- کد مطلب : 17690 |
- تاریخ انتشار : 5 خرداد, 1397 - 08:37 |
- ارسال با پست الکترونیکی
بازگشت به عقلانيت برنامهريزي
با اجراي قانون مبارزه با قاچاق كالا، كسب و كارهاي مبتني بر واردات غيررسمي از مرزهاي كشور بهشدت كاهش پيدا كرده است. روزنامه اعتماد سوال كرده است كه چگونه ميتوان براي تامين معيشت بيكاراني كه در غرب كشور به كارهايي مانند كولبري و تجارت مشغول بودند؛ «بومگردي» يا پتانسيلهايي از اين دست را فعال كرد. من ميل دارم به جاي سخن گفتن درباره اين پرسش...
موضوع را كلانتر ببينم. به نظر من طرح اين پرسش بدون شناخت شرايط فعلي جامعه دادن آدرس غلط به مخاطبان است. قبل از هر چيز بايد از ياد نبريم كه هويت ما بر مبناي رانت شكل گرفته است. سوال اساسي براي ما بايد اين باشد كه چرا جامعه بايد قبل از اين به چنين شيوهاي تجارت ميكرده است؟ مثلا همين قانون مبارزه با قاچاق كالا موجب شده كولبري و شيوههاي ديگر واردات غيررسمي كالا تحت تاثير قرار بگيرد اما هنوز ميبينيم كه بنا به اعلام منابع رسمي كشور با رقم بزرگي از قاچاق كالا روبهرو است كه از مبادي رسمي اتفاق ميافتد. ميبينيم كه اين تصميمگيري بر مبناي نوعي توهم رخ داده و نه آنچه در واقعيت اتفاق ميافتد.
در سطح كلان اقتصاد ما رانتي است و رانتي بودن تبعات دارد. رانت را ميتوان درآمدي كاذب تلقي كرد كه هم در سطح كلان و هم در سطح خرد وجود دارد و از يك پيوستار دو سويه برخوردار است. يعني از يك طرف بخشي از مردم به درآمدهاي رانتي متكي هستند و از طرف ديگر كارگزاران از اين تفكر بيبهره نيستند. يعني سياستگذاريشان همان چيزي است كه ما در سطح خرد دنبال ميكنيم. در واقع سياستگذاري در سطح كلان مبتني بر نوعي آشفتگي است كه در سطح خرد هم وجود دارد و اين دو بازتابي از يكديگرند. تا زماني كه از فضاي رانتي خارج نشويم نميتوانيم در مسير درست حركت كنيم. در جامعه ما هنوز معلوم نيست چقدر از درآمد ما از توليد ميآيد و چقدر از رانت. قبل از هر چيز ما نيازمند شفافيت هستيم.
در فضاي رانتي نميتوان از توسعه صنعت گردشگري يا امثالهم سخن گفت. بايد فضاي جامعه شفاف شود، نيازهاي واقعي شناسايي شود، توانمنديهاي مردم براي خودشان روشن شود و در سطح كلان عقلانيت برنامهريزي به شكل پررنگي شكل بگيرد. پس براي برونرفت از وضعيت كنوني از يك طرف به واقعي كردن زندگي در جامعه خودمان نياز داريم. از طرف ديگر كشور نيازمند اين است فعاليتهاي مولد رونق بگيرد. ما به توليد واقعي، كيفي و خلاقانه كه تجلي بخش هويت ما باشد نياز داريم. براي گذر از شرايط موجود و قرار گرفتن در مسير درست توسعه ما نيازمند الگوهاي رفتاري واقعگرايانهايم. اين واقعگرايي آنگاه به ما حكم ميكند كه نسبت خودمان را با جريان جهاني شدن و تقسيم كار بينالمللي بسنجيم و بشناسيم. در چنين شرايطي ميتوانيم با كنار گذاشتن توهم هويتي و ارزيابي واقعگرايانه از خودمان به عقلانيت در عرصه برنامهريزي بازگرديم. در اين صورت ميتوانيم توانمنديهاي جامعه را بشناسيم و برنامههاي اشتغالزايي را هم بر مبناي همين شناخت و هويت واقعي دنبال كنيم.
از ديرباز نيز هنگامي كه بحث دست كشيدن از آزمايش هستهاي و موشكي مطرح ميشد موضوع مذاكره با امريكا را مطرح ميكرد و كاملا ميدانست كه تنها مذاكره با طرف كره جنوبي نميتواند ثمر بخش باشد و بايد طرف اصلي كه امريكاست وارد مذاكره شود و بخشي از وضعيت موجود كره شمالي را امريكا به رسميت بشناسد. به اين معني كه خواهان خلع سلاح كامل كره شمالي نشود و در عين حال كره شمالي را به عنوان يك قدرت هستهاي به رسميت بشناسد. البته اين شرط و شروط قديميتر است و در حال حاضر شاهد آن هستيم كه رهبر كره شمالي اعلام كرد ديگر نيازي نميبينم كه سلاح هستهاي داشته باشيم و ترجيح ميدهيم به رشد اقتصادي دست پيدا كنيم. البته اين موضوع نيز ممكن است يك نوع بازي ديپلماتيك باشد كه توسط مشاوران دونالد ترامپ گوشزد شده است كه عجولانه به سمت مذاكره با پيونگيانگ پيش نرود و اشتياق را براي آنها ايجاد كند تا آنها را وادار كنند پسرفتهاي بيشتري را از مواضع خود انجام دهند. البته نبايد فراموش كرد كه يكي از مقامهاي چيني به شكل غير رسمي اعلام كرد كه كره شمالي در آخرين آزمايش هستهاي كه انجام داد، سايت آزمايش هستهاي با مشكل مواجه شد و بخشهايي از آن نيز تخريب شد. به عبارتي ميتوان گفت كه كره شمالي يك سايت تخريب شده را به امريكاييها فروخته است تا حسن نيت خود را نشان دهد. تاكنون كره شمالي امتياز زيادي را نداده است و حتي آزادي زندانيان امريكايي روندي متداول ميان كشورهايي است كه با يكديگر اختلاف نظر دارند.
در حال حاضر اتفاق خاصي رخ نداده است اما واقعيت آن است كه فشارهاي اقتصادي عليه پيونگيانگ طي ساليان متمادي موجب شده است كه كشور را به سمتي سوق دهد كه تسليحات هستهاي نهتنها ميتواند براي آنها امنيت ايجاد نكند بلكه ميتواند امنيت آنها را با خطر مواجه كند و دشواريهاي زيادي را به وجود آورد. بنابراين تصميم گرفتند از در مصالحه وارد شوند البته پس از مذاكره با چين و در مذاكرات مقدماتي كه با مقامات كره جنوبي انجام دادند توانستند تا حد زيادي آنها را راضي كنند به صورت ميانجيگر وارد ميدان شوند و كاري كنند كه تحريمهاي وضع شده عليه كره شمالي رفته رفته برداشته شود و با جذب سرمايهگذاري خارجي كشور را از وضعيت اقتصادي بسيار بحراني خارج كنند.
اكنون با اتفاقي كه رخ داده است اين امر تا مدتي به تعويق خواهد افتاد، هرچند كه با موضعگيري ملايمي كه مقامات كره شمالي بعد از اين اقدام آقاي ترامپ انجام دادند نشان از اين دارد كه آنها ميخواهند ابتكار عمل آغاز گفتوگو را در دست داشته باشند و پيشنهاد دادند كه ما كماكان آماده مذاكره هستيم و عملا توپ را در زمين امريكا انداختند. اما مشكل كار در اين است كه رهبر دو كشور شخصيتهاي قابل پيشبيني ندارند. روساي جمهور امريكا پيشتر تاحد زيادي قابل پيشبيني بودند و اقدامات آتي آنها تا حد زيادي قابل حدس بود. اما دونالد ترامپ شخصيتي غيرقابل پيشبيني است و نميتوان قدم بعدي اورا پيشبيني كرد. در طرف مقابل هنگامي كه بسياري تصور ميكردند در آغاز رهبري كيم جونگ اون با توجه به اينكه جوان و تحصيلكرده سوييس است، در سياست خارجي كشور تجديد نظر ايجاد ميكند و كشور را به سمت مصالحه پيش ميبرد، اما تمام اين پيشبينيها در طول چند سال گذشته برعكس بود و نهتنها آزمايشهاي هستهاي و موشكي افزايش چشمگيري داشت بلكه شرايط بدتر از گذشته شد. از همين رو به دليل اينكه پيشبيني اعمال دو طرف دشوار است به همين دليل نميتوان به طور قطع پيشبيني كرد كه مصالحهاي پيش خواهد آمد، ولي فكر ميكنم بايد منتظر بود كه گفتوگوها در سطوح پايينتر از يك طرف بين مقامهاي دو كره و از طرف ديگر مقامهاي كره شمالي و امريكايي برگزار شود تا حركتي كه به نظر خيلي از سياستمداران حركت شتابزدهاي به نظر ميرسيد عمق بيشتري به خود پيدا كند و روند با صبر و حوصله بيشتري به جلو حركت كند.
افزودن نظر جدید