روایت تلخ


  به گزارش امیدنامه به نقل از روزنامه وقایع اتفاقیه، اما زمستان دو سال پیش که رضا و ۱۶ نفر دیگر از معدن اخراج شدند، وقتی رقیه می‌خواست، گوشواره‌های دخترش را از گوشش دربیاورد که خرج گرفتن وکیل کند، یاد حرف‌های پدرش افتاده و بغض گلویش را گرفته و دیگر نتوانسته است بدون لرزش...