- کد مطلب : 4475 |
- تاریخ انتشار : 12 خرداد, 1393 - 09:33 |
- ارسال با پست الکترونیکی
آیت الله طاهری،وفادار به انقلاب و مردم

فضل الله صلواتی

سر ميدادند و خود را گرفتار ناعادلان و ستمكاران ميكردند تا حق اصالت پيدا كند. در هيچ كجاي دنيا حاكمي، شاهي، ديكتاتوري، قدرتمداري نيست كه خويشتن را دادگر و دادگستر و مخالفانش را دگرانديش، برانداز، توطئهگر و ضدامنيت و... نداند. در مصر امروز به خاطر نفرتي كه توطئهگرايان عليه اسلامگرايان داشتند آنها را تروريست خواندند و صدها تن از «اخوان المسلمين» را در دادگاههاي فرمايشي خود به اعدام محكوم كردند. اگر روزي همان اخوانالمسلمين پيروز شوند و بر سر كار بيايند، مخالفان خود را به همين اتهامات محكوم ميكنند! اگر كودتاگران پيروز شوند، آنها قهرمانند و ناجي ملت و مردم براي آنها كف ميزنند و مداحان در رسانهها تعريف و تمجيد ميكنند، ولي اگر كودتا شكست خورد، همگان آنها را خائن و ضدانقلاب و وابسته به بيگانه و... به حساب ميآورند و تظاهراتكنندگان خواستار اعدام آنها ميشوند. قرار روزگار تاكنون به همين منوال گذشته است و ميگذرد. ولي حقپرستان و حقگوياناند كه «ز آب و خاك دگر و آب و هواي دگرند». آنان جان بر سر دست گذارند و خود را با قدرتهاي زمانه درگير كنند و سختيها و رنجهاي آنان را تحمل كنند. چه بسيار افرادي كه در برابر انحرافها و خودكامگيهاي انديشه قرون وسطي ايستادگي كردند و تباه شدند، در برابر بنياميه و بنيعباس و... در دنياي اسلام، قهرماناني بودند كه آنها نيز مورد غضب خليفگان جور قرارگرفته و بهسزاي خود از نظر آنها رسيدند و به فيض شهادت نايل شدند. در طول تاريخ زندانها، شكنجهها، تبعيدها، اعدامهاي سياسي و ديني، همه نتيجه مبارزات پايداران روزگار خويش بوده است كه براي احقاق حق و اجراي عدالت قدم برداشتند و در انبوه مبارزان زمان شاه، كساني كه سعادت ملت ايران را ميخواستند، در سختي و رنج جان باختند شاهد اين بوديم كه به چه سرنوشتهايي دچار شدند و به جاي ايجاد جامعه عادلانه، در سلولهاي تنگ و تاريك طاغوتي، زندان اوين، زندان كميته مشترك و... من كه فقط 14 ماه در زندانهاي انفرادي ضد اطلاعات ارتش در پادگان فرحآباد اصفهان محبوس شدم، باشد كه باعث تحريك و آشوبگري زندانهاي عمومي اصفهان نشوم و بقيه در زندان ساواك و شهرباني و... آن همه شكنجه، آن همه آزار، آن همه سختي، براي آن بود كه امثال آيتالله طاهري و ياران و دوستانشان جنايات حاكمان و دستاندركاران حكومت را ناديده نميگرفتند و تملق نميگفتند و اعتقاد نداشتند كه «هر عيب كه سلطان بپسندد هنر است»، بالاخره عيب و گناه سلطان از همه بالاتر و بدتر است و بايد محاكمه شود. آيتالله سيدجلالالدين طاهري با اندوختههاي فقهي در حد مرجعيت و روشنفكري و آگاهي و روشنبيني قدم به ميدان نهاد، كسي كه در خطبههاي نمازجمعه و در منبرها فساد حكومت خودكامه را فرياد ميكرد و نميتوانست فقر و جهل و انحراف و انحطاط جامعه را تحمل كند، خود را به آب و آتش ميزد، با فداكاري به ميان آتش فقر طاغوتيان ميرفت، او و ديگر مبارزان و جهادگران قصد اصلاح جامعه را داشتند، آنها ميخواستند جلوي نظم و بيعدالتي را بگيرند، در ابتداي كار جز صلاح و مصلحت حكومت و ملت قصد ديگري نداشتند، ولي دريوزگان دربار و شاه آنها را دستگير كردند، كتك زدند، شكنجههاي روحي و جسمي دادند، تبعيد كردند، اجازه ملاقات با افراد يا تلفن زدن به خانواده را به آنها ندادند و چه بسيار جواناني را كه زير شكنجهها شهيد كردند؛ جانباختگاني كه نه شناخته شدند و نه كسي براي آنان مراسمي برگزار كرد، خدايشان غريق رحمت بيمنتهاي خود بفرمايد. آيتالله طاهري در اصفهان الگو و اسوه بود، ديگر شهرها و استانها هم از اراده و ايمان و پايداري او الهام ميگرفتند، به مردم اصفهان و به مردان انقلاب روحيه ميداد. آيات خدامي و سيدمحمد احمدي و ديگر روحانيون انقلابي شهر، با وي همراه و همگام بودند، روحانيون مبارز وي را ياري ميكردند، حركتهايشان الهي بود و خالصانه و مخلصانه گام برميداشتند، همه مردم ايران، تمام شهرهاي كشور به اميد آنكه عدالت و آزادي را حاكم گردانند و قدم در راه دموكراسي گذارند با پيشوايانشان، با علما و روشنفكرانشان براي براندازي ظلم و تبعيض به دنبال امام خميني رحمهاللهعليه قدم برميداشتند، تظاهرات بر پا ميكردند، فريادها برميآوردند، مصيبتها را تحمل كردند و رنجها را شاهد بودند و به سياهچالها افتادند. چه شهداي جواني كه در راه خدا به پيشگاه ملت تقديم كردند، سرانجام در انقلاب پيروز شدند، شاه رفت و امام آمد، فجر انقلاب طالع شد، خورشيد انقلاباسلاميايران بر همه مردم جهان گرما بخشيد، حركتها آغاز شد، تاريكيها روشن شد، آزادي و دموكراسي نهادينه ميشد، مقدمات رفاه و آباداني رخ مينمود، كه باز هم شيطانها از ملت ايران غافل نبودند، دشمن جنگ هشت سالهيي به ملت ايران تحميل كرد، با فداكاريها و جانفشانيهاي بسيار دشمن خونخوار از سرزمينمان بيرون رفت، اما به چه قيمتي؟ دههاهزار شهيد و جانباز، بيخانماني هزاران نفر، ويراني دهها شهر و روستا و... آيتالله طاهري در طول جنگ رزمندگان را تنها نگذاشت، به جبههها سر ميزد، در پادگانها و مقرها و پاسگاهها با سربازان مجاهد و مبارز اسلام دمخور ميشد و به آنها روحيه ميداد، در حد امكان نيازهايشان را برطرف ميكرد، در كنار آنان آرزوي شهادت ميكرد ولي عنايات الهي شامل حال مردم اصفهان ميشد كه او بازگردد و در خطبههاي نمازجمعه با صداي لرزان و مطمئن و اثرگذار خود براي مردم سخن گويد و حمايت از نيروهاي رزمنده را از آنها بخواهد و از حق براي آنان بگويد. مردم وفادار اصفهان هيچگاه تنهايش نگذاشتند، در همه مراحل با او بودند و از دل و جان به رهنمودهايش گوش ميدادند، او را نماينده امام امت و زبان گوياي او ميدانستند. نهايت همراهي و همكاري را با وي داشتند و تا پايان زندگي اندوهبارش با وي بودند و هنگام مرگ روي دستها تا گلستان شهداي شهر بدرقهاش كردند و در كنار شهيدان و در قلب خود براي هميشه جايش دادند. «طاب ثراه و جعل الجنه مثواه».او نيز شهيد شاهد بود و در تمام عمر، زندگي شهادت گونه داشت و در هر شرايطي سرباز پيشرو و پيشگام اسلام بود. شهيد آن است كه زندگياش در راه هدف الهي و پيروزي حق باشد، مزار مطهر او و ديگر شهيدان، زيارتگاه عاشقان حقيقت و دوستداران اسلام محمدي و تشيع علوي است.
«هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جريده عالم دوام ما»
وسلامٌ عليْهِ يوْم وُلِد ويوْم يمُوتُ ويوْم يُبْعثُ حيًّا
بود و رفت
انسان والا طاهري/ در جان و دلها طاهري/ روح و روانها طاهري/ محبوب جانها بود و رفت/ بحر خروشان طاهري/ درياي جوشان طاهري/ قلب پريشان طاهري/ پويا و جويا بود و رفت/ مصداق ايمان طاهري/ عشق فراوان طاهري/ شاگرد قرآن طاهري/ در لفظ و معني بود و رفت/ سيدجلالالدين ما/ آرامش و تسكين ما/ خدمتگزار دين ما/ اندر دل ما بود و رفت/ نسل حسيني بود و رفت/ يار خميني بود و رفت/ حقاليقيني بود و رفت/ فرزند زهرا بود و رفت/ بود انقلابي مرد دين/ بود افتخار مسلمين/ در سلك ارباب يقين/ غرق تمنا بود و رفت
در خطبههاي جمعهها/ گفته بسي ناگفتهها/ سوز دل افسردهها/ پويا و گويا بود و رفت
سردار اندر جبههها/ سالار بر فرزانهها/ خورشيد اندر خانهها/ مولا و آقا بود و رفت
در جبهه با رزمندگان/ همگام با آزادگان/ در مجمع دلدادگان/ با شور و غوغا بود رفت
با سالكان با عارفان/ با عالمان با زاهدان/ با مردمان بينشان/ در روز و شبها بود و رفت
صبر و متانت پيشهاش/ راه خدا انديشهاش/ حقجويي اندر ريشهاش/ عبدي ز مولي بود رفت/ راه عدالت راه او/ لطف خدا همراه او/ سر داده بر درگاه او/ با شور و شيدا بود و رفت
از بين ما دلخسته رفت/ از بيوفايي رسته رفت/ با مردمان پيوسته رفت/ در رنج اعدا بود و رفت// فارغ ز حقد و كينهها/ اندر درون سينهها/ روحش چنان آيينهها/ دور از رياها بود و رفت/ آسوده شد از رنج و غم/ از محنت و درد و الم/ اندوههاي بيش و كم/ اندر بلاها بود و رفت
مست الست جان شده/ فارغ از اين و آن شده/ محو رخ جانان شده/ مست تماشا بود و رفت//رفت از جهان پر محن/ آسوده شد از رنج تن/ تن شد رها از پيرهن/ فارغ ز دنيا بود و رفت/ مرگ عزيزان، راز ما/ هم سوز ما هم ساز ما/ در سينهها آواز ما/ او يار ماها بود و رفت
لطف خدا هرجا رسد/ برجسم و جان يكجا رسد/ بر ذره تا بيضا رسد/ چون فيض عظمي بود و رفت/در مجمع آزادگان/ اندر كنار شاهدان/ با جمله دلدادگان/ در عشق تنها بود و رفت
در كوي ياران شهيد/ خوش گشت پايانش سعيد/ در قلب آنان آرميد/ محو تقاضا بود و رفت/ اندر روند بندگي/ مرگش شروع زندگي/ با رفعت و بالندگي/ تا عرش اعلي بود و رفت
مرد خدا شد جاودان/ در اين جهان و آن جهان/ دلها بود از وي نشان/ در راه فردا بود و رفت/ انديشهاش پاينده شد/ روح بلندش زنده شد/ انوار حق تابنده شد/ بالا و بالا بود و رفت
خدايش غريق رحمت بيمنتهاي خود بفرمايد/ فضلالله صلواتي (توفان) - اصفهان تيرماه 1392
افزودن نظر جدید