- کد مطلب : 22687 |
- تاریخ انتشار : 8 تیر, 1399 - 23:13 |
- ارسال با پست الکترونیکی
اقتصاد کرونی در دوران کرونایی
این گروهها، رانت حاصل را در بین خود توزیع و در جامعه بازتوزیع میکنند. تا زمانی که اختلافی شکننده در این گروهها برای توزیع رانت قدرت و ثروت بین خود به وجود نیاید، یا شیوه رانتجویی آنها باعث بحران اقتصادی نشود، یا شیوه بازتوزیعشان باعث نارضایتی مردم نشود، این گروهِ همدستان، دولت را در دست خواهند داشت. در بحرانها و اختلافهای کوچک و متوسط که یکی از این وقایع رخ دهد، این گروهها معمولا جابهجا میشوند یا یکی بر دیگران هژمونی مییابد تا از بحران درآیند؛ بدون آنکه همدستیشان درهم شکند. اما اگر هر سه بحرانها با هم وقوع یابند یا بحران ساختاری رخ دهد، بسیار محتمل است که با حرکت مردم، این نوع شکلبندی اقتصادی-اجتماعی تغییر کند. در این میان، در کشورهای دارای نظام سرمایهداری همدستان وابسته به درآمد نفت (یا دیگر منابع طبیعی)، فسادها، ناکارآمدیها و کژکارکردیها دیرتر بروز میکند و تنها در زمان کاهش درآمد نفت به اوج میرسد.
سرمایهداری همدستان، شیوه رایج حاکمیت در بسیاری از کشورهای پیرامونی است که دولت در آنها در اساس فراطبقاتی است؛ یعنی دولت نمایندگی طبقات اصلی اقتصادی (بورژوازی و مزدبگیران) را حتی در نهایت هم ندارد. من ترجیح میدهم آن را شکلبندی اقتصادی-اجتماعی نوفئودال بنامم و واژگانی مانند سلطانیسم و دولت رانتیر و... را تنها توصیفی از دولت فراطبقاتی آنها، نه اقتصاد سیاسیشان میدانم. اما در کشورهای مرکزی، در نهایت این بورژوازی است که سیاستمداران و قانونگذاران را برای پیشبرد منافع خود به کار میگیرد تا با اقناع جامعه مدنی، منافع خویش را پیش ببرد و در این میان، جامعه مدنی قوی آنها نیز فرصت مییابد در توزیع و بازتوزیع ثمرات تولید اجتماعی دخالت کند. ازاینرو، در کشورهای مرکزی (بهخصوص اروپا) نظام تأمین اجتماعی فراگیر وجود دارد. البته در نمونهای مانند ایالات متحده آمریکا که به قول گرامشی، جامعه مدنی آن تنها از لحاظ اقتصادی قوی است، بهخصوص پس از مالیسازی اقتصاد، نوعی از اقتصاد همدستان یا نوفئودالی حاکم است و در نتیجه نظام تأمین اجتماعی فراگیر ندارد. در کشورهای نیمهپیرامونی یا اقتصادهای نوظهور نیز نظام تأمین اجتماعی به شیوههای گوناگون بهسوی فراگیری میرود؛ بهویژه در کشورهای شرق آسیا که دولتهای توسعهبخش (developmental states) بر آنها حاکم است. دولت در این کشورها زیرساختهای سخت و نرم را برای رشد اقتصادی دانشبنیان و حضور در بازار جهانی از سوی بنگاههای دولتی و خصوصی فراهم آورده و به دنبال آن (نه با سبقتگیری از رشد اقتصادی) نظام فراگیر تأمین اجتماعی را بر پا کرده است؛ یعنی تلفیقی زبده و کارآمد را از انتظامبخشی برنامهمند دولت با بازار رقابتی کارآمد ایجاد کرده است.
اما در کشورهای دچار نظام سرمایهداری همدستان یا نوفئودال، تلفیقی سطحی و ناساز از عملکرد نهاد دولت (شکلکی از سوسیالیسم دولتی) و نهاد بازار (شکلکی از نولیبرالیسم) در خدمت رانتجویی گروهها به وجود آمده است. انحصار سیاسی و اقتصادی بههمراه آزادسازی رانتجویانه قیمتها، به بازارسپاری جامعه (marketization) با تراکمفروشی و جهشهای بیش از صددرصدی بهای زمین و مسکن همراه با ساختن مسکن مهر و ملی برای کمدرآمدها، رشد حبابی بورس برای سهام شرکتهای انحصاری و خصولتی همراه با نرخ بالای تسهیلات بانکی برای بنگاههای کوچک و متوسط و قطع تدریجی یارانه تولید، توزیع یارانههای نقدی هنگفت و انواع یارانههای ناهمپوشان از سوی دستگاههای مختلف -بدون آنکه کف حمایت اجتماعی برای خانوارها فراهم شود- تبدیل یارانههای بخش کشاورزی به آلودهکننده آب و خاک و بیشبهرهبرداری نابودکننده منابع طبیعی و... نتیجه همین روند در ایران است.
در دوران کرونایی، در سطح جهانی به اثبات رسید آن کشورهایی که توانسته بودند با خِرد و سنجیدگی مدیران، رشد اقتصادی را با عدالت اجتماعی از طریق یک سیاست اجتماعی کارآمد پیوند بزنند، توانستند بر کرونا زودتر از بقیه پیروز شوند و دوباره به راه رشد و رفاه بازگردند؛ اما کشورهایی مانند ایالات متحده و برزیل که از چنین الگویی دست برداشتند، در چنگال بحران دستوپا میزنند. در این میان، بیرونآمدن زودتر ایران از توفان کرونایی، مدیون سنجیدگی مدیریت و فداکاری نیروی پزشکی کارآزموده و فداکار و عقل سلیم تاریخآموخته جامعه بافرهنگ و شجاع ایران بوده است. نشانه آن، کشتار کرونا در تمام کلانشهرهای جهان و مهار سریع و مقدم آن در کلانشهرهای ایران، با وجود شرایط سخت تحریم و گرانی است. آیا پس از این توفان کرونایی، جامعه ایران این اقتصاد سیاسی کرونی را برخواهد تابید؟ از نظر من قابل پیشبینی نیست.
افزودن نظر جدید