نقشه‌راه ٩٢ برای انتخابات ٩٤

آنچه در انتخابات ٩٢ رخ داد چه نام داشت؟ حمایت سیاسی یا ائتلاف سیاسی؟ اصولا در ادبیات سیاسی چیزی تحت عنوان «حمایت سیاسی» وجود دارد؟ آیا اصلاح‌طلبان فارغ از میزان سهم و جایگاه داشته و نداشته‌شان در دولت، مسوولیتی در پاسخگویی در برابر عملکرد آن دارند؟ در فقدان احزاب فراگیر، چه سازوکاری برای پاسخگویی و مسوولیت‌پذیری وجود دارد؟ تجربه شورای شهر، زنگ خطری بود برای انتخابات آینده مجلس. و در نهایت اینکه مجلس آینده تا چه حد برای اصلاح‌طلبان جدی است؟ حسن رسولی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و عضو شورای مرکزی بنیاد باران، غلامعلی دهقان، سخنگوی حزب اعتدال و توسعه و آذر منصوری فعال سیاسی اصلاح‌طلب در میزگرد ما درباره حمایت و ائتلاف سیاسی، پاسخگویی و مسوولیت‌پذیری شرکت کردند.

‌به اعتقاد شما تفاوت حمایت سیاسی و ائتلاف در چیست؟ آیا اصلا در ادبیات سیاسی چیزی به نام حمایت سیاسی داریم؟ تا جایی که می‌دانیم ائتلاف سازوکار مشخصی دارد و بیشتر بین جریان‌ها و احزاب سیاسی رخ می‌دهد و یکسری ملزومات و سازو‌کارهای مشخص- مانند مذاکره برای سهم‌بری از قدرت و تعیین جایگاه‌ها بر اساس وزن هر جریان - دارد. با این وصف آنچه در انتخابات سال ٩٢ رخ داد، از نگاه شما از جنس حمایت سیاسی بود یا ائتلاف؟

دهقان: من فکر می‌کنم باید برسر این دو واژه به اجماع رسید. ائتلاف در ادبیات سیاسی نوعی اتحاد موقت احزاب و جریان‌های فکری سیاسی مختلف و حتی بعضا متضاد هم می‌تواند باشد که برحسب شرایط و مقتضیات زمان می‌توانند در مقطعی همگرایی داشته ‌باشند. بهترین نمونه آن اتفاق، یازدهمین دوره ریاست‌جمهوری بود. من آنچه در سال ٩٢ رخ داد را ائتلاف نام‌گذاری می‌کنم اما تحلیل شخصی‌ام این است که فراتر از یک ائتلاف بود. انتخابات ٩٢ عملا نشان داد که ائتلاف تاریخی سوم تیر٨٤ که بین جریان اصلاح‌طلب و میانه کشور شکل گرفت، تقریبا بعد از ٩سال در یک شیب ملایم به یک اتحاد بدل شد که امیدوارم ادامه روند منطقی‌اش را در انتخابات مجلس آینده شاهد باشیم. یعنی دو جریان عمده کشور که روزی در انتخابات مجلس ششم، اختلافات گسترده‌ای باهم داشتند خیلی همپوشانی‌شان زیاد شد. افق‌های نگرشی‌شان یکسان است و در راهبردها و تاکتیک‌ها هم خیلی به هم نزدیک‌ شده‌اند. من فکر می‌کنم بخشی از اصولگرایان هم که واقع‌بین هستند همین پروژه را طی می‌کنند تا بخشی از آنها در مجلس آینده به این دو جریان فعلی نزدیک شوند. شاید این انتظار خیلی آرمانی باشد که هرسه‌ گروه به یک فهرست برسند اما به‌هرحال نزدیکی محتمل است. این جریان‌ها در مقابل جریانی قرار می‌گیرند که ما نام تندرو بر آنها می‌نهیم؛ جریانی که به اعتقاد من درک درستی از مقتضیات زمان ندارند که نمود آن جبهه پایداری و رهبر معنوی آنهاست.
رسولی: ائتلاف به معنای ایجاد همگرایی بین دو جریان فکری یا حزبی است که یا در آستانه کسب قدرت هستند یا اینکه به قدرت رسیده‌اند. در شکل اولیه دو حزب در صورت فائق‌نیامدن بر نقاط افتراق به قدرت سیاسی مطلوب نمی‌رسند و با حفظ مواضع فکری‌شان با رویکرد هم‌افزایی ظرفیت در کنار هم قرار می‌گیرند و یک هدف مشترک را پیگیری می‌کنند؛ مثلا در آستانه برگزاری یک انتخابات سراسری. شکل دوم در نظامات پارلمانی مشاهده می‌شود که دو حزب هرکدام به تعدادی از کرسی‌های پارلمان دست‌ یافته‌اند اما این تعداد کرسی برای تشکیل یک دولت متعلق به یک حزب واحد کفایت نمی‌کند. در چنین شرایطی ائتلاف با تجمیع ظرفیت‌های پارلمانی بین دو مجموعه حزبی متمایز صورت می‌گیرد. مانند رخدادی که اخیرا در یونان شاهد بودیم. برخلاف فرمایش آقای دهقان، آنچه در آستانه انتخابات صورت گرفت - که از نظر من از لحاظ ارزش و اهمیت در تاریخ معاصر ایران بی‌نظیر بود - ائتلاف سیاسی نبود. آنچه در انتخابات ٩٢ رخ داد با توجه به شرایط ویژه کشور از این لحاظ ارزشمند بود که دولت ناکارآمد هشت‌ساله متکی به حمایت همه ظرفیت‌های جریان اصولگرا، یک سیر قهقرایی را با شیبی تند و آثار زیانبار برای منافع ملی آغاز کرده ‌بود. احتمال تداوم آن وضعیت، همه عقلای کشور را به فکر وادار کرد. نامزد اول جریان اصلاحات، یعنی آقای خاتمی به دنبال فضایی که در کشور ایجاد شد تمایلی به حضور نیافتند و آقای هاشمی هم ردصلاحیت شد. در نهایت، جریان اصولگرا با چهار نامزد و جریان اصلاح‌طلب با یک نامزد وارد رقابت انتخاباتی شد. من خودم مستقیم از آقای خاتمی شنیدم که اگر قرار باشد جریان اصلاحات نامزدی در انتخابات داشته باشد، کسی جز دکتر عارف نیست. بنابراین آنچه در انتخابات ٩٢ رخ داد این بود که رهبری اصلاحات با تحلیل شرایط و ارزیابی آرایش نیروها و با عنایت به دو هدف منافع ملی به معنای کمک به عدم‌شکل‌گیری دولتی شبیه دولت قبلی از یک‌سو و فراهم‌ترشدن فضا برای دموکراسی در ایران با استفاده از موقعیت ممتاز و برجسته خودشان از آقای دکتر عارف به صورت کتبی و رسمی تقاضا کردند که شما کناره‌گیری کنید. درصورتی‌که در رقابت‌های انتخاباتی قبل از کناره‌گیری، آقای عارف به صورت رسمی رقیب آقای روحانی بود. البته زاویه‌ای با هم نداشتند و کاملا همگرا بودند. بعد از مصلحت‌سنجی رهبری اصلاحات، آقای عارف کنار رفتند؛ نه اینکه ائتلاف کرده ‌باشند؛ چون اگر ائتلافی در میان بود باید میان آقای خاتمی در راس یا بین نامزد اصلاحات یعنی آقای عارف و آقای روحانی که خودشان را نامزد میانه معرفی می‌کردند، ائتلاف قبل از کسب قدرت صورت می‌گرفت؛ یعنی باید می‌نشستند با این فرض که اگر این اجماع ظرفیت آقای روحانی و عارف در قوه مجریه، موفقیت کسب کند، سهم هرکدام از طرفین این ائتلاف با هدف هم‌افزایی در اداره کشور چقدر خواهد بود؟ که چنین اتفاقی نیفتاد و حرکت اخلاقی و ملی دکتر عارف بسیار تعیین‌کننده و بجا و نشان‌دهنده رهبری کارآمد و بلوغ جریان اصلاحات بود. اتفاقی که اگر در سال ٨٤ افتاده بود، شاید معادلات اصلا به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد و ما شاهد حوادث این هشت‌سال نبودیم. بنابراین رخداد سال ٩٢ از جنس کنارکشیدن در مقابل رقیبی بود که نسبت به سایر رقبا به جریان اصلاحات نزدیک‌تر بود؛ حرکتی در جهت جلوگیری از روی‌کارآمدن و تکرار دولتی که حتی امروز حامیانش هم نسبت به آن ابراز برائت می‌کنند.
منصوری: علی‌القاعده وقتی ما ائتلاف سیاسی می‌کنیم این الزاما به این معنی نیست که بین دو جریان سیاسی با دو دیدگاه متفاوت این ائتلاف باید شکل بگیرد بین جریان‌های سیاسی همسو و احزاب شناسنامه‌دار هم می‌تواند ائتلاف مقطعی صورت بگیرد. نمونه آن، احزاب عضو در جبهه شورای هماهنگی اصلاحات است. نمونه مشخص ائتلاف، انتخابات سال ٩٢ بود که من فکر می‌کنم در طول دو دهه اخیر این نوع ائتلاف با این گستردگی بی‌سابقه بود؛ چون اقتضائاتی در کشور شکل گرفت و اتفاقاتی رخ داده بود که این نگرانی جدی را بین جریان‌های سیاسی اصلاح‌طلب و بخشی از اصولگرایان به وجود آورده بود که اگر این روند ادامه پیدا کند، به مراتب جریان افراطی در دوره‌های بعد، خطر و آسیب بیشتری خواهد داشت. چون در کشور، احزاب هنوز به درجه تاثیر‌گذاری کشورهای توسعه‌یافته نرسیده‌اند، قاعدتا همان‌طور که تجربه سال ٩٢ نشان داد اگر بنا بر ائتلاف باشد، نیاز به حضور چهره‌ها و شخصیت‌ها برای شکل‌گیری این ائتلاف است. در سال ٩٢ این محوریت به بهترین شکل رخ داد. رقیب سیاسی جریان اصلاح‌طلب و اعتدال‌گرا در شرایط فعلی کاملا حساب‌شده و با برنامه از پیش طراحی‌شده به دنبال ایجاد شکاف در این ائتلاف است. هرچه به انتخابات مجلس نزدیک‌تر می‌شویم، سعی می‌کنند بین جریان اصلاح‌طلب و دولت، شکاف ایجاد کنند. ائتلاف ٩٢ به خاطر تهدید خطر افراط‌گرایی و اثرات زیانبارش شکل گرفت، چون باید این خطر دور می‌شد. الان آقای روحانی توانسته با وجود همه کارشکنی‌‌ها، امیدی در جامعه ایجاد کند. این عقلانیت همچنان بین جریان اصلاح‌طلب وجود دارد و پیش‌بینی من این است که در انتخابات آینده شعاعش بیشتر می‌شود. ما همچنان باید بر مولفه‌های این ائتلاف تاکید کنیم.
‌ائتلاف‌ها به شکل موجود یک‌سری آسیب‌هایی دارد، مثل اتفاقی که ما در شورای شهر اخیر شاهدش بودیم. نمی‌خواهم بگویم شکننده است، اما گویا سازوکار و ضمانت درستی ندارد. شما از گسترده‌شدن چتر پوششی این ائتلاف میان اصلاح‌طلبان و اعتدالگرایان و حتی اصولگرایان به‌زعم شما معتدل، در آستانه انتخابات مجلس آینده سخن گفتید، یعنی کار از انتخابات شورای شهر بسیار سخت‌تر خواهد بود. چه تضمینی هست که ائتلافیون به اهداف ائتلاف پایبند بمانند و ناگهان چرخش‌های عجیب‌وغریب منفعت‌طلبانه از خود بروز ندهند.
دهقان: من با یک کد تاریخی پاسخ شما را خواهم داد. در جریان ملی‌شدن صنعت نفت یک ائتلاف میان جریان‌های داخل جبهه ملی باعث پیروزی ملت در مبارزه شد. تا ٣٠ تیر سال ٣١ شاهد این همگرایی هستیم، اما بعدا گروه‌ها شروع به جداشدن و طرح خواسته‌های خود کردند. چرا اینطور شد؟ این همان نکته‌ای است که ما شمه کوچک‌تر آن را در انتخابات شورای شهر دیدیم. اگر سازوکار درست حزبی داشتیم، الان باید کسی دیگر شهردار تهران می‌شد اما جابه‌جایی یکی، دورای ماجرا را به کل تغییر داد. حرکت‌های سیاسی وقتی شکل کارناوالی به خود می‌گیرد، شاهد این ماجراها هستیم. باید آسیب‌شناسی جدی‌ای در این زمینه صورت گیرد. الان حرکت‌های جبهه‌ای در ایران جواب می‌دهد. وقتی گفته می‌شود که جریان اصلاح‌طلب یا آقایان خاتمی و هاشمی از روحانی حمایت می‌کنند، یک‌باره رای آقای روحانی سه، چهاربرابر می‌شود. پیرو صحبت‌های آقای رسولی، باید بگویم ائتلاف گاهی‌وقت‌ها نوشته و گاهی نانوشته ‌است. تصور من این است که برای سال٩٢ واژه‌ دیگری به‌جز ائتلاف نمی‌توانیم پیدا کنیم. تعامل با جهان، تحمل یکدیگر، توسعه فرهنگی و... افق‌هایی بود که جریان‌هایی را در «نه» گفتن به جریان تندرو همسو کرد. روزگاری این دو جریان باهم رقیب بودند، اما کم‌کم پخته و به‌هم نزدیک شدند. اعتقاد من این است که الان این دوجریان حتی از ائتلاف موقتی هم عبور کرده‌ و به اتحاد رسیده‌اند و همان‌طور که خانم منصوری اشاره کردند، چتر اعتدالیون روزبه‌روز گسترده می‌شود. من کاملا موافقم و بارها برخلاف دوستانی که نمی‌خواهند حق مطلب را ادا کنند، گفته‌ام نقش بدنه اصلاحات در پیروزی آقای روحانی بسیار نقش تاثیر‌گذار و مهمی بود. نمی‌توان این را منکر شد. اگرچه از آن‌سو هم آقای روحانی هیچ‌وقت نگفت که اصلاح‌طلب است یا اصولگرا. الان در دولت، هم اصلاح‌طلبان حضور دارند و هم اصولگرایان.
‌در صورتی که ما بر رخداد سال٩٢ نام ائتلاف بگذاریم، آیا سازوکاری که لازمه ائتلاف‌ به معنای مرسوم در ادبیات و کنش سیاسی دنیای مدرن است، وجود داشت؟ شاید بخشی از صحبت‌های آقای رسولی منوط به همین مساله ‌است چون با فقدان این سازوکار روبه‌رو هستیم، نمی‌شود روی آن نام ائتلاف گذاشت.
رسولی: آنچه سال٩٢ رخ داد نامش ائتلاف نبود. شاید جناب آقای دهقان که به دکتر روحانی نزدیک‌ترند، شواهد و مدارکی در اختیار داشته‌ باشند که من از آن بی‌اطلاعم، اما اگر قرار بود ائتلافی به معنای دقیق کلمه صورت گیرد این ائتلاف باید یا میان آقای خاتمی و روحانی صورت می‌گرفت که من به عنوان عضو شورای مشاورین آقای خاتمی از آن بی‌اطلاعم. یا در مرحله بعد ائتلاف- حتی نانوشته- باید بین دکتر روحانی و دکتر عارف صورت می‌گرفت که من چون به دکتر عارف هم نزدیک بودم، می‌گویم چنین چیزی نبوده است. اینکه می‌گویم ائتلاف نبوده‌، از ارزش این کار بزرگ چیزی کم نمی‌کند. آثار مثبت آنچه اتفاق افتاد به اعتقاد من بسیار بیشتر از یک ائتلاف است. تا جایی که می‌دانم تا قبل از روز انتخابات بین دکتر روحانی و دکتر عارف گفت‌وگویی برای ائتلاف نبوده است. البته ستادهای هر دو نامزد برای رسیدن به وحدت هماهنگ بودند. هرچه بوده به نظر من یک کار عقلایی بسیار تعیین‌کننده انجام شد و به لحاظ محتوایی ارزشش بسیار بیشتر از ائتلاف بود، اما گاه گلایه می‌شود که چرا صبح سه‌شنبه تعیین‌کننده، ما نامی از آقای روحانی نیاوردیم. ما در مجموعه خودمان به این نتیجه رسیده بودیم در شرایطی که فعالیت نفس‌گیری توسط بزرگان اصولگرا برای رسیدن به آن ائتلافی که از پیش اعلام کرده‌بودند درحال انجام بود، اعلام زودهنگام ما باعث انسجام رقیب می‌شد و برای همین صبح پنجشنبه این کار انجام شد. البته در همان نامه هم تلویحا به این موضوع اشاره شد. از این موضوع که بگذریم. می‌خواهم بگویم آقای عارف ائتلاف نکرده و در جریان اصلاحات بیشترین دفاع را از شخص دکتر روحانی - خارج از شبکه دولت - انجام می‌دهد و این دفاع درست است. خانم منصوری می‌گویند ائتلاف در سال ٩٤ بسیار مهم و ضروری است و بایسته‌ها و لوازمی دارد که باید به آن پرداخته شود. انتظاری که ما از دولت داریم نگهبانی از ‌آرا و تحقق حق‌الناس آرای مردم است که رهبری گفته‌اند. مجلس کنونی با ترکیب فعلی نمی‌تواند به آقای روحانی برای رسیدن به اهدافش کمک کند و خدای نکرده اگر دولت روحانی به اهدافش نرسید از نظر بنده منافع ملی ما لطمه جدی می‌بیند و البته جریان اصلاحات هم ضرر می‌کند. اگر ما اصلاح‌طلبان و حزب آقای دهقان - یعنی نزدیکان به دولت - به این مساله توجه نکنیم، رقیب مشترک ما که همه ابزارهای ممکن را در اختیار دارد، شرایطی را به وجود خواهد آورد که دولت آقای روحانی یک‌دوره‌ای باشد. این هدف برتر آنها و خط قرمز ماست.
منصوری: شما در سوالتان به انتخابات شورای شهر اشاره کردید. من چون به عنوان نماینده شورای مشورتی در کمیته انتخابات شورای هماهنگی جبهه اصلاحات حضور داشتم به نظرم ساده نگاه‌کردن و ساده‌دیدن انتخابات شورای شهر تهران باعث این آسیب شد. خانم راستگو به عنوان نماینده حزب اسلامی کار در فهرست اصلاح‌طلبان جای گرفت. افراد غیرحزبی دیگری هم بودند که بنا به جمع‌بندی این کمیته در فهرست جای گرفتند اما از آنها اگر بعد از رای دادنشان پاسخگویی نبینیم، انتظاری نیست، اما از چهره‌های حزبی نه. اتفاقا این سازوکار حزبی است که می‌تواند فرد را پاسخگو کند، فردی با وجود اینکه با حمایت مشخص جریان اصلاح‌طلب و نامزد مشخص حزب اسلامی کار وارد شورا شد، به گونه دیگری عمل کرد. به اعتقاد من باید به فضای انتخابات شورای شهر در سال ٩٢ نگاه واقع‌بینانه شود. تا زمانی که ائتلاف اصلاح‌طلبان شکل نگرفته ‌بود و از یک نامزد حمایت نکرده ‌بودند هنوز عزمی جدی برای شرکت در انتخابات وجود نداشت. همچنین خیلی از چهره‌های اصلی اصلاحات رد صلاحیت شده‌ بودند.
شاید اگر اصلاح‌طلبان بعد از ورود به شورای شهر درمورد گزینه شهردار به گونه‌ دیگری عمل می‌کردند این ائتلاف می‌توانست موفق‌تر عمل کند. یا اگر اعضا شورای شهر بر کمیسیون‌های شورا متمرکز می‌شدند تاثیرگذارتر بودند. من اخیرا متوجه شدم اصلاح‌طلبان حتی یک نفر در کمیسیون برنامه و بودجه شورای شهر ندارند؛ این یعنی عدم امکان نظارت بر عملکرد مالی شهرداری. این مسایلی است که باید جداگانه به آن پرداخته شود. این تجربه باید آسیب‌شناسی شود و در انتخابات آتی مجلس ما را یاری کند، اما از سویی نگاه واقع‌بینانه به فضای سیاسی کشور می‌گوید همچنان احزاب در انتخابات نقش اصلی ندارند. برخی احزاب ما حتی هنوز شعب استانی ندارند. به خاطر فضای توسعه‌نیافتگی و موانع ساختاری حقیقی و حقوقی، احزاب نتوانسته‌‌اند نقش تعین‌کننده را در بزنگاه‌های سیاسی ایفا کنند. اگر محوریت و رهبری آقای خاتمی در انتخابات ٩٢ نبود، این ائتلاف شکل نمی‌گرفت. این نشان می‌دهد همچنان نقش شخصیت‌های وجیه‌المله که عقبه اجتماعی مشخصی دارند به مراتب بیشتر از احزاب است. در سال ٩٢ هم اگرچه من شخصا معتقد بودم جریان مقابل ما به ائتلاف نمی‌رسد، اما جمع‌بندی این بود که شاید آنها به ائتلاف برسند و همین هم ما را ملزم به ائتلاف می‌کرد.
به این بحث از یک‌سال قبل از انتخابات پرداخته می‌شد و همه به دنبال سازوکاری بودند که در انتخابات ٩٢ به یک نامزد برسند. اما در جریان رقیب این طور نبود. عامل اصلی عدم اجماع بین جریان رقیب صورت مساله هشت سال گذشته است، چون چیزی ندارد که حول آن اجماع کنند. حرف جدیدی برای بدنه اجتماعی خود ندارد. این جریان - به ویژه در دوره دوم آقای احمدی‌نژاد - با بدنه خود دچار گسل و گسست شد.
الان هم که آقای رحیمی محکوم شده‌است این فرافکنی وجود دارد و سعی می‌کنند که او را به جریان اصلاح‌طلب منتسب کنند. با توجه به عدم تاثیرگذاری احزاب در کشور و اینکه برخی چهره‌ها ممکن است نتوانند  تایید صلاحیت بگیرند در انتخابات سال آینده نه‌تنها باید با اتکا به فرمول انتخابات ٩٢ پیش رویم بلکه باید به سازوکاری برسیم که در نتیجه آن خلاء احزاب را پر کنیم. برای همین معتقدم در انتخابات سال ٩٤ باید به ائتلافی فراگیرتر از ٩٢ برسیم. مجلسی کارآمد و که هم مردم را نمایندگی کند و هم به فرموده امام در راس امور باشد و هم عند‌الزوم نگاه حمایتی خودش را از دولت آقای روحانی داشته‌ باشد.
‌ در ائتلاف به شکل معمول آن اصولا جریان‌ها و احزابی که باهم ائتلاف می‌کنند به همان میزانی که بعدا در قدرت سهم دارند، قاعدتا پاسخگویی و مسوولیت‌پذیری هم دارند. مثلا اصلاح‌طلبان با توجه به نقشی که در انتخابات سال ٩٢ داشتند، تا چه اندازه می‌توانند پاسخگوی عملکرد دولت فعلی باشند؟ آیا اصلا باید باشند؟ همان‌طور که ما از اصولگرایان انتظار داریم با توجه به نقش و حمایت خود در روی کار آوردن آقای احمدی‌نژاد مسوولیت پذیر و پاسخگو باشند که نیستند. در نمونه دیگر مثلا رخدادی که در شورای شهر افتاد، درون جبهه اصلاحات چه سازوکاری برای پاسخگویی دیده شده؟ صرفا اخراج فرد خاطی از حزب اسلامی کار کفایت می‌کرد؟ آیا خود حزب اسلامی کار نباید درون جبهه اصلاحات وادار به پاسخگویی می‌شد؟
دهقان: فاتحان یک ائتلاف باید اولویت‌بندی کنند تا دچار حواشی وآسیب‌های ائتلاف نشوند. مثلا دکتر مصدق به نواب و دوستانش گفت من برای دو چیز آمدم. ملی‌کردن صنعت نفت و انتخابات آزاد. اولویتش را روی این دو مساله گذاشته‌بود. در عالم سیاست ما به این نکات بی‌توجهیم. گاهی فردای پیروزی همه دنبال سهم خود هستند. درخصوص پاسخگویی هم به‌نظرم خود احزاب تا حدی باید حواسشان جمع باشد. باید افرادی که واقعا معتقد به اهداف جریان هستند گزینش شوند. اینکه شنیده می‌شود فردی به خاطر نسبت‌های خانوادگی یا اینکه چون پول دارد و می‌تواند فلان مقدار پول وارد مجموعه کند انتخاب می‌شوند، آسیب‌هایش هم همین‌هاست که می‌بینید. وقتی نگاه‌ها این‌طور باشد، طبیعتا فرد با وعده‌های دیگر وارد جبهه دیگری می‌شود. به نظرم باید روانشناسی سیاسی از نامزدها و کاندیداها بشود.
رسولی: پاسخ مطلق‌دادن به سوال تضمین‌خواهی در حوزه سیاسی، زمانی به طور نسبی امکان‌پذیر است که یک سامانه حزبی توانمند داشته‌باشیم. البته در کشورهایی که سامانه حزبی توانمند وجود دارد هم از این جنس رفتارهای چرخشی مشاهده می‌شود. اینکه الان اصولگرایان به دنبال اثبات عدم‌وابستگی رحیمی به جریان خود هستند یعنی در وجدان خود از این ماجرا ناراحتند. آنها که گفتند این دولت پاک‌دست‌ترین دولت تاریخ بوده باید پاسخ دهند. این فرافکنی‌ها از نگاه من خودش نوعی واکنش پاسخگویانه اصولگرایان است. اما به اعتقاد من در شرایطی که فاقد سامانه حزبی هستیم، سامانه جبهه‌ای به صورت نیابتی پاسخگو هستند و باید پاسخگو باشند. برای همین می‌گویم مهم نیست که رابطه جریان اصلاحات با آقای روحانی چه بوده و چه خواهد شد. برای همیشه تاریخ، اصلاح‌طلبان و رهبری اصلاحات بایستی در منظر افکار عمومی نه‌تنها پاسخگوی توفیقات، که البته زیاد صاحب دارد، بلکه خدای ناکرده شکست‌های دولت هم باشند. از سویی تفاوت انتخابات ٩٤ با دو انتخابات قبلی این است که امروز متولی انتخابات آقای روحانی و وزیر کشور و معاون سیاسی آقای مقیمی است، که چون همکار من بوده، من به سلامت و تدین او ایمان دارم. قدم اول ساماندهی امر انتخابات در وزارت کشور و فرمانداری‌ها رخ می‌دهد. از سوی رهبری هم بحث حق‌الناس‌شمردن رای مردم مطرح شده است. ما -یعنی طرفداران دولت- باید خیلی بهتر از انتخابات شوراها سازماندهی و مدیریت داشته ‌باشیم، اما اگر شبیه شورای شهر گذشته مدیریت کنیم، فوق‌العاده آسیب‌پذیر خواهیم بود. اگر از الان که یک‌سال تا زمان موعد باقی‌مانده ‌است در همان سازوکار جبهه‌ای، کار را مدیریت کنیم می‌توانیم موفق باشیم؛ یعنی چنان‌چه مجموعه‌احزاب اصلاح‌طلب، ظرفیت آقای خاتمی به‌عنوان رهبر اصلاحات، ظرفیت آقای هاشمی، ظرفیت شخصیتی مانند دکتر عارف که توانست با تکیه بر مرام اخلاقی‌اش آن گذشت تاریخی را بکند را درنظر آوریم و بپذیریم که صحنه جدی ‌است، می‌توانیم موفق شویم. باید نامزدها بدانند جریان اصلاحات در قبال جامعه یک‌سری تعهدات عملیاتی دارد؛ باید تعهدات لازم هم گرفته شود و اگر بعد از پیروزی کسی تخطی کرد این مجموعه اعلام کند آقا یا خانم «ایکس» خلف‌وعده کرد، تا رفتار فرد به پای رفتار کل مجموعه گذاشته نشود. در غیر این صورت امکان تکرار عدم‌پاسخگویی وجود دارد.
منصوری: بدون‌تعارف بگویم که تنها سازوکار مشخصی که می‌تواند نمایندگان نهاد منتخب را پاسخگو کند، حزبی‌شدن انتخابات است؛ یعنی احزاب نقش اساسی داشته ‌باشند و احزاب گسترده با تشکیلات سازمان‌یافته و برنامه مشخص در انتخابات حضور پیدا کنند. قانون احزاب هم باید به سمت کارآمدی و اصلاح وضع موجود و تأثیر‌گذاری احزاب در فضای سیاسی کشور به‌پیش رود. در کشورهای توسعه‌یافته چندحزب مشخص و فراگیر که قدرت دارند، نقش اصلی را ایفا می‌کنند و چنان‌چه یک‌حزب نتواند به وعده‌هایش عمل کند در انتخابات بعدی اقبال نخواهد داشت، سازوکار حزبی یعنی همین. من باز به مثال شورای شهر بازگردم؛ دونفر بودند که خلف‌وعده کردند، یکی از این دونفر نامزد حزبی بود. فرد غیرحزبی برای خودش الزام پاسخگویی ندید، اما حزب‌اسلامی کار که معرف ایشان بود خود را موظف دید به مردم پاسخ دهد. این حداقل‌هایی است که ما در فضای سیاسی کشور داریم و به مراتب اگر بتوانیم در قالب یک‌جبهه مشخص با برنامه و فهرست نامزدهای مشخص در انتخابات حضور پیدا کنیم و این جریان شناسنامه‌دار و برای مردم شناخته شده باشد، نمایندگانی که با حمایت این جریان حضور پیدا خواهند کرد چنان‌چه خلف‌وعده کنند، قاعدتا این جبهه در انتخابات بعدی با اقبال مردم مواجه نمی‌شود. ضمن اینکه در تعیین مصداق‌ها هم باید صددرصد دقت صورت بگیرد.

منبع: شرق

افزودن نظر جدید