- کد مطلب : 5293 |
- تاریخ انتشار : 2 شهریور, 1393 - 13:09 |
- ارسال با پست الکترونیکی
تحليل مرتضي حاجي از استيضاح و رو در روييها با دولت
دولت يازدهم الان بعد از يك سال و اندي از شروع كار از نظر مسائل داخلي در چه وضعيتي قرار دارد؟ الان شما آسيب جدي دولت را در چه چيز ميبينيد يا به عبارت ديگر فكر ميكنيد چه معضلاتي وجود دارد كه به دولت آسيب وارد ميكند؟
دولت با يك وضعيت و بهتر است بگويم مانع دوگانه مواجه بوده و خواهد بود؛ يكي ميراث دولت قبل و ديگري هم تقابل سياسي داخلي با اين دولت براي ناكام گذاشتن آن. من خودم احساس خوبي نسبت به دولت دارم و باورم بر اين است كه دولت در يك جاده پر دست انداز و پر پيچ و خم و پر سنگلاخ به هر شكلي كه شده به سمت جلو حركت ميكند و وضعيت اين جاده كه دولت در آن قرار گرفته مانع ميشود تا سرعتي كه لازم است و خود دولت هم علاقهمند رسيدن به آن است، به هر تقدير با همين موانع به دست نميآيد. بدين جهت كار دولت بسيار سخت است. بر اساس تعبير درستي كه برخي از دوستان داشته و دارند دولت در اين يك سال بيشتر مشغول آواربرداري ميراث نا مطلوب دولت قبلي و رساندن شاخصها و آمارهاي اقتصادي و ديگر فاكتورهاي مملكت به نقطه صفر بوده و هست. چون به هر حال تا اين كار صورت نگيرد امكان حركت رو به جلو وجود ندارد و اين دولت تازه بعد از چند سال ميتواند حركت خود را از صفر شروع كند. اقتصادي با رشد منفي 6 درصد تحويل اين دولت شده و در كنار آن بيكاري بالا، تورم بالاي 40 درصد و روابط خارجي بسيار پر تنش و همچنين در داخل هم يك مقدار قابل توجهي گلهمندي و يأس از توانمندي دولت در بين مردم و كمبود درآمدها و وضعيت كاملا نامطلوب اجتماعي به اين دولت رسيده و همه اينها را دولت بايد به نقطه روشني برساند و مهم اينكه اميدواري توليد شده در مردم را هم حذف نكند و حتي آن را تقويت كند. اين بخشي است كه براي دولت به ارث رسيده، اما يك بخش ديگر هم هست كه مربوط به وضعيت كنوني دولت ميشود و آن هم تمايل بالايي است كه در برخي از طيفها براي ايجاد تقابل با دولت وجود دارد. يعني دولت هم يك وضعيت نامناسب را در اختيار گرفته و بايد به آن سامان بدهد و هم در اين سامانبخشي بايد اختلافات و تنشهاي سياسي را مديريت كند.
به اين لحاظ دولت آقاي روحاني شايد با هيچكدام از دولتهاي پس از انقلاب قابل مقايسه نباشد. حتي با دولت سازندگي كه پس از جنگ كار را بر عهده گرفت، چون اگر دولت سازندگي ويرانيهاي جنگ را در مقابل خود ميديد همزمان پشتگرمي قابل قبولي به لحاظ وفاق ملي و سياسي را هم حس ميكرد.
اين يك قسمت قضيه است. به هر حال آقاي روحاني زماني كه كار را بر عهده ميگرفت كاملا ميدانست كه قرار است پا به چه ورطهاي بگذارد. مساله مهمتر اين روزها كارآمدي دولت است. چيزي كه به هر حال آسيبهاي فزاينده ميشود. از اين حيث چگونه ميتوان دولت آقاي روحاني را تفسير كرد؟
من فكر ميكنم در اين يك سال كه تمام اين بيمهريها و سختيها بود و كساني هم در قدرت بودند كه قصدي براي ياري دولت نداشتند، در حالي كه ميتوانستند ياري كنند، حركت دولت خوب و اميدواركننده بوده است. به هر حال ما شاهد هستيم كه برخيها در ديگر نهادهاي قدرت به وزير دانشمند دولت حتي يك سال هم وقت ندادند تا كارش را انجام دهد. اما گمان من اين است كه دولت نسبتا خوب عمل كرده و توانسته برخي مشكلات را نسبتا كاهش دهد. مثلا در بحث تورم درست است كه هنوز رونق اقتصادي نداريم اما تورم تا حدودي كنترل شده و ما به لحاظ آماري ميتوانيم بگوييم كه در وضع بهتري نسبت به سال گذشته هستيم. اخيرا هم كه براي بحث توليد مجموعهيي را فراهم كردند كه مصوبات اين مجموعه بخشي توسط دولت و بخشي نياز به تصويب مجلس دارد كه اميدواريم مجلسيها با اين نوع پيشنهادات گرهگشا مثبتتر برخورد كنند و اجازه دهند دولت راهي را براي خروج از ركود اقتصادي پيدا كند. الان همين برخوردي كه اخيرا با آقاي فرجي دانا انجام شد بيشتر گرفتن وقت وزير و دولت بود. اين رفت و آمدهاي زياد وزرا به مجلس تعامل و گفتوگو نيست، اينها بيشتر وقتگيري از دولت است. گفتوگو اگر درست انجام شود بسيار سودمند است اما احضارهاي پياپي، اشتغال ذهني ايجاد كردن، وقت را گرفتن و اجازه برنامهريزي ندادن براي كشور خسارت آور است.
اما اين موضوع براي قسمتي از افراد كه درگير مسائل سياسي يا دنبالكنندگان تحولات اين حوزه هستند قابل لمس و درك است. بسياري از مردم شايد هنوز حتي نام آقاي فرجي دانا را هم ندانند، آنها نان سفره خود و وضعيت معيشت و دغدغههاي خاص خود را ميبينند. وقتي دولت به هر دليلي نتواند به اين دغدغهها بپردازد آيا براي خود دولت وضعيت خطرناكي ايجاد نميشود؟ آيا دولت ميتواند با اين توجيه كه «نگذاشتند كار كنيم» هواداران و خود و جامعه را اقناع كند؟ از اين حيث الان دولت در چه وضعيتي قرار دارد؟
همينطور است. مردم اين قسمت از سياست را نميبينند و براي قسمت زيادي از مردم هم فرقي ندارد كه دولت در چه وضعيتي قرار دارد، مردم از دولت خود كارايي ميخواهند. شايد از ديد يك تحليلگر اقتصادي كه موانع و مشكلات را ميشناسد كاركرد دولت مثبت بوده باشد اما لزوما مردم اينچنين نميانديشند. آنها سفره خود را ميبينند و چه خوب و چه بد توقع بهبود اوضاع را دارند. آنها زماني در انتخابات آمدهاند و كسي را برگزيدهاند و حالا اگر ببينند نميتواند كار بكند قطعا بدبيني عمق بيشتري پيدا ميكند و بدبيني و بي اعتمادي به كساني كه كار دست آنها سپرده شده است به ضرر كل جامعه و نظام است. به هر حال اين دولت در وضعيتي كار را دست گرفت كه جامعه در حس نااميدي بود، برآمدن دولت آقاي روحاني اين حس را به اميد تغيير داد و حالا اگر مردم از مجموعهيي كه به آنها اميد داده چيزي به عنوان خروجي نبينند و نا اميد شوند، اين را ديگر نبايد فقط نااميدي از دولت يازدهم دانست. به همين جهت آنهايي كه ادعاي پشتيباني نظام را دارند بايد كمربندها را ببندند و وارد ميدان شوند و به دولت كمك كنند.
الان دولت از اين حيث چه وضعيتي دارد؟
من فكر نميكنم دولت هنوز هواداران خود و عموم جامعه را از دست داده باشد. اما اينطور هم نيست كه بگوييم ادامه اين روند چنين تاثيري نخواهد داشت. ماندن ركود اقتصادي و بيكاري زنگ خطري براي دولت است.
خب دولت با اين وضعيت بايد چه كند؟ حداقل براي كوتاهمدت بايد به چه تاكتيكي روي بياورد؟ به عبارت ديگر نقطه ضعف دولت را در اينجا چگونه ارزيابي ميكنيد؟
مهمتر از هر چيز اين است كه دولت بايد صريحتر با مردم سخن بگويد. لزوما سخن گفتن صريح به معناي با تندي حرف زدن نيست. اخيرا آقاي دكتر روحاني در ديداري كه با ديپلماتهاي كشورمان داشتند مقداري نشان دادند از رفتارهايي كه با دولت ميشود و مانعتراشيهايي كه وجود دارد آزرده هستند. اما اين بايد اولا به مردم منتقل شود و دوما اينكه زواياي آن هم ترسيم شود. مردم از آن سخنان فقط يك «به جهنم» را متوجه شدند. خب اين درست نيست. بعد هم نفهميدند كه منظور آقاي روحاني چه كساني است و به طور مصداقي از چه موضوعي ناراحت هستند. بايد مشخص شود كه اولا در چه حوزهاي جلوي دولت سنگاندازي شده است و بعد از آن عامل اين سنگاندازي چيست و چگونه اين سنگاندازيها انجام ميشود. خيلي مناسب نيست كه مردم مسائل خود را از رسانههاي خارجي بشنوند. دولت بايد با صراحت با مردم صحبت كند و موانع كار خود را بگويد و در نهايت هم از مردم استمداد بخواهد و البته زمينه كمك عمومي را هم براي مردم باز كند. يعني زمينه همكاري و فعاليت عمومي و مدني ايجاد شود.
اما دولت تا الان تغييري در اين شيوه نداده و نهايتا حرفهاي دولت را خود آقاي رييسجمهور ميزنند و در بسياري از موارد هم مصداقي سخني گفته نميشود.
اميدواريم كه بخشي از اين مشكل در انتخابات پيش رو كاهش پيدا كند چون به هر حال انتخابات فضايي است كه در آن ميتوان راحتتر حرف زد و بيپردهتر با مردم صحبت كرد. اما باز هم تاكيد ميكنم كه نياز اساسي دولت براي حفظ موقعيتش اين است كه مردم نمونههاي موفقي از كارآمدي دولت را ببينند و آن را لمس كنند. چون اگر به بهترين شيوه هم با مردم ارتباط گرفته شود، اگر جامعه احساس كند كه مثلا عمر چهار ساله يك دولت تغييري در وضعيت او ايجاد نكرده رويگردان خواهد شد. من ميخواهم بگويم كه ارتباطگيري درست و منطقي با جامعه هم تنها قسمتي از كار دولت است. اصل كار تغيير شرايط است كه دولت هيچ راهي جز آن ندارد. البته تغييري كه مردم بتوانند به راحتي آن را لمس كنند.
با اين وضعيت كه شما تصوير كرديد، تكليف شيوه ارتباطي كنوني دولت با مردم چگونه خواهد شد؟ يعني برآورد شما از دستاوردها و البته آسيبهايي كه اين شيوه تا كنون داشته چيست؟
خود من تحليلي از حرفهاي اخير آقاي رييسجمهوري دارم. به هر حال به نظر ميرسد كه حوصله ايشان را سر بردهاند و اين را در همين قضيه بركناري آقاي فرجيدانا هم ديديم. ولي ما توقع نداريم آقاي رييسجمهور تندي كند، اما ميخواهيم كه رييسجمهور جدي باشد و برنامه خود را با جديت دنبال كند. من به عنوان يك شهروند معمولي در ميان مردم هستم و فكر ميكنم كه بازخورد سخنان رييسجمهوري به لحاظ محتوايي مردم را خوشحال كرد، اما قسمتي را مردم فكر ميكنند كه نبايد به سبك دولت قبل با منتقدان عمل شود و دوست دارند دولت تدبير و اميد با ادبيات خودش با مردم حرف بزند. اما اصل اينكه آقاي رييسجمهور قسمتي از گرفتاريهاي خود را عنوان كرده مثبت است و آن طرف هم كساني خود را مخاطب اين كلمات شناختند و سعي كردند پاسخ دهند.
آقاي روحاني بايد در اين شرايط چه كار كند؟
دولت بايد بتواند كشور را اداره كند و سياست خود را در چارچوب قانون جلو ببرد. اما مساله اين است كه برخي از نهادهاي ديگر و بطور مشخص قسمتي از مجلس سعي دارند تا دولت را مديريت كنند و اين اصلا به نفع كشور نيست.
خب اين درست است، اما شما خودتان ميگوييد كه برخي نهادها سعي ميكنند كه دولت را مديريت كنند. دولت براي گريز از دام مديريت شدن توسط ديگران بايد چه سياستي اتخاذ كند يا اينكه چگونه تعامل كند؟
من الان در جريان جزئيات آنچه كه در سطوح بالاي كشور ميگذرد قرار ندارم و جزئيات در اختيار من نيست، به عنوان يك شهروند كه در جامعه زندگي ميكنم ميتوانم قضاوت داشته باشم و شايد اين قضاوت من هم چندان صحيح نباشد. من اين موضوع را كه اكثريت مجلس ميلي به همكاري با دولت ندارند قبول ندارم. بلكه برعكس اعتقاد دارم كه اكثريت مجلس علاقه به همكاري با دولت دارند اما همزمان در مجلس هم كساني هستند كه به دليل ايستادن تمام قد پشت دولت سابق خودشان را نسبت به آنچه از دولت سابق بر سر مردم رفته شريك و سهيم ميدانند. امروز وقتي برخي از اتفاقات دولت سابق افشا ميشود اينها احساس ميكنند كه اين افشاگريها عليه آنها و منافع سياسي و اقتصادي آنها هم هست. اين عدهاي كه پشتيبان دولت قبل بودند و افشا شدنهاي مشكلات آن را اقدامي عليه خودشان تلقي ميكنند و ميدانند كه مثلا در انتخابات آينده مجلس اين اتفاقات به ضرر آنها خواهد بود و به همين دليل دست به اقداماتي ميزنند كه حسن نيت آنها مورد ترديد قرار ميگيرد. همين اتفاق استيضاح آقاي فرجيدانا را اگر بررسي كنيم به نتايج جالبي ميرسيم. به هر حال در بحث علمي ايشان ترديدي نيست، دفاع ايشان هم از موارد استيضاح بسيار مستدل و منطقي بود و در نهايت حتي آن شرطي كه آقاي لاريجاني گذاشت هم به نظر ميرسيد به كمك ايشان بيايد، اما راي اكثريت مجلس چيز ديگري بود. اين نشان ميدهد كه قاطبه مجلس تصميم خود را از قبل گرفته بود و عدهاي اصلا نميخواستند مباحث را بشنوند. اگر هم واقعيت نداشته باشد اما اين احساس ايجاد ميشود كه تصميم براي بركناري ايشان از قبل گرفته شده بود.
مشكل دولت در اينجا چيست كه در مجلسي كه به قول شما تمايل به همكاري هم دارد نميتواند راحت كارش را جلو ببرد و يك وزيرش قبل از اينكه اولين سال خدمتش تمام شود، بركنار ميشود؟
مساله در همان مديريت كردن است. الان طيفهاي نزديك به دولت قبل به نظر ميرسد كه قسمتي از معتدلين مجلس را به نوعي هدايت يا مديريت ميكنند. اين هم در شرايطي است كه من فكر ميكنم راس مجلس تمايل به همكاري با دولت دارد. حالا اينكه چطور شده مديريت قسمتي از جريان معتدل به دست جريان منسوب به دولت سابق افتاده را بايد در اين ببينيم كه جريان هوادار دولت قبل يك خلائي را احساس كرده و سعي دارد به سرعت آن را پر كند كه در جريان استيضاح وزير علوم چنين شد. آن خلأ، نبودن مديريت صحيح جريان معتدل است كه بدون كمك دولت هم امكانپذير نيست. يعني در اين مجلسي كه من معتقدم تمايل به همكاري با دولت دارد، مديريت سياسي در مقاطعي به دست تندروها ميافتد. دولت و جريان معتدل بايد مديريت نيروهاي سياسي را از اين جريان بگيرد و اين نيازمند حضور عالانهتر است كه قدم نخست آن ارتباطگيري منطقي و صحيح است. همانطور كه دولت نياز دارد كه با عموم جامعه همان طور كه گفتم ارتباطي هدفمند و صحيح برقرار كند، در سطح مجلس و نيروهاي اصولگرا هم نيازمند چنين سياستي است و بايد پذيرفت كه اين خلأ وجود دارد و در جريان استيضاح آقاي فرجيدانا خود را نشان داد.
افزودن نظر جدید