از دم شیر تا پوست کرگدن

رضا دهکی در ابتکار نوشت: شاید نتوان گفت که در 40 سال گذشته روابط ایران و آمریکا در کدام نقطه بالاترین سطح تنش را داشته است. گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران، واقعه طبس، جنگ نفتکشها، عملیاتهای مانتیس و کمانگیر چابک، هدف قرار گرفتن خلیج فارس تنها بخشی از رودروییهای مستقیم ایرانیها و آمریکاییهاست‪.‬

این در حالی است که تنشهای 40 ساله ایران و آمریکا سرشار از تقابلهای غیرمستقیم چه در عرصههای همچون دیپلماسی و اقتصاد و چه در عرصه مچاندازیهای نیابتی یا در زمین دیگران است. به همین دلیل است که نمیتوان دوران حوالی ادبیات تند و تیز و پر از تهدید حسن روحانی به عنوان ریٔیسجمهوری ایران و دونالد ترامپ به عنوان ریٔیس دولت آمریکا در روزهای اخیر را به عنوان پر تنشترین دوره روابط تهران-واشنگتن دانست. در میان این پینگپنگ تلاش برای مرعوبسازی و تهدید طرف مقابل، چند نکته قابل تامل است. اول این که تقابلهای جدید ایران و آمریکا بعد از دورانی از گفتوگو در دوره حضور باراک اوباما در کاخ سفید رخ میدهد. اگر چند سال پیش از این، نشستن یک به یک وزرای امور خارجه ایران و آمریکا پشت میز مذاکره دو طرفه عجیب به نظر میرسید، در اواخر دوران مذاکرات هستهای و پس از برجام، قدم زدن بالاترین مقامهای دیپلماسی دو کشور هم عجیب نبود و حتی ماجرا به گفتوگوی تلفنی روسای دولتین دو کشور در حاشیه اجلاس سازمان ملل متحد رسید. با این حال در دوران ترامپ دیگر خبری از گفتوگو نیست. آمریکا از برجام خارج میشود و ادبیات و اقداماتش رسما رنگ و بوی خصمانه میگیرد. فرق این دوره با دوران پیش از اوباما در این است که در آن زمان اصل گفتوگو مورد سوال بود و الان ماجرا به گفتوگو با چه کسی و درباره چه چیزی رسیده است. آمریکا میگوید که در صورت صحبت درباره برخی موضوعات همچون نقشآفرینی – به تعبیر آمریکا، دخالت – ایران در منطقه، توان موشکی و بازنگری در توافق هستهای میتواند در مواضع خودش همچون اعمال تحریمهای ثانویه کوتاه بیاید. در واقع بر اساس یکی از تویٔیتهای متاخر ترامپ، تمام فشارها به ایران برای کشاندن آن به پای میز مذاکره است. ایران نیز بیش از آن که با اصل گفتوگو مساله داشته باشد، میگوید که حاضر نیست این گفتوگو را با ترامپ انجام دهد. چنان که روحانی در کنار این دیالوگ که «جنگ با ایران مادر همه جنگهاست»، جمله «صلح با ایران مادر همه صلحهاست» را هم به کار میبرد. نکته دیگر موضوعی است که در رابطه میان آمریکا و کرهشمالی گذشت. در حالی که به نظر میرسید پینگپنگ ادبیات تهدید و تحقیرآمیز میان ترامپ و اون به نقطه خطرناکی ختم شود، ماجرا به دیدار مستقیم این دو رسید و بعد از آن حرف از افقهای روشن گفتوگو و توافق بود. نتیجه این که علیرغم این ادبیات تند و تیز میان ایران و آمریکا، تجربه ماجرای کره شمالی نشان میدهد که این تهدیدها الزاما قرار نیست عملی شوند. به ویژه که شرایط ایران برای عملی شدن چنین تهدیدهایی کاملا با کشوری مثل کره شمالی متفاوت است و آثار و نتایج و عواقب بینالمللی برخورد شدید میان آمریکا و ایران بسیار فراتر و فراگیرتر خواهد بود و همین به نکتهای بازدارنده در وقوع چنین برخوردی تبدیل میشود. فارغ از عرصه دیپلماسی و جدل کلامی رهبران دو کشور، موضوع مردم نیز مطرح است. در روزهای گذشته بسیاری در فضای مجازی و حقیقی از سخنان روحانی دفاع کرده و موضعگیری او را تحسین کردهاند. این موضوع علاوه بر چهرههای حامی دولت، شامل چهرههای منتقد و رقبای سیاسی دولت نیز شده است. بسیاری از مردم نیز حتی بعضا علیرغم داشتن موضع انتقادی به عملکرد دولت، در حوزه تقابل با ترامپ، ادبیات روحانی را تحسین میکنند. هر چند برخی نیز هستند که با آرزوی براندازی نظام جمهوری اسلامی، آتش بیار ادبیات آتشین ترامپ میشوند و او را تحسین میکنند و برخی هم ادبیات روحانی را به عنوان نفتی بر آتش جنگی میدانند که چه بسا ترامپ پیشبینیناپذیر شعله آن را ناگهان روشن کند. به نظر میرسد روحیه ملیگرایانه ایرانیها، فارغ از نگاه به نظام، کفه ترازو را به سوی ایرانیان علیه ترامپ سنگین میکند. در واقع ادبیات ترامپ با هدف گرفتن روحیه ملی ایرانیها، باعث ایجاد انگیزههای وحدت علیه خصم خارجی در ایرانیان میشود و همین همدلی بسیاری از ایرانیها را با سخنان روحانی بر میانگیزد. با این حال نباید از خاطر برد که این جدال هزینههای فراوان خواهد داشت. اگر روحانی با تکیه بر همین وحدت مورد انتظارش هشدار بازی نکردن با دم شیر را میدهد، ایرانیها باید در صورت آغاز این بازی، پوست
کرگدن داشته باشند. قاعده این پینگپنگ دیپلماتیک جز این نیست.

افزودن نظر جدید