اتحاد نانوشته علیه اصلاح طلبی:مثلت براندازان ،فرصت طلبان و اقتدارگرایان در تخریب عارف

اصلاحات نیوز نوشت:

محمد قوچانی برای تخریب دکتر عارف، در فاز جدید تخریب گری، دست به دامن مفاهیم علم سیاست شده است او بدون التفات به جایگاهی  که در کنار دیگر انفعالیون و به لطف ایثارگری عارفانه عارف بدست آورده است،به صدای وحدت ستیزان از درون اصلاح طلبی تبدیل شده و در کنار میراث خواران اصلاح طلبی و اصلاح طلب ستیزان سرمایه سوز، پروژه تضعیف وحدت و انشقاق را در دستور کار قرار داده است

 اگر او و دیگر تخریب گران عارف کمی انصاف داشتند و به قول قدما،حق نمک ادا می کردند، هرگز به این وادی بی اخلاق و بیراهه بی نتیجه گام نمی نهادند

 راز و رمز تخریب عارف از سوی قوچانی ها را اما باید به هویت استوار و جنم سیاستورزی وی ارجاع داد. به عبارتی هویتی که عارف نماد و نمود آنست و جایگاهی را که عملگرایی،واقع بینی، صبوری، آینده بینی،شرافت و از خود گذشتگی برای او به ارمغان آورده، هویت رقیق، انفعالی، فرصت طلبانه ،بی مضمون ، جعلی و هلو انجیری(تعبیر دکتر تاجیک ) بعضی ها را با چالش و بحران مواجه می سازد

 برای مثال اگر قوچانی، بعنوان یکی از مریدان و مدعیان پیروی از دکتر سید جواد طباطبایی، قرائت این استاد و اندیشمند علم سیاست از محافظه کاری را مبنای تحلیل خود قرار می داد، به این نتیجه می رسید که اتفاقا اصلاح طلبی از محافظه کاری بهره ای اساسی می برد مخصوصا آنجا که محافظه کاری در مقابل انقلابی گری(براندازی خواهی) می آید.از طرفی در محافظه کاری، واقع بینی و دوری از فرصت طلبی و اعوجاج و  حرکت زیگزاگی، پرهیز از افراط و تفریط گری،توسل به عقلانیت و تجارب، دوری از خیال اندیشی و ابهام گرایی و... مد نظر است

 قوچانی و دیگر دوستان همراه شان،آیا فکر می کنند با لفاظی و گفتار محض می توانند صاحب مسلک و مرامی بشوند؟آیا معتقدند با درگیر شدن با کسی که از جوانب مختلف و در مقاطع گوناگون،عمل و کنش سیاسی ای متعادل،با کمترین انحراف از معیار، وفادار به خرد جمعی و اصول گفتمانی، اصلاح طلبی است،بزرگ و میدان دار اصلاح طلبی میشوند؟ آیا خودی و دیگری سازی در جریان اصلاح طلب، واجد عقلانیت مد نظر معتقدان به مکتب محافظه کاری است؟ یا محافظه کاری ،آخرین ابزار تخریب و شلاق بر عارف است. بالاخره او هم بایستی تاوان خرد محافظه کارانه ی احیاگر اصلاح طلبی اش را بدهد و هم تاوان مخالفت با پیوند اصلاح طلبی با فرصت طلبی را.آنگاه که شرایط زمینه و زمانه، اجازه پیشبرداصلاح‌طلبی،آنگونه که جامعه جنبشی از اصلاح طلبان و عارف مطالبه می کند، امکان پذیر نباشد دغدغه عارف اصلاح طلبی و مبانی اصلاح طلبی ایجاب می کند که معطوف به الزامات زمینه و زمانه،سیاست ورزی شود این رویکرد در ذهن و ضمیر جامعه جنبشی و بهبود خواه، توقف و ناکارآمدی ترجمه می شود.آیا عارف در این وضعیت میتواند تصمیمی رادیکال بی التفات به مقتضیات زمان اتخاذ کند و مغلوب ناممکنات و بن بست ها گردد؟

وانگهی بنظر می رسد رفتار هوشمندانه عارف و ایستادگی بر اصلاح طلبی،هزینه های زیادی را برای وی به ارمغان آورده؛ آنانی که به دنبال هدم اساس اصلاح طلبی در این کشور بودند،  او را عامل حضور مجدد اصلاح طلبی در ساختار سیاسی دانسته و مورد هجمه اش قرار می دهند،آنانی که می خواستند و می خواهند اصلاح طلبی نباشد تا براندازی خواهی قوی شود، او را مورد انواع اهانت ها قرار می دهند و البته فرصت طلبانی که جایگاه عارف نزد  راهبر بی بدیل اصلاحات، سید محمد خاتمی و پذیرش حداکثری اش در جبهه ی اصلاحات را مانع میدان داری فرصت طلبانه خود دانسته و می بینند که دیگر اجازه نمی یابند اصلاح طلبی را در دکان انفعال گرایی به فروش برسانند،به عارف چنگ می اندازند، اتفاقا عارف در مسلک و مرام  خود، نقش یک محافظه کار-اصلاح طلب را  به نیکی بازی می کند و اگر نقدی به او وارد باشد، نقد بخش رادیکال تر جامعه ی جنبشی بهبود خواه است، که خود نیز ان را می پذیرد و محدودیتها  و موانع کار اصلاحی را بر می شمارد و صد البته ظلم مضاعف به عارف،آنست که از سوی بخش فرصت طلب، انفعالی و معامله گر مورد هجمه قرار می گیرد

 وجوه مختلف شخصیت عارف، او را در جایگاهی برتر از بسیاری افراد در جبهه  اصلاحات قرار داده است. این وجوه برتر ، خردمندانی چون خاتمی و نبوی، اکثریت قریب به اتفاق احزاب و شخصیت های اصلاح طلب را به استمرار محوریت عارف در نهاد بالادستی جبهه اصلاحات سوق می دهد و از طرفی فرصت را از دست فرصت طلبان، رها می کند. راز حمله مضاعف به او همین جا خود را بر ملا می کند.دم خروس تخریب گران عارف، از زیر آستین تناقض گویی های شان بیرون زده است.سکوت مودبانه و صبوری استراتژیک عارف،این وضعیت را به درستی برملا کرده. دود تخریب گران به چشم همه خواهد رفت، البته خودشان را کور خواهد کرد

فاعتبروا یا اولی الابصار

افزودن نظر جدید