حنای بی‌رنگ وحدت برای اصولگرایان

هوای «اصولگرایان»، سرمازده است و گرمی نفس‌هایی که گاه آوای «وحدت» سر می‌دهند، آنقدر نیست که یخ‌ها را آب کند.

به گزار امید به نقل از ایسنا، این‌بار «محمدرضا باهنر» که چند وقتی است بر صندلی مرحوم «حبیب‌الله عسگراولادی» در ریاست جبهه پیروان خط امام و رهبری تکیه زده، به یکی از خبرگزاری‌ها گفته «فکر می‌کنیم که این‌ها (اصولگرایان) تکلیف و وظیفه دارند و منفعت نظام و جریان این است که این‌ها بنشینند و با هم کار کنند و منسجم شوند.»

اصولگرایان سال‌هاست با «وحدت» بیگانه‌اند. فراخوان شیوخ که هیچ، «تکلیف» و «مصلحت» و «ضرورت» هم نتوانسته آن‌ها را دور یک میز بکشاند. هرچند عمق این اختلافات در انتخابات ریاست جمهوری 92 بیشتر به چشم آمد اما ریشه اختلافات به انتخابات سال 84 و حضور «محمود احمدی‌نژاد» در انتخابات ریاست جمهوری نهم می‌رسد.

روزنامه رسالت نزدیک به جریان اصولگرایان، خرداد 92 در سرمقاله خود در تحلیل اختلافات میان اصولگرایان، آن را دارای ریشه تاریخی دانسته و ‌آورده بود: «شکل واقعی واگرایی اصولگرایان که بین دو جریان اصولگرایان و جبهه پایداری وجود دارد، دارای یک تبار تاریخی و زمینه‌های اجتماعی و سیاسی است. ریشه‌های تاریخی این واگرایی را اگرچه برخی به اعلام موجودیت جبهه پایداری در جریان انتخابات مجلس هشتم مرتبط می‌سازند اما به نظر می‌رسد تشکیل دولت نهم (دولت احمدی‌نژاد) با تکیه بر این اختلاف گفتمانی نقطه عزیمت واگرایی واقعی بین اصولگرایان باشد.»

هرچند محمدرضا باهنر وحدت را برای اصولگرایان یک «تکلیف» خوانده اما سعی کرده به رسم سیاستمداران کرمانی، جانب «احتیاط» را هم مراعات کند و بر همین اساس گفته: «ما علاقه‌مندیم بالاخره اصولگراها (که) در گذشته سوء‌اختلافاتی هم داشتند، رفع کنند.»

پیش از باهنر، آخرین فراخوان برای دعوت اصولگرایان به «وحدت»، به «آیت‌الله مصباح یزدی» عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و پدر معنوی جبهه پایداری بازمی‌گردد. مصباح یزدی اسفند سال گذشته در دیدار «هیأت رئیسه فراکسیون روحانیون مجلس» با تشریح «ضرورت عقلی برای وحدت» در جبهه اصولگرایی، گفته بود که «نیروهای انقلاب باید راهکارهای رسیدن به وحدت جامع را مورد مطالعه قرار دهند.»

گلایه آیت‌الله‌ها

پیش از دعوت مصباح یزدی، هرچه بود، گلایه بود. آیت‌الله مهدوی کنی - دبیرکل جامعه روحانیت مبارز - که از ماه‌ها قبل از انتخابات ریاست جمهوری 92 بنا بر سکوت گذاشت، هنوز سکوت غلیظش را نشکسته است. تنها «محسن کوهکن» نایب رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری چند ماه پیش از راز این سکوت پرده برداشت و گفت که آیت‌الله مهدوی کنی از اصولگرایان «گلایه» دارد؛ گلایه از افتراق اصولگرایانی که بر ضرورت «وحدت» اتفاق داشتند اما به «اتفاق» نرسیدند.

در کنار مهدوی کنی، شیخ «محمد یزدی» - رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - نیز از اختلاف‌ها گله داشت. او در جریان انتخابات 92 با «ناراحتی» از آنچه میان شیوخ اصولگرا در روزهای منتهی به انتخابات گذشته، سخن گفته بود. طبق گفته یزدی، «جامعه مدرسین در برهه انتخابات (ریاست جمهوری یازدهم) ضربه خورد و کار تا تجزیه جامعه مدرسین هم پیش رفت.»

برخلاف جامعه روحانیت مبارز که از هیچ‌یک از نامزدها حمایت رسمی نکرده بود، جامعه مدرسین «علی‌اکبر ولایتی» را معرفی کرد اما این انتخاب مایه اختلاف شد. به گفته یزدی، شماری از چهره‌های نزدیک به آیت‌الله مصباح یزدی، در مورد صحت جلسه‌ای که به این انتخاب منجر شد ابراز تردید کرده بودند.

یزدی درباره ماجرای انتخاب ولایتی گفته بود که «روز یازدهم خرداد پس از یک روز تأخیر، جامعه مدرسین باید تصمیم نهایی می‌گرفت. ولایتی با اکثریت آرا انتخاب شده بود» اما بعد، «بعضی از دوستان و اعضای جامعه محترم مدرسین و از علاقه‌مندان آیت‌الله مصباح از جمله آقایان عبداللهی، رجبی و کعبی گفتند که این جلسه فوق‌العاده قانونی نبوده و این اکثریت نیست ...؛ مخالفت این دو - سه نفر از آقایان سبب شد که در رأی اکثریت شک و شبهه ایجاد شود.».

رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم همچنین گفته بود: «ما دنبال این بودیم که شکافی وجود نداشته باشد. بنده واقعاً متأسفم که یک سرمایه گرانقدر حوزه بخواهد به این شکل آسیب ببیند. متأسفانه این آسیب به آیت‌الله مصباح رسید.»

مصباح یزدی به عنوان پدر معنوی جبهه پایداری، در انتخابات 92 ابتدا «کامران باقری لنکرانی» وزیر بهداشت دولت اول احمدی‌نژاد را به عنوان نامزد «اصلح» انتخاب کرد اما پس از انتشار اخباری در رد صلاحیت او، «سعید جلیلی» دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، نظر مصباح را به خود جلب کرد و گزینه «اصلح» معرفی شد. ریش‌سفیدی و مصلحت‌اندیشی نتوانست مصباح را از این انتخاب منصرف کند. قالیباف و ولایتی هم حاضر به کناره‌گیری از رقابت به سود جلیلی نشدند؛ شاید برای اینکه نمی‌خواستند بار دیگر طعم گزینه مورد حمایت آیت‌الله مصباح را بچشند.

آیت‌الله مصباح اصلی‌ترین روحانی حامی احمدی‌نژاد بود اما در دو سال آخر دولت دهم، وی حمایت‌هایش از احمدی‌نژاد را پایان داد. «اسفندیار رحیم مشایی» و آنچه «جریان انحرافی» نامیده شد، اصلی‌ترین دلیل قطع این حمایت‌ها بود. آیت‌الله مصباح، 24 اردیبهشت 90، درباره احمدی‌نژاد گفته بود که «بیش از 90 درصد معتقدم که او سحر شده است.»

جبهه پایداری به عنوان تشکلی اصولگرا، پس از ماجرای 11 روز خانه‌نشینی احمدی‌نژاد در اردیبهشت 90 (که گفته شد در رابطه با عزل حیدر مصلحی وزیر اطلاعات وقت بوده است) زیر نظر آیت‌الله مصباح اعلام موجودیت کرد که از آنان با عنوان «نواصولگرایان رادیکال» نیز یاد می‌شد. این تشکل تابلوی خود را «حماسه 3 تیر» سال 84، یعنی پیروزی احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری نهم معرفی می‌کند.

آغاز صف‌بندی

تشکیل این جبهه به عنوان «نواصولگرایان رادیکال»، در مقابل «اصولگرایان سنتی»، در چند سال اخیر فضای رقابت سیاسی جدیدی رقم زده است. صف‌بندی اصولگرایان مقابل هم بعد از ظهور این جبهه، هرچند در انتخابات 92 به اوج خود رسید اما از انتخابات مجلس نهم آغاز شده بود. مهدوی کنی از سوی پایداری و مصباح یزدی از سوی حامیان مهدوی کنی مورد هجمه قرار گرفتند. انتشار بولتن 80 صفحه‌ای از سوی نواصولگراهای رادیکال (جبهه پایداری) در انتقاد از مهدوی کنی، پرده اختلافاتی را که اصولگرایان سعی در پنهان کردنش داشتند، پاره کرد و جرقه این صف‌بندی زده شد. در واکنش به انتشار این بولتن، حامیان مهدوی کنی نیز دست به اقدامی مشابه زدند. جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) در نامه‌ای خطاب به مصباح یزدی به شدت از وی و تشکل مورد حمایتش یعنی جبهه پایداری انتقاد کردند.

تب اختلافات اصولگرایان پس از انتخابات مجلس نهم فروکش کرد اما آتش این اختلافات بار دیگر در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری زبانه کشید. اصولگریان تا پیش از انتخاب کامران باقری لنکرانی از سوی مصباح به عنوان نامزد اصلح، تلاش کردند اختلافات را مخفی نگه دارند اما پس از آن هرچه به انتخابات نزدیکتر شد، پرده‌های بیشتری کنار رفت.

پس از پیروزی «حسن روحانی» به عنوان نامزد مورد حمایت اصلاح‌طلبان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز، تیغ انتقادات دیگر اصولگرایان به نواصولگرایان رادیکال، تیزتر شد. این گروه معتقدند مصباح یزدی و اعضای جبهه پایداری با تک‌روی و ایجاد اختلاف در جریان اصول‌گرایان باعث شکست آن‌ها در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم شده‌اند.

حجت‌الاسلام حسین ابراهیمی عضو جامعه روحانیت مبارز، 14 تیرماه سال گذشته در گفت‌وگو با خبرگزاری آریا، از مواضع دوگانه مصباح یزدی در انتخابات انتقاد کرد و گفت: «آقای مصباح اول تاکید داشتند در زمین و آسمان فقط لنکرانی اصلح است اما بعد از جلیلی حمایت کردند و بطور حتم ایشان هم در عدم موفقیت اصولگرایان نقش بسزایی داشتند.»

پایداری‌ها نیز ساکت نماندند. حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان عضو شورای مرکزی این جبهه در پاسخ به این انتقادات گفت: «کسانی که خود را اصولگرا می‌دانند و مرتب از دغدغه‌های اصولگرایی دم می‌زنند، این روزها تنها کارشان این شده است که علیه جبهه پایداری صحبت کنند. برخی از اصولگرایان چگونه با این ادبیات توهین‌آمیز می‌خواهند وحدت ایجاد کنند؟ ایراد این دوستان این است که می‌گویند و فکر می‌کنند محور دین و عالم و روحانیت هستند و اصول انقلابند و همه موظف هستند با آنها به وحدت برسند.»

اختلافات نواصولگرایان با اصولگرایان سنتی

اصلی‌ترین اختلافات جبهه پایداری (نواصولگرایان رادیکال) با اصولگرایان سنتی را شاید در سه مورد خاص بتوان خلاصه کرد. اولین اختلاف به حوادث سال 88 مربوط می‌شود. نواصولگرایان رادیکال معتقدند افرادی مانند «علی لاریجانی» و «محمدباقر قالیباف» از دایره اصولگرایی بیرون افتاده‌اند. آنها معتقدند کسانی چون لاریجانی و قالیباف در مقابل حوادث سال 88 سکوت کردند و برای همین از آنها با عنوان «ساکتین فتنه» نام می‌برند.

اختلاف دوم بر سر «هاشمی رفسنجانی» است. اعضای این جبهه، از هاشمی به عنوان یکی از کسانی که «سران فتنه» می‌نامند، یاد می‌کنند اما اصولگرایان سنتی، هاشمی را - با وجود انتقادات گاه تند و تیزی که به او وارد می‌کنند - در چارچوب نظام می‌دانند.

اختلاف سوم میان این دو گروه اصولگرا نیز به «محمود احمدی‌نژاد» ختم می‌شود. احمدی‌نژاد سال‌ها مورد حمایت اصولگرایان بود. اصولگرایان سنتی با احتیاط و نواصولگرایان رادیکال بی‌مهابا از او به عنوان یک «سوپراصولگرا» حمایت می‌کردند. ریشه این اختلاف به خانه‌نشینی احمدی‌نژاد بازمی‌گردد. پس از این اتفاق در اردیبهشت 90، اصولگرایان سنتی احمدی‌نژاد را از جرگه اصولگرایی خارج دانستند اما حمایت پایداری از او تا پیش از این اتفاق، آنقدر بود که این گروه نتواند یکباره دامن خود را از اقدامات احمدی‌نژاد پاک کند و برای همین به ارائه تفسیر دیگری وادار شد. آنها قائل به احمدی‌نژاد منهای مشایی شدند و اسفندیار را مسبب همه اتفاقات معرفی کردند تا جایی که متهم به جادوگری هم شد. مصباح بی‌آنکه نامی از مشایی ببرد، با اشاره به اقدامات احمدی‌نژاد گفته بود: «شخص مسأله‌داری او را سحر کرده است.»

با همه اینها، دو سرنوشت پیش روی اصولگرایان خواهد بود؛ یا باید وجود این چنددستگی در جریان خود را بپذیرند یا همچنان برای رسیدن به وحدت تلاش کنند؛ وحدتی که به نظر می‌رسد حنای بی‌رنگی باشد.

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید