- کد مطلب : 264 |
- تاریخ انتشار : 21 فروردین, 1392 - 10:42 |
- ارسال با پست الکترونیکی
احمدینژادعلاقهمند به ماندن در صحنه سیاسی است
در مقاطعی محیطهای دانشجویی بیشتر از زمان دیگر سیاسی میشوند. این مساله به چه عواملی مربوط است؟
فکر میکنم فعالیتهای سیاسی دانشجویی همواره امری مستمر بوده و اینگونه نیست که بگوییم آیا لازم است دانشجویان در مقطعی فعالیت سیاسی کنند یا لزومی ندارد. مادامی که فعالیتهای سیاسی مورد تائید نظام جاری و ادامه دارد، محیطهای دانشجویی هم به تبع آن علاقهمند هستند اینگونه فعالیتها را انجام بدهند. شدت و ضعفی که شما اشاره میکنید به فضای حاکم در جامعه بستگی دارد. هرچقدر شرایط جامعه انقباضی باشد این فعالیتها محدودتر میشوند و تشکلها بیشتر به حاشیه میروند و هرچقدر این شرایط انبساطیتر و مشوقانهتر باشد، اینگونه فعالیتها بیشتر میشوند و جنبوجوش این فعالیتها بیشتر میشود و هرگونه فعالیت سیاسی با شور و نشاطی بهتر انجام خواهد شد. به عبارت دیگر افت و خیزهای فعالیت دانشجویی بهدلیل ضرورت آن نیست چراکه ضرورت فعالیتهای سیاسی همواره پابرجاست و عملکرد آن را میتوان در رویکرد دولتها نسبت به فعالیتهای سیاسی دید. مثال این مساله را میتوان در دولتهای اصلاحات و دولتهای نهم و دهم مشاهده کرد. در دولت اصلاحات این نگاه انبساطی، مشوقانه و حمایتی بود و سعی میشد در کنار آموزشهای علمی دانشجویان در فعالیتهای اجتماعی هم تشویق شوند. هرچند در این دوران حمایتهایی برای فعالیت اجتماعی وجود داشت اما به هر حال مشکلاتی هم پیش میآمد. دولتهای نهم و بخصوص دولت دهم در این زمینه نگاهی انقباضی دارند و میتوان مشاهده کرد در این مدت جنبشهای سیاسی چندان جنبوجوش لازم را برای فعالیت ندارند.
عدهای معتقدند دانشگاهها محیط علمی هستند و از فعالیت سیاسی در آنها باید اجتناب کرد و دلیل آنها این است که اینگونه فعالیتها باعث افت سطح علمی دانشگاهها میشود.
در یک تقسیم کار ملی، دانشگاهها وظیفه توسعه علمی و افزایش بار دانش را برعهده دارند ولی این نکته نباید مغفول بماند که دانشگاه محیطی چندبعدی است. همانگونه که محیطی علمی و آموزشی است، محیطی فرهنگی و اجتماعی نیز بهشمار میرود بنابراین دانشجویان در هر مقطعی از تاریخ علاقهمند بودهاند در کنار فعالیت آموزشی به فعالیت سیاسی نیز بپردازند. آن چیزی که در آن دوران مورد تاکید دولت اصلاحات بود، این بود که دامنه این فعالیتها ضربهای به کارکرد علمی دانشگاهها نزند و همه اینها با توجه به حفظ چارچوب علمی دانشگاهها صورت بگیرد. ضمن اینکه فعالیتهای دانشجویی هیچگاه اجباری نیست و اینگونه نیست که دانشجوها الزاما در کنار آموزش، فعالیت سیاسی هم داشته باشند. با این همه فعالیت دانشجویان به شیوه فعالیتی که احزاب در بیرون انجام میدهند نیست. در واقع تشکلهای دانشجویی مقدمهای برای آشنایی با فعالیتهای حرفهای سیاسی است و اینگونه دانشجویان میتوانند علاوه بر مسائل علمی روی مسائل اجتماعی نیز سرمایهگذاری کنند. طبیعتا اگر دانشجویی علاقهمند به فعالیت سیاسی حرفهای باشد باید به سمت احزاب هدایت شود. البته همیشه این مشکل وجود داشت که جامعه ما هم یک جامعه حزبی قوی نبوده است و به همین دلیل فشار فعالیتهای حزبی در بیشتر مواقع روی دوش تشکلها و جنبشهای دانشجویی افتاده است. بعضا این فشار بهحدی بوده که بعد علمی و آموزش کاملا تحت تاثیر قرار گرفته است. مشخصا تمام تلاش دولت اصلاحات بر این بود که ضمن تشویق فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی در محیطهای دانشگاهی، چارچوب علمی آسیبی نبیند.
دولت نهم و دهم نسبت به این قضیه موضع دیگری دارند و معتقدند نگاهی کاملا انبساطی دارند و مثلا اصطلاح دانشجوی ستارهدار، اصطلاحی بود که در دوران اصلاحات بهوجود آمد.
طبیعتا اینگونه ادعاها قابل بررسی هستند و میشود حجم فعالیت و حتی تعداد تشکلهای سیاسی دوره اصلاحات را با دولتهای بعد مقایسه کرد. با یک مرور خیلی ساده میتوان دریافت فعالیتهای سیاسی، همایشها در دوره اصلاحات چگونه با نشاط بیشتری صورت میگرفت. حضور مسئولان در این مراسم بهمراتب بیشتر از دولتهای نهم و دهم بود. همین الان مراسم 16 آذر که در طول چند دهه گذشته برگزار میشده و اساسا ربطی به دولت اصلاحات و دولتهای قبل و بعد ندارد و به نوعی تاریخ فعالیتهای سیاسی دانشگاه محسوب میشود، دیگر در دانشگاهها برگزار نمیشود. اینها ابزار خوبی برای مقایسه هستند و همین مسائل هستند که با درکنار هم قرار دادنشان میتوان میزان فعالیتهای سیاسی را بررسی کرد. زمان چندانی تا برگزاری مهمترین انتخابات سیاسی کشور یعنی انتخابات ریاستجمهوری نمانده است و قاعدتا شور و نشاط زیادی باید در این مقطع دیده شود. شما میتوانید محیط دانشگاهی را نگاه کنید و ببینید چقدر با نیاز سیاسی جامعه همراه هستند. درواقع تحرک چندانی در محیطهای دانشگاهی دیده نمیشود. بنابراین مقایسه کاری دشوار نیست.
اما اصطلاح ستارهدار مربوط به مسائل انضباطی دوران اصلاحات بود.
همیشه این بحث وجود داشته که برای بررسی مسائل انضباطی راهکاری وجود داشته باشد و ممکن بود برخی دانشجویان مشمول بررسی پرونده بشوند. این مساله ممکن بود به دلیل مسائل سیاسی یا اجتماعی باشد. فکر میکنم این مساله رایج بوده اما حقیقت آن است که حجم زیادی درگیر این مساله نبودند. شاید از تعداد دانشجویان کشور تعداد خیلی انگشتشماری مشمول بررسی پرونده انضباطی بودهاند که معمولا هم در بازبینی مجدد مشکل حل میشد اما حجم این مساله در دولتهای نهم و دهم واقعا به میزانی نیست که بشود آن را منطقی نامید. نفی نمیکنم که این مساله در دوره اصلاحات وجود داشته است. ممکن بود در آزمونهای ورودی برخی دانشجویان ستارهدار باشند. منتها مفهوم ستارهدار به معنی منع از تحصیل یا منع از فعالیت نبود بلکه مفهوم ستارهدار به معنی بازبینی مجدد پرونده بود. این مساله در دوره اصلاحات هیچگاه به عنوان یک مشکل سیاسی مطرح نبوده است که به خاطر آن انتقاداتی برانگیخته شود چراکه نگاه دولت اصلاحات این نبود که مسائل پیچیدهتر شوند و حلوفصل نشوند. این مساله در دولتهای نهم و دهم اجتماعیتر شد و باعث بروز برخی انتقادات اجتماعی شد.
آقای دانشجو گفتند اصلا این مساله در دولت نهم و دهم وجود ندارد و هرکس مشکلی دارد اطلاع بدهد تا بررسی شود.
اطلاع دقیقی از این ادعا ندارم اما حقیقت آن است که اینگونه بحثها، مباحث مشکلی نیستند و قابل بررسی هستند و با نگاهی گذرا میتوان از واقعیت یا عدم صحت آن مطلع شد.
معمولا بالا بردن هزینه فعالیتهای سیاسی راهی است که برای کاهش فعالیتهای دانشجویی استفاده میشود. تجربه این روش و راهکار برای جلوگیری از کنشهای سیاسی دانشجویی چه نتایجی بههمراه دارد؟
اتفاقی که مشخصا در دولت دهم پررنگ شده است، همین بحث افزایش هزینههای سیاسی است. این مسالهای که در سالهای اخیر دیده میشود.
گویا سالانه 350 استاد هم بازنشسته میشوند.
اینها آماری است که وجود دارد و اگر به محیطهای دانشجویی نزدیکتر باشید، بهتر میشود واقعیت آن را درک کرد. رابطه هزینههای سیاسی با فعالیت سیاسی رابطهای عکس دارد و بالطبع با افزایش هزینه، میزان فعالیت کم میشود. فکر میکنم این مساله تا حدودی نگرانکننده است. اگر به هر دلیلی میزان فعالیت دانشجویی را کاهش بدهیم، بهراحتی میتوان آثار آن را در جامعه مشاهده کرد.
یکی از مسائلی که شما روی آن تاکید داشتید، بحث استقلال دانشگاهها بود. آیا این موضوع میتوانست باعث کاهش هزینه فعالیتهای سیاسی بشود؟
یکی از وجوه استقلال دانشگاهها، مصونکردن آن از مداخلات سیاسی و جریانهای سیاسی بیرون بود. البته بخشی از آن بحث آموزشی و نظام اداری و اینگونه مسائل بود. مسائلی همچون عزل و نصبهای سیاسی، موضوعاتی هستند که میتوانند به بحثهای سیاسی دامن بزنند و آنها را از روال طبیعی خود خارج کنند. بعضا میبینید سرعت عزل و نصب روسای دانشگاهها که بعضا به خاطر مسائل سیاسی است چقدر توانسته به محیطهای دانشگاهی آسیب برساند چراکه اینگونه عزل و نصبها به همین نسبت میتواند به فعالیتهای تشکلهای دانشجویی آسیبرسان باشد. دانشگاه باید از مداخلات سیاسی بیرون مصون باشد و یکی از راههای آن رفتن به سمت هیاتامنائی شدن و استقلال دانشگاههاست که قانون آن تصویب شد اما در عمل انجام نشد.
پس برای انتخابات آینده دور جنبشهای دانشجویی را باید خط کشید؟
واقعیت این است که مقدمات کار نشان میدهد شور و هیجان لازم در دانشگاهها کمتر دیده میشود بنابراین اگر روند اینگونه باشد، بعید میدانم تشکلهای دانشجویی بتوانند قدم چشمگیری در این زمینه بردارند. معمولا دانشگاهها در شکلگیری فضای انتخابات خیلی تاثیرگذار، شروعکننده و پیشتاز این مساله بودهاند لذا اگر تصمیم این است مشارکت حداکثری در انتخابات به دست بیاید، حتما باید در این نگاهها تجدیدنظر شود و فضا را به سمت انبساطی سوق دهیم.
شما این تحلیلها را دارید و میدانید فرصت کمی برای جان دادن به جنبشهای دانشجویی وجود دارد. با این شرایط چگونه به صحنه انتخابات ورود و از آقای عارف حمایت میکنید؟
ما قائل به فعالیت سیاسی هستیم و میدانیم جامعه به فعالیتهای سیاسی نیاز دارد. افراد احساس وظیفه میکنند و در مقابل پاسداری از ارزشهای نظام مسئولیت دارند. کسانی که برای نظام زحمت کشیدهاند، دلشان برای زحماتی که مردم کشیدهاند میسوزد چراکه تلاش زیادی برای استقرار این نظام کشیده شده است. به همین دلیل دغدغه دارند و تلاش میکنند برای گذر از وضع موجود و رفع مشکلات تلاش کنند. ریاستجمهوری مسئولیت مهمی است که تصمیماتش در حوزههای بسیاری تاثیرگذار است. سوابق مدیریتی آقای عارف هم مشخص است و به دلیل همین احساس وظیفه جلو آمدهاند. واقعا میزان حضور و مشارکت مردم مهم است و سعی میکنیم تا جایی که امکان دارد فضا را به سمت مشارکت حداکثری سوق دهیم و کمانگیزگی دانشجویان را تغییر دهیم و به امید و تلاش و انگیزه بیشتر مبدل کنیم. بزرگترین سرمایه هر کشور مردمان آن هستند که باید در تصمیمات مهم مشارکت داشته باشند. انتخابات ریاستجمهوری هم بزرگترین نماد این مشارکت است بنابراین طبیعی است دغدغه مشارکت و فضای کنونی دانشگاهها را داشته باشیم. این حضور، تلاشی است برای اینکه برخی محدودیتها برداشته شود و میزان مشارکت افزایش یابد.
امیدوارید تمام این اتفاقات در این دو ماه بیفتد؟
باید امیدوار بود.
همه احساس تکلیف کردهاند و کنار نمیروند. آیا اتفاقی مشابه آن چیزی که در سال 84 افتاد تکرار میشود؟
تقسیم آرا در سال 84 تجربه خوبی نبود و حتما باید از آن تجربه استفاده بهینه شود و اجازه تکرار موضوع را ندهند. برای شروع و گرم شدن بازار انتخابات این حضور خوب است اما در ادامه حتما باید به سمت اجماع و محدودسازی کاندیداها برویم. توصیه نمیکنم با تعداد زیادی کاندیدا وارد عرصه بشویم. تلاش ما هم بر این است همه دوستان به سمت اجماع بروند.
معمولا رسم بر این است کاندیدای یک جریان توسط شورای احزاب آن جریان معرفی شود اما آقای عارف راسا تصمیم گرفتند کاندیدا شوند.
شاید ایدهآل این بود که شورای اصلاحطلبان اجماع میکردند و تصمیم آن اجماع رسانهای میشد اما بهدلایلی این اجماع به تاخیر افتاده است لذا کاندیداها براساس احساس مسئولیتی که دارند پا جلو گذاشتهاند اما درنهایت این موضوع را اعلام کردهاند که به اجماع وفادار خواهند بود البته الان هم دیر نشده است. با توجه به محدودیت زمانی، کاندیداها کار خود را شروع کردهاند اما بنا بر آن است که دکتر عارف به اجماع اصلاحطلبان احترام بگذارند و این آمادگی وجود دارد به آن اجماع تمکین کنند.
در صورت ورود چه افرادی کنارهگیری میکنند؟
این موضوع را اعلام کردهاند و در صورت حضور آقای خاتمی حتما کنار خواهند کشید و اگر اجماع روی آقای عارف نباشد بازهم به آن احترام خواهند گذاشت.
در صورت ورود آقای هاشمی چطور؟
اعلام نظر ورود آقای هاشمی هم احتمالا موکول به روزهای آخر است.
به نظر شما در صورت ورود آیتا... هاشمی سایر کاندیداها کنارهگیری میکنند؟
آقای عارف این موضوع را اعلام کردهاند و گفتهاند که اگر آقای هاشمی هم حضور داشته باشند، کنار خواهند کشید.
پیش از در آخرین مصاحبه گفتید بعد از تعطیلات نوروز برنامهها را اعلام خواهید کرد.
این موضوع را آقای عارف در مصاحبهای رسانهای خواهند کرد. برنامهها آماده است و قرار است چند روز دیگر در نشستی رسانهای آن را اعلام کنند. بهتر است خودشان ابتدا این موضوع را بگویند.
اولویتهای آن چیست؟
اولویت این برنامهها سامان دادن به بحثهای اقتصادی است. آمار شاخصهای تولید ناخالص ملی، تورم و... چندان با استانداردها منطبق نیست. بحثهای اجتماعی، اشتغال و ... موضوعات دیگری هستند که برنامهها حول محور آن تنظیم شدهاند. برنامههایی برای قشرهای آسیبپذیر درنظر گرفته شده است. بحث دیگر بحث حقوق شهروندی و منزلت مردم است، اینکه همه احساس کنند از حقوق شهروندی خود آنطور که باید برخوردارند. بحث عقلانیت در مدیریت بحث مهمی است که در گفتوگوهای مختلفی که با آقای عارف دارم میشنوم. ریشه برخی از مشکلات را در این میبینیم که شایستهسالاری در مدیریت خیلی دیده نمیشود و از اخلاق و عقلانیت فاصله گرفتهایم.
احتمالا مساله یارانهها و استفاده تبلیغاتی از آن دغدغه همه کسانی است که کاندیدا شدهاند. آیا وعدههای یارانه بالا میتواند برنامههای آقای عارف یا هر کاندیدای دیگر را تحتالشعاع قرار بدهد.
اینها بحثهای کارشناسی و حساسی است که چگونه باید با ادامه مساله هدفمندی یارانهها، این موضوعات را سامان بدهیم.
درصورت امکان این مساله را با رکود فعالیتهای دانشجویی برای پیوند نخبگان و توده مردم تحلیل کنید.
این مسائل یقینا در برنامهها گنجانده میشود. مردم هم باید بین شعارها و تبلیغات اینچنینی که عملیاتی شدن آنها با مشکلاتی همراه است و اقداماتی که واقعا به سود آنهاست فاصله بیندازند. کسانی که واقعا برنامههایی برای توسعه پایدار دارند و برای کمک به معیشت مردم آمدهاند را بشناسند. ما شاهدیم از یک طرف هدفمندی یارانهها انجام میشود و از طرف دیگر شاهد کاهش قدرت خرید مردم هستیم بنابراین نقش کسانی که واسطه پیوند نخبگان و مردم هستند را نمیتوان نادیده گرفت.
چقدر این مساله را قبول دارید که اصلاحطلبان با تودههای مردم آنطور که باید در ارتباط نیستند. بهعبارت دیگر این نگاه وجود دارد که اصلاحطلبان بیشتر با نخبگان در ارتباط هستند.
نمیشود اینگونه قضاوت کرد چراکه معتقدم اصلاحطلبان جایگاه خوبی بین تودههای مردم دارند. استقبالی که از بزرگان اصلاحات میشود نشانگر همین مساله است و دعوتهای مختلفی در سراسر کشور از آنها میشود. اگر تودههای مردم تمایلی به آنها نداشتند مسلما این دعوتها انجام نمیشد یا از آنها استقبال نمیشد لذا این ارتباط وجود دارد اما اینکه این موضوع باید تقویت بشود مسالهای است که باید بیشتر به آن توجه کرد. سرمایههای اصلی اصلاحطلبان تودههای مردم هستند. نمیشود اینگونه قضاوت کرد و گفت رابطهای وجود ندارد اما بازهم تاکید میکنم باید این ارتباط قوی تر شود.
جایگاه اصلاحطلبان درحال حاضر کجاست؟
از لحاظ اجتماعی- سیاسی جایگاه اصلاحطلبان، جایگاه خاصی است و جریان تاثیرگذار و مهمی هستند اما پس انتخابات سال 84 و 88 بهدلایلی به حاشیه رفتهاند. فکر میکنم باید تمام تلاش اصلاحطلبان آن باشد که به فضای سیاسی بازگردند. آنها جریانی هستند که خودشان را در داخل نظام تعریف کردهاند. شاید بخشی از قدرت اجرایی این تصور را دارند که اصلاحطلبان میخواهند خارج از قواعد نظام بازی کنند و همین مساله باعث بهوجود آمدن نوعی بدبینی نسبت به اصلاحطلبان شد. بعضا اشکالاتی هم در کار اصلاحطلبان وجود داشت که باعث میشد آن بدبینی بهوجود آید اما معتقدم هسته اصلی اصلاحطلبان، جریانی کاملا مردمی هستند و حتما باید در انتخابات حضور داشته باشند. عملکرد جریان اصلاحات در کنار نقطهضعفهایی که همیشه وجود دارد، کاملا قبال دفاع است. زمانی که با زبان آمار و ارقام صحبت میکنید و مسائل را بر اساس واقعیاتی که وجود دارد تعریف میکنید، مسلما نمیتوانید از عملکرد سالهای اصلاحات چشمپوشی کنید و محسنات آن را نادیده بگیرید. با تجربیات ارزشمندی که اصلاحطلبان دارند، ورود آنها به صحنه انتخابات مسالهای نیست که بهراحتی بتوان از آن گذشت.
بزرگترین رقیب اصلاحطلبان چه کسانی هستند؟
شاید مقداری برای قضاوت زود باشدچراکه کاندیداها پراکنده عمل میکنند.
اگر یک قطب اصلاحطلبان باشند و قطب دیگر دولت و اصولگرایان چطور.
اگر جریان دولت بخواهد وارد انتخابات شود، بزرگترین رقیب اصلاحطلبان خواهد بود.
فکر میکنید وارد خواهند شد؟
مقدمات و اطلاعاتی که وجود دارد، نشان میدهد قصد دارند تا وارد شوند. در صدد هستند کاندیدا داشته باشند و احتمالا چند نفر از نزدیکان رئیسجمهور معرفی شوند و درنهایت یکی از آنها به عنوان کاندیدا حضور پیدا خواهند کرد. چیزی که در افکار عمومی وجود دارد این انتظار است که حامیان دولت آقای مشائی را معرفی کند. این مساله در روزهای آینده بیشتر مشخص میشود.
انتخابات دوقطبی به نفع اصلاحطلبان است یا سهقطبی؟
فکر میکنم رای جریان دولت و اصولگراها را باید در یک سمت حساب کنیم. به عبارت دیگر رای اصلاحطلبان و پایگاه آنها مستقل از دو قطب دیگر است بنابراین معتقدم انتخابات سهقطبی به سود اصلاحطلبان است.
دغدغهیتان برای انتخابات چیست؟
قبل از ایجاد این فضا، فضای گمانهزنی وجود داشت اما اکنون که در ستاد انتخاباتی فعال هستیم بیشتر این مساله را درک میکنیم. جالب اینکه به مساله انتخابات آنطورکه باید پرداخته نمیشود. تدابیری باید اندیشیده شود که در روزهای آینده فضا تغییر کند. البته مقداری به نگاهها بازمیگردد که به افکار عمومی منتقل میشود. افرادی که مسئولیتی در زمینه انتخابات ندارند اظهارنظرهایی میکنند و سخنانی میگویند که در حیطه وظایف و اختیارات آنها نیست. مثلا اعلام میکنند اصلاحطلبان نمیتوانند در انتخابات شرکت کنند یا فلان شخص حق ندارد کاندیدا شود. همین فضاسازی افراد غیرمسئول به ایجاد فضای موجود کمک میکند و انگیزه لازم را از مردم سلب میکند. گرمی انتخابات و شور و نشاط آن در هر مکان و هر زمانی در گرو آن است که مردم به انتخاباتی رقابتی اطمینان داشته باشند وقتی عدهای با اظهارنظرهایشان این فضا را تحت تاثیر قرار دهند، طبیعی است که جا برای افراد شایسته تنگ میشود. بهعبارت دیگر هرچقدر فضا را به سمت خط و نشان کشیدن بعضیها ببریم بدیهی است این روند را برای باقی ماندن فضای موجود تسریع کردهایم.
سوال آخر را اینگونه میپرسم آقای احمدینژاد پس از انتخابات چه خواهد کرد؟
نمیتوانم قضاوت کنم اما نظر شخصیام این است که آقای احمدینژاد علاقهمند هستند در عرصه فعالیتهای سیاسی بمانند. قابل پیشبینی نیست با چه مدلی قصد دارند در این عرصه بمانند. البته آقای احمدینژاد با روسای قبلی جمهور تفاوتهایی دارند و بعید است بخواهند مثلا تنها به کار تدریس در دانشگاه بپردازند. مقدمات نشاندهنده آن است که علاقهمند به ماندن در صحنه سیاسی هستند اما برای پیشبینی مدل آن نمیشود بهراحتی نظر داد.
منبع:روزنامه آرمان
افزودن نظر جدید