اشکهای دختر۷ساله پای چوبه دار/ رضایت بدهید..

ایران نوشت:مرد جوان که درجریان نزاع خیابانی، ناخواسته دوست جوانش را به قتل رسانده بود، سحرگاه دیروز و پس از آخرین وداع با خانواده‌اش پای چوبه دار رفت .

 مظاهر- 30 ساله- مرد متأهلی است که سوم شهریور 93 در جریان درگیری خیابانی در یکی از محله‌های کرج پسر جوانی به نام سعید را با ضربه چاقو از پای درآورده بود.

عامل قتل پس از دستگیری تحت بازجویی‌ قرارگرفت و گفت که در دفاع از خود و ناخواسته مرتکب قتل شده است. اما با توجه به‌حضور مأموران یگان گشت نیروی انتظامی در محل وقوع درگیری ادعای وی دفاع مشروع شناخته نشد و او به قصاص نفس محکوم شد.

پرونده این ماجرا پس از تأیید نهایی دیوانعالی کشور و استیذان ریاست قوه قضائیه، برای اجرا به دادگستری استان البرز ارسال شد. این درحالی بود که تلاش‌های طولانی مردم محل و مسئولان واحد صلح و سازش، برای جلب رضایت اولیای دم بی‌نتیجه مانده بود.

سرانجام صبح دیروز مرد جوان پس از طی تشریفات قانونی لازم، پای چوبه دار برده شد اما لحظاتی قبل از به‌دار آویخته شدن، دخترهفت ساله‌اش که شاهد این صحنه بود با گریه و التماس از اولیای دم درخواست کرد پدرش را به‌خاطر خدا و او ببخشند. سرانجام درحالی که همه حاضران درمحوطه اجرای حکم با شنیدن حرف‌های دختربچه متأثرشده بودند ناگهان پدرمقتول دراقدامی خداپسندانه و بدون هیچ چشمداشتی اعلام کرد طناب دار را ازگردن مرد اعدامی بازکنند. اوگفت: «به خاطرخدا واشک‌های دخترش از قصاص گذشتیم.»
 تنها مددکار اجتماعی ندامتگاه مرکزی کرج در این باره گفت: طی این مدت خیلی تلاش شد تا بتوانیم رضایت اولیای دم را جلب کنیم، اما آنها به هیچ عنوان حاضر به رضایت و گذشت نبودند و فقط خواهان حکم قصاص بودند.

محکوم در این مدت بسیار نادم ناراحت بود و هر وقت وی را می‌دیدیم یا سر نماز بود  یا قرآن به‌دست داشت. بچه‌های سالن هم دوستش داشتند. او ساعت‌ها به‌خاطردختر ۷ساله‌اش گریه می‌کرد و می‌گفت: «دخترم بدون پدر چکار کند؟! به خدا از روی عمد نبود. یک لحظه غفلت باعث این حادثه شد.»
سرانجام دراوج شکوه انسانی و ناباوری همگان، اولیای دم ازقصاص قاتل فرزندشان گذشتند.
وی درپایان گفت: این نخستین پرونده امسال ندامتگاه ما بشمار می‌رود که اولیای دم بدون دریافت هیچ مبلغی رضایت دادند و من به‌عنوان یک مددکار اجتماعی قدردان این همه بزرگی و بخشش آنها هستم.
مرد نجات یافته که با چشمان اشکبار از بالای چوبه دار پایین آمده بود درحالی که از اولیای دم قدردانی می‌کرد، دخترکوچولویش را درآغوش کشید و او را غرق بوسه کرد.
اوگفت: من و سعید دوستان صمیمی بودیم. آن‌روز شوم سعید با دوستاش در پارک بود که به طرفش رفتم تا خبری به او بدهم که ناگهان بی‌دلیل درگیر شدیم .
مصاحبه با اعدامی نجات یافته از اعدام
 این مدت در 
زندان چطور گذشت؟
 خیلی سخت، ولی قرآن، نماز، دعا و یاد خدا آرامم می‌کرد. حتی حافظ یک جزء قرآن شدم. از دوهفته قبل هم خبر داشتم اعدام خواهم شد. با این حال فقط زیارت عاشورا، نماز و قرآن خواندم و توکل به خدا و ائمه کردم.
 الان چه حالی داری؟
 به خدا شرمنده 
خانواده دوستم هستم و پایشان را می‌بوسم .ممنون آنها هستم که نگذاشتند دخترم بدون پدر، بزرگ شود و به من هم عمردوباره‌ای دادند.

 

افزودن نظر جدید