تاج‌زاده: براندازی نظام در حد آرزوی براندازان باقی می‌ماند

یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب گفت: سهم و نقش خود را در ایجاد شرایط فعلی کشور نفی نمی‌کنیم؛ اگر به قیمت عبور از اصلاح‌طلبان کنونی هم باشد باید اصلاحات زنده بماند. اصلاح‌طلبان می‌توانند و باید قدم‌های محکم‌تری در دفاع از حقوق و منافع ملی و رفاه مردم بردارند. تا زمانی که مردم اصلاح سیستم را ترجیح می‌دهند، براندازی نظام در حد شعار و آرزوی طرفدارانش باقی می‌ماند.

به گزارش اميدنامه به نقل از ایسنا، مصطفی تاج‌زاده عقیده دارد با وجود نارضایتی‌های مردم از شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و حتی ناامیدی اجتماع از مدیریت دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا، امکان وقوع انقلاب و تغییر نظام وجود ندارد. او برای تبیین این ادعا نه تنها به پیشینه دو انقلاب تاریخی یک سده گذشته ایران یعنی انقلاب مشروطه و انقلاب جمهوری اسلامی اشاره کرد، بلکه سرنوشت کشورهایی که دچار انقلاب‌های موسوم به بهار عربی شدند را  هم شاهد گرفت.

این تئوریسین اصلاح‌طلب گفته است، مادامی که درصد عظیمی از مردم حتی اگر به جمهوری اسلامی اعتقاد نداشته و مخالف آن هم باشند، اما اصلاح سیستم را ترجیح دهند، براندازی نظام در حد شعار و آرزوی طرفدارانش باقی می‌ماند.

تاج‌زاده مدیریت در اصلاحات را نیازمند تغییر می‌داند و حتی تصریح می کند اصلاح‌طلبان هم در پیدایش وضعیت فعلی کشور سهیم هستند و در گفت‌وگو با ایسنا، می‌گوید: سهم و نقش خود را در ایجاد شرایط فعلی کشور نفی نمی‌کنیم. این فعال و تئوریسین جریان اصلاحات تاکید می‌کند که اگر به قیمت عبور از اصلاح‌طلبان کنونی هم باشد باید اصلاحات زنده بماند!

خیلی از کسانی که  می‌خواهند از نارضایتی مردم از مدیریت اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در شرایط فعلی سوءاستفاده کنند، می‌گویند در کشور انقلابی صورت می گیرد. نظرشما درباره دیدگاه آنان چیست؟ 

انقلاب اساسا در دوره‌هایی شکل می‌گیرد که جامعه دو قطبی می ‌شود، موافق و مخالف حکومت مهمترین دو قطبی کشور را تشکیل می‌دهند. به میزانی که مخالفین دولت قدرتمندتر می‌شوند احتمال پیروزی انقلاب و به احتمال زیاد افزایش‌یافتن خشونت هم بیشتر می‌شود. در روند شکل‌گیری انقلاب ۵۷ از آنجا که مردم یکدست علیه حاکمیت قرار گرفتند، انقلاب با کمترین هزینه‌ها و با بیشترین سرعت به پیروزی رسید. اتفاقات سال‌های اخیر بعد از بهار عربی بیم عمیق و گسترده ای ایجاد کرده که ممکن است انقلاب در کشورهای خاورمیانه پیامدهای بسیار ویرانگری داشته باشد که قبلا با آن‌ها مواجه نشده بودیم.  ملت ایران در قرن بیستم دوبار انقلاب کرد؛ یکی انقلاب مشروطه و دیگری انقلاب اسلامی. در هر دو تلفات و ضایعات انقلاب در مقیاس جهانی بسیار کم بود، قانون اساسی و رژیم‌های جدید با کمترین تنش تهیه و مستقر شدند. در جنبه سلبی و ضدیت با انقلاب، یعنی هر دو کودتای ۱۲۹۹رضاشاه و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ محمدرضا شاه نیز با کمترین تلفات و ضایعات صورت گرفتند.

حال درست برعکس انقلاب‌های کم هزینه در ایران شاهد انقلاب‌های پرهزینه در خاورمیانه هستیم. دخالت‌های خارجی در این کشورها نیز پیامدهای منفی بسیار گسترده و عمیقی داشته است. امروز ۱۸ سال از اشغال افغانستان می‌گذرد. هنوز هیچ چشم‌انداز روشنی برای مردم آن کشور وجود ندارد و هر لحظه ممکن است طالبان دوباره افغانستان را تصرف کنند. حدود ۱۵ سال از حمله آمریکا به عراق می‌گذرد. الان عراقی‌ها برای بهره‌مندی از حداقل‌ها مثل آب و برق تظاهرات می‌کنند و بسیاری می‌گویند در دوران صدام برای این موارد مشکلی نداشتند.

از نظر شما تفاوت ایران با کشورهای خاورمیانه در صورت دادن به انقلاب‌ چه بوده که ایران موفق شد اما آنان ناموفق؟

تفاوت‌ها زیاد است از جمله تفاوت‌های فرهنگی، سیاسی، تاریخی و  زمانی. ما آخرین انقلاب کلاسیک دنیا را تاکنون داشته‌ایم و سرآغاز انقلاب‌های نرم و غیرخشن به شمار می‌آییم که دلایل آن باید مستقلا مورد بحث واقع شود.

اکنون می‌خواهم بر اختلاف مهمی تکیه و تاکید کنم که بی‌توجهی به آن فاجعه‌بار است. یکی از مهمترین علل وضعیت مصیبت‌بار سوریه، لیبی، یمن، عراق، افغانستان و ... آن است که این کشورها یک جناح اصلاح‌طلب قوی نداشتند که همزمان با حکومت صحبت و تعامل کند و جلوی افراط، تندروی و جنایات آن را بگیرد و قدرت را مهار کند؛ از سوی دیگر بتواند با مردم حرف بزند و تبیین کند که سقوط حکومت به هر قیمت حلال مشکلات نیست و ممکن است جامعه را دچار وضعیت به‌مراتب اسف‌بارتری کند. افزون برآن یکپارچگی سرزمینی و ملی را به‌مخاطره اندازد.

ببینید ۲۰ سال از الان طول می‌کشد تا مردم سوریه به زمانی برسند که هنوز گرفتار جنگ داخلی نشده بودند. هیچ نیرویی امروز نمی‌تواند امنیت کامل مردم این گروه از کشورها را تامین کند. نه آمریکا و اروپا و نه چین و روسیه و نه حتی همه آن‌ها با هم نمی‌توانند این مطالبه را در کوتاه‌مدت برای مردم آن‌ها به ارمغان بیاورند. اپیدمی خشونت در این کشورها تا سال‌ها به میراث مانده است. یعنی اگر لیبی، سوریه، عراق، افغانستان و یمن تجزیه نشوند و یکپارچه بمانند، شاید بتوانند بعد از دو دهه آن‌هم با مشارکت همگانی به امنیت پایدار دست یابند. این تجربه باعث شده است که بگویم بزرگ‌ترین دلیل وجودی اصلاح‌طلبان این است که ایران دچار چنین شرایطی نشود. من در نامه به آقای مخملباف هم گفتم که دال مرکزی اصلاحات، آزادی است اما نقشی که ایفا کرده و می‌کند در درجه اول دفاع از امنیت عمومی و ملی است. همچنان که حافظ استقلال و تمامیت ارضی کشوریم.

امروز آمریکایی‌ها موضوع براندازی نظام ایران را مطرح می‌کنند، آیا می‌خواهند ایران را به عراق و افغانستان تبدیل شود؟

آمریکا در هر کشوری در خاورمیانه که دخالت کرده ضد خودش را پرورش داده است. چرا نسل انقلاب ۵۷ ضد آمریکایی بود؟ چون واشنگتن پشت شاه قرار داشت و ۳۰ تا ۵۰ هزار مستشار در ایران مستقر کرده بود. واقعیت این است که امروز یکپارچگی عراق، سوریه، یمن و لیبی و حتی افغانستان در خطر است کما اینکه در عراق، کردها تا مرحله جدایی از آن کشور پیش رفتند و رفراندم برگزار کردند. افزون برآن در تمام این کشورها بنیادگرایی رشد کرده و کینه‌های فرقه‌ای، قومی و مذهبی چنان گسترده و عمیق شده است که ما شاهد جنگ همه علیه همه تا یکی دو دهه آینده خواهیم بود مگر آنکه طرف های درگیر فکری اساسی کنند.

امروز در خاورمیانه بیش از آنکه دولت‌ها با یکدیگر بجنگند، بخش‌های زیادی از شیعیان با سنی‌ها، عرب‌ها با غیرعرب‌ها و مسلمانان با دیگران قتال می‌کنند. ما با صدام جنگیدیم اما روزی که دو دولت اراده کردند صلح برقرار شد. انگار نه انگار که جنگی داشتیم. الان چی؟ سردار سلیمانی به رهبر نوشت ما داعش را شکست دادیم. آیا مساله سوریه و عراق حل شد؟ وقتی آمریکا عراق را اشغال کرد، بسیاری خوشنود بودند که بهار بغداد آغاز شده است و می‌گفتند آمریکا سه ماه طول کشید تا افغانستان را گرفت، سه هفته طول کشید تا عراق را فتح کرد و حرف‌شان این بود که سه روز طول خواهد کشید که ایران را بگیرد و برایمان بی دردسر آزادی و رفاه و امنیت بیاورد. صدام در سال ۲۰۰۳ یا ۱۳۸۲ شکست خورد.  بعد از ۱۵ سال وضعیت عراق را ببینید. آیا بهتر از ایران است؟

در واقع شما با تکیه بر وجود اندیشه اصلاح‌طلبی می گویید که تحلیل کسانی که خواهان براندازی نظام هستند به واقعیت نخواهد پیوست.

مادام که درصد عظیمی از مردم از جمله به‌علت ترس از اینکه گرفتار وضعیت بدتری شوند، مخالف سرنگونی حکومت باشند، حتی اگر به جمهوری اسلامی اعتقاد نداشته و مخالف آن هم باشند، اما اصلاح سیستم را ترجیح می‌دهند، براندازی نظام در حد شعار و آرزوی طرفدارانش باقی می‌ماند و ایران به سرنوشت کشورهای نامبرده دچار نمی‌شود. این نکته ایست که مخالفان نیز می‌دانند و به‌همین دلیل به اصلاح‌طلبان می‌گویند استمرارطلبان، زیرا وجود آن‌ها را باعث استمرار نظم و ثبات سیاسی می‌دانند. به آن‌ها می‌گویم که ما خواهان استمرار ایران هستیم نه توجیه کننده فساد و بی‌کفایتی. ما ضمن دفاع از حقوق و کرامت انسانی ایرانیان و تلاش برای بهبود اوضاع اقتصادی میهن و مردم، اجازه نداده‌ایم ایران دچار تجزیه، هرج و مرج و جنگ داخلی شود؛ همین دلیل به تنهایی برای ضرورت وجود اصلاحات در جامعه کافی است، هر چند معتقدم که اصلاح‌طلبان می‌توانند و باید قدم‌های محکم‌تری در دفاع از حقوق و منافع ملی و رفاه مردم بردارند. علت این‌که سرنگون‌طلبان می‌گویند اصلاح‌طلبان یا باید به براندازان بپیوندند یا باید چنان بدنام شوند که از سپهر سیاسی کشور حذف شوند، این است که معتقدند تا اصلاحات در جامعه زنده است و تا حرف خاتمی در افکار عمومی پذیرش دارد، نه انقلاب در ایران شکل می‌گیرد و نه کشورهای خارجی می‌توانند در آن دخالت کنند.

و اگر روزی واقعا مردم دیگر به جریان اصلاح‌طلبی اعتماد نکنند...؟

شکست اصلاحات شکل گرفتن انقلاب، دخالت خارجی و احیانا بروز خشونت در کشور را ممکن می‌کند. برای این‌که دچار همین وضعی نشویم می‌گوییم باید اصلاحات را زنده نگهداشت و امید مردم به اصلاحات را حفظ کرد، حتی اگر به قیمت عبور از اصلاح‌طلبان کنونی باشد. بگذاریم مردم بگویند فلان چهره یا بهمان حزب را قبول نداریم و اصلاح‌طلبان کارآمدتری می‌خواهیم؛ عیبی ندارد از ما گذر کنند اما از اصلاحات یعنی از روش غیرخشونت‌آمیز و انتخاباتی ناامید نشوند و آن طریق تحقق مطالبات خود را دنبال کنند.

نامه‌های اخیر جوانان اصلاح‌طلب معروف به نامه دعوت به اصلاح ‌اصلاحات را هم در همین راستا می‌دانید؟

موضوعی که مطرح کردم گسترده‌تر از اصلاح‌طلبان است؛ چرا که میلیون‌ها نفر ایرانی داریم که نه اصلاح‌طلب هستند و نه اصولگرا. آن‌ها نیز می‌خواهند دیده شوند، در مجلس و شورای شهر و دولت حضور یابند و در اداره کشور مشارکت کنند و معتقدند صلاحیت‌شان اگر از زمامداران فعلی بیشتر نباشد کمتر نیست.

جریان اصلاحات چه کمکی می‌تواند به این اقشار بکند؟

اصلاح‌طلبان می‌توانند به باز شدن راه‌ها کمک کنند و ضمن دفاع از حقوق خود، از حقوق دیگران نیز قاطع حمایت کنند. برای این‌که راه باز شود ما صریح‌تر از گذشته باید با حکومت و مردم صحبت کنیم؛ دولت پنهان باید برچیده شود، نظامیان به پادگان‌ها برگردند، انتخابات سالم برگزار شود، تاسیس شبکه‌های خصوصی ممکن شود، فیلترینگ پایان یابد، همه حقوق همدیگر را به رسمیت بشناسند و به سبک زندگی یکدیگر احترام بگذارند.

از طرف دیگر با هموطنان خود حرف بزنیم و توضیح دهیم که مشکل اصلی کشور ما، فساد و تبعیض است. خود ما هم در پیدایش این وضعیت سهیم هستیم و سهم و نقش خود را نفی نمی‌کنیم، با وجود این، اشتباه مخالفان حکومت بشار اسد را مرتکب نمی‌شویم. وقتی گفتم نباید سوریه شویم، گروهی از مخالفان مشی من تبلیغ کردند که تاج‌زاده می‌گوید برای آن‌که سوریه نشویم باید تن به هر خفت و خواری بدهیم؛ در صورتی که هم عملکرد من خلاف این را ثابت می‌کند و هم بحث‌های نظری و پیشنهادهای من. سوریه نشدن این نیست که به معترضان و مخالفان بگوییم هیچ انتقادی نکنید و هیچ اقدامی انجام ندهید اما ما می‌توانیم رفتار خودمان را کنترل کنیم.

با توجه به تمام شرایط موجود اصلاح‌طلبان چگونه باید به ایفای نقش بپردازند؟

در چنین وضعیتی در خاورمیانه اصلاح‌طلبان ایرانی باید در جهت تعامل و گفت‌وگوهای صریح با حاکمیت و نیز با مردم گام بردارند. آنان باید صریح و صمیمی و با ارائه راه‌حل‌های واقع بینانه به حاکمیت و مردم، بکوشند با حفظ نظم موجود به سوی تامین حقوق و آزادی و رفاه همه ایرانیان و توسعه همه جانبه و پایدار کشور حرکت کنند.

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید