مشفقانه و به دور از تعصب سیاسی به کاستی های گذشته فکر کرده و در تلاش برای یافتن راه حل هایی باشیم که در نهایت مجددا دچار آن اشتباهات نشویم، کاری مناسب و شایسته انجام داده ایم و نسل های بعدی هم که به این جریان می پیوندند و تلاش می کنند تا با استفاده از تجربیات گذشته قدم های خود را محکم تر برداشته و لغزش کمتری در مسیر خود داشته باشند. به نظر من اگر ما بتوانیم این روحیه را در خود رشد دهیم که گذشته خود را نقد کنیم و ابایی نداشته باشیم که اگر در گذشته مرتکب اشتباهی شدیم، بابت آن عذر خواهی کنیم، قدم های مثبت و بزرگی برداشته‌ایم. البته صحبت من این نیست که چارچوب های خود را نفی کنیم. ما باید در راستای چهارچوب ها و خاستگاه های خودمان به شکلی کاملا بی طرفانه نکته های منفی موجود در عملکرد گذشته را هم از نظر بگذارانیم و اگر مرتکب اشتباهاتی شده‌ایم، آن اشتباهات را مطرح کرده و حتی بابت آن‌ها عذر خواهی کنیم. شرایط نسل های آینده نتیجه عملکرد ماست و اگر ما بابت کوتاهی‌ها و اشتباهاتمان عذر خواهی کنیم، نسل آینده هم خیلی راحت تر با ما کنار خواهند آمد و به طور قطع ما را خواهند بخشید. این نسل نیز از گذشتگان الگو می‌گیرد و می‌فهمد که اگر دچار اشتباه شد، باید جسارت عذر خواهی داشته باشد.

آیا «نقد» گذشته لزوما به معنای« نفی» گذشته است؟

من نقد را نفی نمی دانم. بلکه آن را تلاش برای اصلاح اشتباهات گذشته می دانم. به بیان دیگر ما شاید در گذشته مرتکب اشتباهاتی شده باشیم، اما اگر با نگاه منتقدانه به آن نگاه کنیم، در ادامه به دنبال راهکارهایی خواهیم گشت تا سعی کنیم قدم های بعدی خود را با اشتباهات کمتری برداریم. بنابراین ما نیازی به نفی چارچوب های خود نداریم بلکه باید بپذیریم که چون انسان هستیم، طبیعتا از روی عدم مطالعه و یا از روی احساسات کارهایی انجام داده‌ایم و بعضا پشت کسانی حرکت کرده‌ایم که شاید آن ها مرتکب اشتباهاتی شده و ما هم پیرو آن‌ها اشتباهاتی کرده باشیم. باید بدون غرض‌ورزی و تعصب این اشتباهات را نقد کنیم.

برخی اصلاح‌طلبان، طرح موضوع انتقاد از گذشته را استدلال‌سازی برای فاصله گرفتن از جریانات قدیمی و پیشرو در اصلاحات دانسته‌اند. نظرتان در مورد این دیدگاه چیست؟

این موضوع گریز ناپذیر است که نسل گذشته باید در برابر کارهایی که انجام داده پاسخگو باشد و به نسل های بعد از خود توضیح دهد که چرا دست به انجام اعمالی زده است که نتیجه دلخواهش را نگرفته است. بنابر این پاسخگو بودن به نسل آینده در ذات هر نسلی بايد وجود داشته باشد. به نظر بنده انسان های دارای صداقت و حسن نیت هرگز از بررسی و نقد عملکرد گذشته‌شان واهمه ای ندارند. اگر کسی ازنقد گذشته‌اش فرار می‌کند، علتش را باید در چیزهای دیگری جست‌وجو کرد. شاید فکر می کنند که اگر گذشته‌ها مورد نقد و بررسی قرار بگیرند، موقعیتشان به خطر خواهد افتاد. از نظر بنده اگر کسی این نگاه را داشته باشد، به موضوعات به شکل «ملی» نمی‌نگرد و شاید دچار عافیت‌طلبی‌های شخصی شده باشد. در حقیقت اگر این افراد نگاه ملی داشته باشند، با این زاویه به نقد گذشته می‌پردازند که راه‌کاری کم‌هزینه‌تر و خردگرایانه‌تری برای مسیر آینده کشور بیابند. البته ما در نسل پدران خود کسانی را داریم که در زمینه نقد از گذشته پیش قدم شده‌اند و اگر دقت کنیم می،بینیم که مردم هم اقبال بیشتری به آن ها پیدا کرده‌اند و می توانند روی صداقت آن ها حساب باز کرده و تلاش کنند که اگر در گذشته اشتباهی صورت گرفته با رافت با این اشتباهات برخورد کنند.

به صورت مصداقي نقدهاي اصلي شما  به عملکرد گذشته اصلاح طلبان چيست؟

اصلاح‌طلبان در دهه 70 تصور می‌کردند حالا که قدرت را به دست گرفته‌اند پس همه کارها را باید یک شبه انجام دهند. در صورتی که اصلاحات، امری تدریجی و گام به گام است. نمی‌توان در چارچوب‌ قانون اساسی در یک انتخابات، رای مردم را به دست آورد و سپس به مقابله با اصول اساسی همان قانون اساسی پرداخت. همین عوامل سبب ایجاد بی‌اعتمادی نظام در تعامل با اصلاح‌طلبان شد. ضعف دیگر اصلاح‌طلبان، بالا بردن سطح انتظار مردم از رییس جمهور و مجلس اصلاح‌طلب بود. انتظاری که متناسب با اختیار و توان آن‌ها نبود. همچنین از مهم‌ترین نقاط ضعف اصلاح‌طلبان، می‌توان به تاکید بیش از حد بر تقدم توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی اشاره کرد. همین عامل هم سبب کم‌توجهی به معیشت مردم شد. نکته‌ای که در سال ۸۴، رقیب اصلاح‌طلبان از آن برای آوردن رای، بیش‌ترین استفاده را کرد. اکنون و پس از گذشت ۸ سال از کنار رفتن اصلاح‌طلبان از قدرت، باز هم برخی دوستان دچار این اشتباه محاسباتی شده‌اند که رای جناب آقای روحانی، حاصل پذیرش صلاحیت اصلاح‌طلبان از سوی مردم بوده است. اگر چه در برخی لایه‌ها این موضوع صحت دارد اما باید پذیرفت که عملکرد دولت گذشته و البته اعتماد مردم به آقایان خاتمی و هاشمی سبب تغییر نظر مردم به سمت دولت جدید شده است. البته نباید از هوشمندی اصلاح‌طلبان و استفاده از تجربیات گذشته برای رسیدن به اجماع در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری گذشت. به نظرم ما که کاستی‌ها را برشمردیم نباید هم از این نقاط مثبت به راحتی عبور کنیم و آن را بیان نکنیم.

تبعات آن اتفاقات و اشتباهات را چگونه ارزیابی می کنید؟

تبعات این کار در 8 سال گذشته دیده می شود و به نظر من در این 8 سال یک نسل تلف شد که نتایج آن نیز تا مدت ها مشخص نخواهد شد. باید مدت ها بگذرد تا ببینیم که در 8 سال گذشته چه زیر ساخت‌هایی در حوزه‌های مختلف از بین رفته‌اند.

آيا تنها كاري كه مي توان انجام داد انتقاد از گذشته است؟

نقد گذشته برای آن است که به راهبرد مناسب برای حرکت به سوی آینده برسیم. باید مبانی فکری اصلاح‌طلبی را با لحاظ کاستی‌ها و اشتباهات گذشته، بازتعریف کنیم. باید راهکارهای ما جهت تداوم اصلاحات، واقعی و بر مبنای شرایط جامعه فعلی ایران باشد. نباید ذهنی و غیرقابل دسترس فکر کنیم، بلکه بر اساس ابزار و موانع موجود باید به راهبردهای اجرایی و عملیاتی اصلاحات اندیشید. به نظرم زمان آن رسیده است که اصلاحات پوست‌اندازی کند و اینک هنگام آن است که نسل دوم اصلاحات پا به عرصه بگذارد.

منظور شما از نسل دوم اصلاح طلبان چه کسانی هستند؟

صرفا تعبیر نسل دوم اصلاح‌طلبان، مربوط به سن و سال نیست. بلکه مراد از این تعبیر اصلاح‌طلبانی است که به واسطه گذر از اشتباهات و از طرفی بهره‌گیری از نکات مثبت این جریان در گذشته، به تعریف تازه‌ای از اصلاح‌طلبی رسیده‌اند. البته طبیعی است که اصلاح‌طلبان جوان‌تر با این نگاه همخوانی و همراهی بیش‌تری داشته باشند. نگاه آن‌ها به جهان پیرامونشان نوگرایانه‌تر و به عقیده من واقعگرایانه‌تر است و بر اساس خردورزی بیش‌تر نسبت به نسل پدرانشان عمل می‌کنند. آن‌ها تجربه آرمانگرایی و شور پدرانشان را با تمام وجود حس کرده‌اند و حالا با چنین تجربه‌ای باید به میدان اجرایی وارد شوند.

آيا جوانان جبهه اصلاحات توان اين كار را دارند؟

آن‌طور که گفتم نه تنها نسل نو تجربه پدران انقلابی‌شان را دارند، بلکه تجربه کار تشکیلاتی در این ۱۶ سال، آنان را به شناخت منطقی از سیاست و جامعه و اقتصاد رسانده است. نسل نو به نظرم عقل‌گراتر و به دور از هیجان است و قدرت مدیریت احساسات را بیش از گذشتگانش دارا است. نسل نوی اصلاح‌طلبان، دارای تحصیلات بالا و توان مدیریتی قابل توجهی است که می‌تواند آنان را واجد صلاحیت برای ورود به عرصه اجرایی کند. بخش عمده‌ای از توفیق در انتخابات گذشته، حاصل حضور موثر همین نسل بود.

افزودن نظر جدید