- کد مطلب : 364 |
- تاریخ انتشار : 28 فروردین, 1392 - 12:14 |
- ارسال با پست الکترونیکی
اصولگرایان با شجاعت به اشتباهاتشان اعتراف کنند

نسبت به گذشته، میزان انتقادهای اصولگرایان از احمدینژاد و دولت افزایش چشمگیری داشته است. آیا این انتقادها به این منظور مطرح میشود که اصولگرایان امیدوارند بتوانند تاثیر اشتباههای مدیریتی دولتهای نهم و دهم را بر آرای این جریان در انتخابات ریاستجمهوری یازهم کم کنند؟
جریان اصولگرا از سال 84 تاکنون، صرفنظر از مرزبندیها و جناحبندیهایی که در خود دارد، از احمدینژاد حمایت بیقیدوشرطی داشته است. خصوصا در آستانه انتخابات ریاستجمهوری سال 88، لطف و حمایت را در حق آقای احمدینژاد و یاران او تمام کرد. اصولگرایان در تصمیم برای گرهزدن سرنوشتشان با احمدینژاد دچار اشتباه تاریخی و استراتژیک شدند. شخصیتهای دلسوز کشور و اصلاحطلبان بهخصوص در آستانه دو انتخابات گذشته ریاستجمهوری عواقب این اشتباه را به اصولگرایان گوشزد کردند، ولی گوش شنوایی نبود. بدنه اصولگرایی کشور و نظریهپردازان این جریان چنان مشغول حذف رقیب بودند که نیمنگاهی به آینده کشور و حتی سرنوشت جناح سیاسی متبوعشان نداشتند. اصولگرایان هفت سال گذشته را سرمست از پیروزیهای پیدرپی سپری کردند. پیروزیهایی که ازطریق حذف جریان اصلاحطلبی و تخریب شخصیتهایی، مانند آقای هاشمی و آقای خاتمی، بهدست آمده بود، اما امروز ناگهان چشمانشان را باز کردهاند و خود را با انبوهی از مشکلات و گرههای کور در کشور مواجه دیدهاند. گرههایی که بهسادگی باز نخواهند شد و شانه خالیکردن از زیر بار آن برای هیچیک از مسببان اصلی پیشآمدن این فضا میسر نخواهد بود. اصولگرایان در اشتباهات و دستاوردهای دولتهای نهم و دهم شریک هستند.
بدنه اصولگرایی تا چه میزان در اشتباهات مدیریتی دولتهای نهم و دهم شریک است؟ چون اصولگرایان میگویند احمدینژاد خیلی به آنها میدان نداده است.
زمانیکه اصحاب دولت نهم و دهم شروع به پاکسازی ارگانهای تاثیرگذار کشور از مدیران اصلاحطلب کردند، گوش کسی شنوای اعتراضات و انتقادات دلسوزان کشور نسبت به این اشتباه غیرقابل جبران نبود. آن روز اصولگرایان خوشحال بودند که رقیب دیرینهشان از عرصه مدیریت کلان و متوسط کشور حذف میشود و به این نمیاندیشیدند که پس از حذف این مدیران کار آزموده چه کسانی میخواهند مدیریت کشور را برعهده بگیرند؟ پس از گذشت نزدیک به هشت سال اصولگرایان خود را با عملکرد غیرقابل دفاع آقای دولت کارنامه بسیار ضعیف مواجه دیدهاند، کارنامهای نهچندان قابل دفاع. بههمین دلیل است که خود را ناچار به تکذیب نقششان در سال 88 دیدهاند. آقای احمدینژاد به نمایندگی یک تبار سیاسی که ریشه در جریان اصولگرایی دارد وارد عرصه سیاستورزی کشور شد. در ابتدای امر احمدینژاد با حمایت اصولگرایان تاریخ سیاسی انقلاب را زیر سوال برد تا بتواند رای بیاورد. امروز اما اصولگرایان سعی دارند از همین روش برای زیرسوالبردن هشت سال ریاستجمهوری احمدینژاد استفاده کنند. اصولگرایان سعی میکنند افکار عمومی، محافل فنی و کارشناسی و از همه مهمتر جریانات سیاسی را قانع کنند که در انتخاب احمدینژاد و روش مدیریت او سهیم نیستند. اصولگرایان بهجای اینکه شجاعانه خطای استراتژیک و مسئولیت این اشتباه را بپذیرند و درصدد جبران آن برخیزند، با فرار بهجلو و با فرافکنی بهدنبال مقصری میگردند که همه کاسهوکوزهها را بر سر او بشکنند. این مقصر را «جریان انحرافی» مینامند، اما تاکنون تعریفی برای این عبارت ارائه ندادهاند. گویا میخواهند با استفاده از یک عبارت موهوم برای تعریف یک عبارت موهوم، خود را در پیشگاه مردم تبرئه کنند.
یعنی مطرحشدن موضوع وجود یک جریان انحرافی در دولت، تنها برای توجیه حمایتهای گذشته اصولگرایان از احمدینژاد است؟
جریانی در بدنه و حامیان دولت نهم و دهم به «جریان انحرافی» موسوم شده است، تا چندی پیش از سوی بخش وسیعی از چهرههای شاخص اصولگرا، افرادی آسمانی و یاران امام زمان خوانده میشدند. شاید اصولگرایان سعی دارند فراموش کنند که دولت آقای احمدینژاد و یاران او در دولت را از جنس شهیدرجایی و یاران او میدانستند مشکل این است که مردم اصولگرابودن احمدینژاد را فراموش نمیکنند. همانهایی که در گذشته به شباهتهای بین دولت شهیدرجایی و آقای احمدینژاد افتخار میکردند، امروز سعی میکنند از دولت اعلام برائت کنند. اصولگرایان فکر میکنند افکار عمومی کشور آنچنان فراموش کار است که فرار بهجلو یا فرافکنی آنها را باور کند. منتقدان اصولگرا سعی دارند با رسانهایکردن این انتقادها از مورد قضاوت قرارگرفتن در پیشگاه وجدان عمومی جامعه جلوگیری کنند. ترس از مورد بازخواست قرارگرفتن، بهخصوص در آستانه انتخابات پیشرو، باعث ایجاد ترس و وحشت بین اصولگرایان شده است. حمایتهای بیدریغ جریان اصولگرا از آقای احمدینژاد ضمن هزینهکردن از ارزشهای دینی و انقلابی کشور و صرف بیدلیل منابع مالی جریان اصولگرایی برای پیشبرد اهداف دولت نهم و دهم، گریبانگیر این جریان شده است. مردم بهسادگی حمایتهای اصولگرایان از شخص احمدینژاد و دو دوره دولت او را فراموش نمیکنند. تلاشهایی مانند رسانهایکردن انتقادات، برای گریز از پاسخگویی، نافرجام است.
گمان نمیبرید حقیقتا اصولگرایان از تصمیمی که سال 84 یا 88 برای حمایت از احمدینژاد گرفته بودند، پشیمان باشند؟
اگر واقعا نسبت به اشتباهات گذشته خود آگاه شدهاند و قصد جبران دارند باید بهجای انتشار پراکنده انتقادات بیهدف در رسانههای کشور، با صراحت و شجاعت نزد افکار عمومی به اشتباهاتشان اعتراف کنند و بپذیرند اشتباه کردهاند؛ اما باید قبول کنند که اشتباهشان تنها محدود به حمایت از آقای احمدینژاد نمیشود. اشتباه بزرگتر اصولگرایان حذف جریانات ریشهدار کشور از صحنه سیاسی و تخریب چهرههای اصیل انقلاب بود. دولت با حمایت اصولگرایان نهادهای موثر و تصمیمساز کشور مانند سازمان مدیریت و برنامهریزی را تخریب کرد. اشتباهاتی از این دست را نمیتوان تنها با انتقادهای بیهدف جبران کرد. از سوی دیگر اصولگرایان برای حذف رقیب سنتی اصلاحطلبشان منابع عظیم ارزی و ریالی کشور را در اختیار یک جریانی گذاشت که این نهتنها قابلیت استفاده از آن همه منابع را برای پیشبرد کشور نداشت که حتی بخش عمده آن منابع را به باد داده است. اصولگرایان باید بهجای انتقادهای بیاساس، علایمی را به جامعه نشان بدهند که بیانگر بازگشت از اشتباهات گذشتهشان باشد.
اگر اصولگراها میخواهند از آقای احمدینژاد عبور کنند باید بهکاربردن ادبیات پرخاشگرانه و توهینآمیز نسبت به جریانهای منتقد و مخالف را متوقف کنند و دیگر نباید جریانات مخالف آقای احمدینژاد یا رقیبان سنتی اصولگرایی را با برچسب خیانت از جامعه حذف کنند.
منبع :روزنامه بهار
افزودن نظر جدید