بهزاد نبوی: امام دکتر سحابی را قبول داشت

وزیر صنایع سنگین دولت میرحسین موسوی می‌گوید نامه علی‌اکبر محتشمی‌پور، وزیر وقت کشور در مورد نهضت آزادی به امام، در دولت بحث نشد و افزود: «شاید شخصا با امام(ره) ارتباط گرفته بودند و امام(ره) آن نامه را به ایشان داده بودند، ولی تا جایی که به خاطر دارم در دولت مطرح نشد.»
به گزارش امیدنامه ،به گفته بهزاد نبوی، «شاید وزیر کشور مصلحت ندیده بودند موضوع را در دولت طرح کنند. به هر حال تا آنجا که به خاطر دارم در ماجرای آزادی گروگان‌ها دو بار به اتفاق شهید رجایی به دیدار امام(ره) رفتیم و هر دو بار امام (ره) به دیدار خود با مرحوم دکتر سحابی اشاره کرد. امام(ره) از قول دکتر سحابی می‌گفت: «پیرمرد در حال گریه می‌گفت این‌ها (شهید رجایی و من) بنا ندارند ماجرای گروگان‌ها را حل کنند.» امام(ره) این داستان را دو بار برای شهید رجایی و من که به ملاقاتشان رفته بودیم نقل کرد. بحثم این است که امام(ره) خیلی مثبت و با اعتماد در مورد دکتر سحابی صحبت فرمودند و به طور غیرمستقیم در مورد نظراتش به ما هشدار می‌دادند. خلاصه بگویم که امام(ره) دکتر سحابی و همفکرانش را قبول داشت و آنان را ضد انقلاب و نظام نمی‌دانست. شنیدم ایشان در پاسخ به یکی از دوستان که گفته بود آنان ضد انقلاب و نظام هستند، گفته بودند که آن‌ها مخالف نظام و انقلاب نیستند بلکه مخالف من و شما هستند.»

 

او در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس یادآور شد که «مرحوم عزت‌الله سحابی انسان شریف و وارسته‌ای بود. من تاکنون ندیده‌ام که چپ، راست، مستقل، معتدل و غیره در مورد آن مرحوم بد گفته باشد. بعضی از ما‌ها فکر می‌کنیم اگر کسی به لحاظ فکری با ما اختلاف داشته باشد الزاما باید فاسد، دزد، قاتل، خائن به مملکت باشد. من هم مرحوم مهندس عزت‌الله سحابی را از نظر فردی کاملاً موجه می‌دانستم ولی از نظر فکری با هم اختلاف داشتم چرا که بلانسبت خودم!! معتقدم آدم‌های خوب هم می‌توانند با هم اختلاف فکری داشته باشند.»

 

نبوی در ادامه افزود: «من نزدیک به ۱۰ الی ۱۵ سال پیش در منزل عزیزی، مناظره‌ای با مرحوم عزت‌الله سحابی داشتم. در آن دیدار مرحوم سحابی می‌گفت موقعی که شما از دیوار سفارت بالا می‌رفتید، مهندس بازرگان مخالفت می‌کرد و بازرگان ۲۵ یا ۳۰ سال قبل از شما مسائلی را فهمیده بود که شما امروز می‌فهمید (نقل به مضمون). در پاسخ به ایشان صحبت چند دقیقه‌ای داشتم و گفتم آقای مهندس! تعریف استراتژی یا راهبرد تحقق اهداف ایدئولوژیک در شرایط زمانی و مکانی خاص است. ایدئولوژی معمولا ممکن است هیچ‌گاه تغییر نکند، هرچند ممکن است امروز که من مسلمانم فردا مسیحی شوم و یا یک مسیحی مسلمان شود. به هر حال ایدئولوژی اصل پایدار فکری است ولی استراتژی یا راهبرد تابع شرایط زمانی و مکانی است. درست‌‌ همان انتقاد را دوستان شما از طرف دیگر مطرح می‌کنند. می‌گویند شمایی که آن زمان از دیوار سفارت بالا می‌رفتید (هرچند من در آن دوره هم بالا نرفتم و نظرات خاص خود را در مورد اشغال سفارت داشتم)، ولی باید این را دقت کنیم که استراتژی امری ثابت نیست.»

 

او پرسیده‌ «چرا شما فکر می‌کنید که اگر سال اول انقلاب طرفدار اشغال سفارت آمریکا بودیم و امروز بعد از ۴۰ سال به این نتیجه رسیده باشیم که اشغال سفارت کار خوبی نبوده و یا تکرار آن در شرایط کنونی به مصلحت کشور نیست، ثبات رای نداریم و بی‌هویتیم؟ پذیرش خطای احتمالی و یا تغییر استراتژی و راهبرد، هیچکدام عیب نیست و عکس آن شاید نشانه دگماتیزم و برخورد جز است. اگر یک جریان سیاسی بدون توجه به شرایط بیرونی ۴۰ سال یک حرف بزند ممکن است نشانه دگماتیزم باشد. روزی آقایان جلال‌الدین فارسی و بنی‌صدر در کنار هم به دنبال جذب سازمان مجاهدین انقلاب به سمت خود بودند، ولی آیا امروز می‌توانید آن دو را متحد سازمان و یا حتی همراه هم بدانید؟ نهضت آزادی که در ماه‌های اول انقلاب در مقابل بنی‌صدر بود، بعد‌ها چه موضعی داشت؟ در عالم فعالیت‌های سیاسی به دلیل‌‌ همان مقوله استراتژی و راهبرد در هر شرایطی مواضع افراد و گروه‌ها تغییر می‌کند. آیا می‌شود مواضع سال‌های اول جنگ بعضی از دوستان سپاه با موضع روز پذیرش قطعنامه یکی دانست؟»

 

نبوی می‌گوید: «فردای روز بمباران فرودگاه تهران در آخرین شهریور ۵۹، جلسه هیأت دولت با حضور آقایان شهید بهشتی، مرحوم هاشمی و آقای خامنه‌ای در محل ستاد ارتش برگزار شد، تا در مورد عکس‌العمل‌ها به حملات غافلگیرکننده ارتش صدام، تصمیم‌گیری شود. در آن جلسه رادیکال‌ترین و تند‌ترین نظر، نظر شهید رجایی و حقیر سراپا تقصیر بود، که بعد‌ها مبنای شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» شد. بعضی‌ها پیشنهاد مذاکره با صدام و پذیرش آتش‌بس فوری را می‌کردند. در شرایطی که بخش‌هایی از خاکمان در اشغال ارتش صدام بود. ما (شهید رجایی و من) می‌گفتیم؛ تا وقتی صدام را به پشت مرز‌ها برنگردانیم و در شرایط قبل از حملات عراق قرار نگیریم، صحیح نیست که وارد مذاکره و گفت‌وگو شویم. این رادیکال‌ترین موضعی بود که آن روز در دولت مطرح شد. بنابراین این‌طور نیست که مواضع همه ما همیشه یکسان باشد. افرادی که آن روز مواضع معتدل داشتند، بعد‌ها شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم هم می‌دادند. یک عده خیلی تند‌تر شدند و یک عده معتدل‌تر شدند.»

 

این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نقل کرده «زمانی در دولت موقت، مرحوم بازرگان معتقد بود که با مجاهدین خلق باید با سیاست جذبی برخورد کنیم. نه این ‌که مهندس بازرگان نامسلمان و منافق باشد، کسی در مسلمانی بازرگان تردیدی نداشت، ولی ما به مهندس بازرگان می‌گفتیم این جریان را عمیق‌تر از شما در سال‌های زندان شاه، شناخته‌ایم و می‌دانیم که با سیاست جذبی مشکل حل نمی‌شود. نگاه این جریان به جمهوری اسلامی و انقلاب، نگاهی است که حزب بلشویک به دولت کرنسکی ملی‌گرا در روسیه بعد از انقلاب فوریه ۱۹۱۷ داشت. دنبال این است که یک انقلاب اکتبری بیاید و حکومت بلشویک جای حکومت ملی‌گرای کرنسکی را بگیرد. این شناخت را طی سال‌ها هم‌بندی در زندان و گفت‌وگو و بحث‌های طولانی با آنان، بدست آورده بودیم. مرحوم مهندس بازرگان بر اساس شناخت قبلی، اعضای سازمان را فرزندان خودش و امثال محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و بدیع‌زادگان را که در نهضت آزادی دو زانو جلویش می‌نشستند و برایشان تفسیر قرآن می‌گفت و سخنرانی می‌کرد، می‌دانست. البته آن موسسین هم بعد‌ها از نظر فکری تغییر کردند، ولی مرحوم بازرگان، ایشان تا آخرین روز حیات و اعدام ندیده بود. تصورش این بود که می‌شود در مورد مجاهدین خلق سیاست جذبی داشت و حتی به شورای انقلاب پیشنهاد شهرداری تهران را برای مسعود رجوی داده بود. ما سر این قبیل مسائل با دوستان نهضت آزادی مخالفت داشتیم. امروز بعد از ۴۰ سال در جایی قرار گرفته‌ایم که می‌گوییم «انتخابات آزاد» و با ردصلاحیت‌های سلیقه‌ای مخالفت می‌کنیم. نهضت هم همین را می‌گوید. به این ترتیب مواضع نزدیک می‌شود. ضمناً در حال حاضر نهضت آزادی‌ و ملی مذهبی‌ها بیشتر از بعضی از دوستان اصلاح‌طلب اصل نظام را قبول دارند.»

 

نبوی معتقد است «به نظر می‌رسد نگاه نهضتی‌ها نسبت به آمریکا نگاه دوره اشغال سفارت آمریکا نیست. تصور می‌کنم اگر مواضع کنونی آمریکا را بیش از دیگران محکوم نکنند، کمتر محکوم نمی‌کنند. در سال‌های آغازین پس از پیروزی انقلاب هم معتقد بودند که در آن برهه زمانی نباید با آمریکا از در خصومت درآمد و ممکن است اگر به آن دوران برگردیم نظرشان قابل بحث باشد. البته باید توجه داشت که نهضت آزادی هم، در تأیید اشغال سفارت آمریکا بیانیه داد. اینطور نیست که نهضت در آن برهه، طرفدار آمریکا و امروز انقلابی شده‌ است و یا بالعکس اصلاح‌طلبان آمریکایی شده باشند. نباید همه چیز را سیاه و سفید کرد.»

افزودن نظر جدید