اصلاحات لای منگنه

سعید صافی، پژوهشگر علوم سیاسی طی یادداشتی در انصاف نیوز نوشت:

در سلسله مقالات “اصلاحات؛ لای منگنه” به بررسی وضعیت کنونی جریان اصلاح‌طلب دوم خردادی در سپهر سیاسی ایران خواهیم پرداخت و به این سؤال پاسخ خواهیم داد که وضعیت کنونی جریان اصلاح‌طلب چگونه بوده و راه‌های خروج از بن‌بست‌های سیاسی چیست.

ما در این مقاله سه سطح تحلیلی را برای آنالیز خویش در نظر گرفته‌ایم:

الف) سطح بالا یا حکومت

ب) سطح وسط یا جامعهٔ مدنی

ج) مردم عادی

الف- سطح حکومت: در سطح حکومت در سال‌های پسا ۱۴۰۰ اصلاح‌طلبان هیچ ظهور و بروزی نداشته و صاحب هیچکدام از قوای سه‌گانه و نهادهای مختلف انتصابی_ انتخابی نیستند.

حضور افراد معدودی مانند محمدرضا عارف و مجید انصاری در مجمع تشخیص یا فراکسیون به‌زحمت بیست نفره اصلاح‌طلبان در مجلس دارای تأثیرات محسوسی در سپهر سیاسی ایران نیست.

پس اصلاح‌طلبان در سطح حکومت غایب بود و کرسی‌های قدرت یکی پس‌ از دیگری توسط رقبای آنان اشغال شده‌است. رقیبی که البته مایل به حذف تقریباً تمام جریانات سیاسی غیرخودی است.

ب- جامعه مدنی: مقصود ما در نگارش فعلی از جامعه مدنی همان نهادها، افراد، انجمن‌ها و مؤثرین در فضای سیاسی اجتماعی هستند که جدای از حکومت بود و به نوعی در سطحی بالاتر از مردم عادی به کنش ورزی می‌پردازند.

نخبگان، دانشگاهیان، انجمن‌های فرهنگی و اجتماعی، مؤسسات مختلف غیرانتفاعی و مانند این‌ها هرچند عاقل‌تر از آنند که پی به مضرات براندازی نبرده باشند اما رضایت چندانی نیز از جریان اصلاحات و وعده‌ها و سیاست‌های سال‌های ۹۲ الی ۱۴۰۰ ندارند.

البته بیشتر حامیان جریان اصلاحات که هنوز هم دل در گروی آبادانی این مرز و بوم دارند در سطح ب یا همان جامعه مدنی – نخبگانی حضور دارند و البته از نیش‌های گزنده حاکمیت و اقشاری از مردم (براندازان از یکسو و انقلابیون رادیکال از سوی دیگر) کم‌بهره نیستند.

ج- مردم عادی: می‌دانیم که مردم از اقشار و سلایق متعددی تشکیل شده‌اند. بخش‌هایی از مردم یعنی حدود هفده یا هیجده میلیون نفر پایگاه سنتی جریان اصول‌گرا و انقلابی هستند.

سابقاً بالای بیست میلیون نفر هم پایگاه سنتی جریان اصلاحات بودند که روزبه‌روز از تعداد آن‌ها به نفع جریان سوم یعنی گروه‌های منفعل و گروه‌های اپوزیسیون کاسته شده است.

قشر دیگری از مردم هم که بالکل از اصلاح حکومت ناامید شده و یا در اعتراضات شرکت می‌جویند و یا در دل آن‌چه نظام می‌خوانند را تخطئه می‌کنند.

باید گفت ظهور جریان سوم یا همان اپوزیسیون در بین مردم در سال‌های پسا ۹۶ یعنی از اتفاقات دی‌ماه ۹۶، خروج ترامپ از برجام در اردیبهشت ۹۷ و اتفاقات آبان ۹۸ اوج گرفته و این جریان به طبع از پایگاه اجتماعی جریان اصلاحات یارگیری کرده‌است.

در این میان تندروها هم در افزایش ناامیدی حامیان اصلاحات از صندوق رأی به شدت مؤثر بوده‌اند و طوری سیاست‌ورزی کردند که بفهمانند که هر کسی هر میزان هم رأی بیاورد فرقی نمی‌کند و در روی همان پاشنه می‌چرخد.

شعار «اصول‌گرا و اصلاح‌طلب دیگه تمومه ماجرا» را کسانی سر دادند که سابقاً به رأی دادن به خاتمی و موسوی و مانند آن عادت کرده بودند و حالا چون از اصلاحات ناامید شده‌اند یا به ناامیدی کشانیده شده‌اند این شعارها را سر می‌دهند و در حقیقت وجه اصلی شعار بالا این است که اصلاح‌طلبان کار شما تمام است و دیگر به شما رأی نمی‌دهیم. وگرنه اصول‌گرایان که تا نظام جمهوری اسلامی باقیست هستند و در انتخابات‌های حداقلی هم شرکت می‌کنند و ثواب آن را توشهٔ عقبی خویش می‌نمایند.

از سطور بالا درمی‌یابیم که جریان اصلاحات را را نه ساختار سیاسی کشور برمی‌تابد و نه پایگاه اجتماعی سابقش دیگر شش دانگ حامی‌اش باقی مانده و از این‌ جهت لای منگنه تندروها و اقشار بحق یا بناحق رادیکال شدهٔ مردم و اپوزسیون برانداز قرار گرفته. اما این آیا پایان ماجرای اصلاحات دوم خردادی در ایران است و هیچ راه خروجی از بن بست وجود ندارد؟ منتظر قسمت‌های بعدی مقاله ما باشید.

افزودن نظر جدید