- کد مطلب : 23890 |
- تاریخ انتشار : 4 اسفند, 1400 - 08:07 |
- ارسال با پست الکترونیکی
تلویزیون را از برق بکش!
واضح است که این عدد و رقم در طول یکی، دو سال شکل نگرفته و شاید قریب به صد سال زمان نیاز بوده تا این رقم وحشتناک که هرساله میزانی به آن اضافه میشود، به دست آید. شاید برای روشنترشدن وضع موجود بتوان به اولین دوره از بازیهای المپیک که در یونان برگزار شد، برگشت؛ در آن زمان، کسی که نفر اول المپیک میشد، یک شاخه زیتون بهعنوان نماد و نشانه به دست میآورد؛ در صد سال اخیر اما دیگر شاخه زیتون دردی دوا نمیکند و پول حرف اول و آخر را در ورزش حرفهای و قهرمانی میزند.
رسانه
مهمترین تحولی که در صد سال اخیر در حوزه اقتصاد ورزش رخ داده، مربوط به رسانه است؛ موضوعی مهم که تأثیر زیادی در سرمایهگذاری نهادهای مختلف بر ورزش داشت. از اوایل دهه 80 میلادی، تأثیر رسانه بهویژه رسانههای تصویری بر حوزه درآمدزایی ورزش رشد چشمگیری داشت. از آن زمان تا به حال، نقش رسانهها هرساله پررنگتر و میزان هزینهای که در ورزش میشود، چشمگیرتر شده است. پوشش رقابتهای ورزشی از همان سالهای نخست دهه 80 میلادی آغاز و این روزها تبدیل به یک جنگ پنهان در ورزش شده است؛ جنگی که البته کشتوکشتاری به همراه ندارد و میلیاردها دلار را در عرض 12 ماه جابهجا میکند. نتیجه آن شده که ورود به این حوزه برای چهرههای اقتصادی دنیا، به امری اجتنابناپذیر تبدیل شود. اگر در چهار دهه گذشته پای مولتیمیلیاردرها به سرمایهگذاری در ورزش باز شده بود، در یکی، دو دهه اخیر، این سناریو تغییر کرده است. در واقع جنگ اقتصادی در حوزه ورزش آنقدر زیاد شده که حالا دولتهای مختلف وارد کارزار ورزشی شده و با خریدن باشگاههایی از کشورهای درحالتوسعه، به فکر گسترش نفود هستند. نکته جالب اینکه حربه آنها حتی قریب به صد سال بعد از نفوذ رسانه، دوباره همین رسانهها هستند. آنها با هزینههای سرسامآور، رو به مگاپروژههای کلان آورده و حالا سرمایهگذاری در ورزش را امری حیاتی برای توسعه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و البته ورزشی میدانند.
اگر صد سال پیش فقط اعطای یک شاخه زیتون به قهرمان کفایت میکرد، الان برای گرفتن میزبانی تورنمنتهای بزرگ نیاز به هزینههای سرسامآور و لابیهای ریزودرشت سیاسی و اقتصادی است؛ بهطوریکه در یک قرن اخیر، گرفتن میزبانیهای مهم ازجمله بازیهای المپیک و رقابتهای جام جهانی فوتبال، در اولویت دولتهای درحالتوسعه قرار گرفته است. با وجود هزینههای هنگفتی که برای این میزبانیها میشود، اما نیاز همگی دوباره به رسانه است؛ پس به زبان سادهتر، قدرت رسانه در بازنشر اتفاقات ورزشی، مهمترین تأثیر اقتصادی بر ورزش است.
در دنیای حرفهای، شاید از 50 سال قبل تاکنون، میزان درآمدزایی از طریق ورزش شکل و شمایل یکسانی داشته و در سالهای اخیر به واسطه پیشرفت تکنولوژی، رنگ و بوی متفاوتی گرفته است.
بلیتفروشی
دمدستیترین راه تولید پول در دنیای ورزش همین موضوع است. باشگاههای بزرگ و کوچک به واسطه فروش بلیت به هواداران از این طریق کسب درآمد کرده و میکنند. این موضوع قدیمی که نشده هیچ، بلکه تبدیل به یکی از ارکان تولید ثروت برای ورزش شده است.
فروش کالا
با پیشرفت تکنولوژی و تولیدات متفاوت، باشگاههای مختلف در حوزههای متفاوت ورزش رو به فروش کالا آوردهاند. سادهترین راه درآمدزایی، فروش پیراهن باشگاه به هوادارانی است که حاضرند بلیت تمامی بازیها را بخرند. عشقی که آنها به ورزش نشان میدهند، لازمه فروش کالاهای ورزشی به آنهاست.
تبلیغات
این موضوع از دیرباز تاکنون رکن اساسی در تولید ثروت برای ورزش بوده است. رقمهایی که این روزها برای تبلیغات هزینه میشود، آنقدر وحشتناک است که بتوان با استناد به همین بند، به تنهایی بار یک رشته ورزشی را بست.
ترانسفر
این یکی در مقایسه با دیگری، رشد سریعتری داشته است؛ ابزاری تجاری برای خرید ارزان و فروش گرانتر آن. بسیاری از رشتههای ورزشی و باشگاههای بزرگ و کوچک در دنیا از همین طریق نان میخورند.
پاداش
حضور در تورنمنتهای بزرگ، پاداشهای مهمی برای تیمها و چهرههای ورزشی دارد. این روزها به غیر از کسب درآمد از طرق مختلف، کسب قهرمانی یا قرارگرفتن در جمع برترینها، پاداش خوبی را نصیب ورزشیها میکند.
اگر تلویزیون نبود
همانطور که در بالا عنوان شد، چرخه اتفاقهای اقتصادی بر ورزش بدون درنظرگرفتن نفت و صنعت است، ولی حتی اگر این دو هم لحاظ شود، باز هیچکدام قدرتی بالاتر از تلویزیون ندارد. در یک قرن اخیر، رسانه بیشترین تأثیر را در تولید ثروت در حوزه ورزش داشته است، ولی حالا میشود رسانه را محدودتر کرد و به تلویزیون کشاند. با نگاهی به اتفاقاتی که در بالا بهعنوان نمونه به آنها اشاره کردهایم، میتوان پی برد که اگر پخش تصاویر و تأثیر تلویزیون بر رویدادهای ورزشی نبود، هیچکدام به این اندازه موفقیت کسب نمیکردند. پخش رقابتهای ورزشی برای هواداران ایجاد حساسیت و آنها را برای رفتن به ورزشگاه ترغیب کرد. برای درک بهتر این موضوع، میتوان فقط به داستان بازیهای جام حذفی انگلیس که یکی از قدیمیترین اتفاقات ورزشی است، اشاره کرد؛ فینال این رقابتها سال نخست 20 هزار، سال دوم بیش از 40 هزار و سال سوم 110 هزار تماشاگر داشت. تلویزیون به خوبی نقشش را در کشاندن تماشاگران به ورزشگاه ایفا کرد. نتیجه آن شد که باشگاهها با فروش بیشتر بلیت به هواداران، درآمدزایی دوچندانی کردند؛ ضمن اینکه همان عده را هم در طیفی گستردهتر وادار کردند تا پیراهن یا کالای تولیدشده مختص باشگاه و تیم مورد علاقه خود را در اختیار داشته باشند.
مهمترین تأثیر تلویزیون اما ورود پرسروصدای اسپانسرها به ورزش بود. فارغ از صدها هزار نفر که خودشان را به ورزشگاه میرساندند تا بازی را از نزدیک ببینند، گسترش بینندههای تلویزیونی اهمیت بیشتری داشت. این مورد فرصتی برای ورود اسپانسرها با هزینههای گزاف در ورزش بود. اگر فقط به قراردادهای تجاری دور زمینهای ورزشی و اسپانسرهای تخصصی تورنمنتهای بزرگ رجوع شود، میتوان پی برد که گردش مالی در این زمینه تا چه اندازه رشد داشته و چقدر برای حیات ورزش مهم بوده است. در دو مورد دیگر نیز به خوبی نقش تلویزیون دیده میشود؛ چون اگر پخش تصویری در کار نبود، فرستادن یک بازیکن از یک قاره به قارهای دیگر با رقمی نجومی چندان امکانپذیر و ساده به نظر نمیرسید. از طرفی برگزارکنندگان تورنمنتهای مهم هم برای جذب ورزشکاران مطرح و بالاتربردن سطح رقابت، نیاز به قراردادن پاداشهای هنگفت داشتند که دوباره راه تبلیغ آن از دل تلویزیون میگذشت.
از دست دولت راحت شو
نکتهای که در این بین تبدیل به جنگی مهم شد، رقابت بین تلویزیونهای خصوصی در حوزه ورزش است. در دهههای گذشته، تلویزیونهای معتبر برای اینکه بتوانند بینندگان را بیشتر کرده و سهم درآمدزاییشان را افزایش دهند، رو به رقابتی سخت آوردند. آنها با رفتن به سمت مسئولان و برگزارکنندگان تورنمنتهای بزرگ، پیشنهادهای مالیشان را ارائه کرده و بندی بهعنوان «حق پخش» گنجاندند تا هرطور شده گوی سبقت را از رقیب بربایند. اینطور شد که سلطه تلویزیون بر اقتصاد ورزش ریشه دوانید و تبدیل شد به مهمترین اتفاق اقتصادی در حوزه ورزش. بدیهی است که تلویزیونهای خصوصی برگ برنده را داشته و در این زمینه بیشترین هزینه و متعاقبا بیشترین سود را هم کردهاند. برای برجستهترکردن این موضوع، میتوان تحول حق پخش در دنیای ورزش را به فوتبال محدود کرد و پی برد که تلویزیونها برای دراختیارگرفتن رقابتهای ورزشی، حاضرند چه رقمهای وحشتناکی را بپردازند. از آنجا که فرصت برای پرداختن به جزئیات نیست، فقط در یک مورد میشود به قرارداد حق پخش تلویزیونی لیگ برتر فوتبال انگلیس پرداخت که با یک قرارداد سهساله به ارزش سرسامآور 2.3 میلیارد یورو واگذار شده است؛ رقمی وحشتناک که به تولید هنگفت ثروت باشگاههای انگلیسی دامن زد.
تلویزیون را از برق بکش!
موارد بالا خیلی خلاصه مقدمهای شد بر اینکه مشخص شود چرا تولید ثروت در ورزش ایران برخلاف دیگر کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه رشدی نداشته است. همانطور که عنوان شد، یکی از راههای دیکته قدرت سیاسی و اقتصادی به دیگر کشورهای جهان، گرفتن میزبانیهای مهم است. در طول تاریخ، گرفتن میزبانی بازیهای المپیک و رقابتهای جام جهانی، رؤیایی محال برای ایران بوده است؛ بااینحال، ایران در کسب میزبانی رقابتهای آسیایی نیز توفیقی در چهلواندی سال گذشته نداشته است. آخرین باری که ایران میزبان یک رقابت آسیایی مهم در سطح وسیع بوده، مربوط به بازیهای آسیایی 1974 است. از آن زمان به بعد، دیگر توفیقی در این زمینه حاصل نشده است. فارغ از مسائلی همچون اختلافهای فرهنگی و عقیدتی، بیتوجهی به مقوله رسانه بهویژه تلویزیون، در ضعیفترشدن اقتصاد ورزشی ایران بیتأثیر نبوده است. تلویزیون در ایران در انحصار دولت است و برخلاف اتفاقاتی که در یک قرن اخیر رخ داده و رکن اصلی پولدارشدن ورزش شده، در ایران این موضوع مسیر عکس را پیموده است. از آنجا که تلویزیون رقیبی داخلی ندارد، پس انحصار به وجود آمده و در بسیاری از این موارد، انحصار تبدیل به قدرتطلبی شده است. حتی با وجود گذشت 40 سال از انقلاب، مسئله حق پخش در ایران تبدیل به بحرانی عجیبوغریب شده که راهی برای برونرفت از آن پیدا نمیشود. همانطور که در بالا عنوان شد، در کشورهای اروپایی صدها میلیون یورو هزینه برای حق پخش میشود، ولی در ایران این موضوع در پیچوخمهای قانونی گیر کرده و هر بار برای خوشایند عدهای در ورزش، رقمی ناچیزی که شاید کفاف خرید یک بازیکن هم نشود، به ورزش میرسد. این موضوع هم البته فقط روی کاغذ مانده و مشخص نیست همین هزینه اندک چه زمان و چطور قرار است پرداخت شود. تازه این مورد فقط مربوط به فوتبال است؛ چون سایر رشتههای ورزشی نهتنها چیزی بهعنوان حق پخش ندارند، بلکه بعضا باید رقمی هم به تلویزیون پرداخت کنند تا رقابتهایشان پخش شود. شاید بهترین راهکار ازبرقکشیدن تلویزیون در ایران باشد تا بعد از حلوفصلشدن اصولی این مورد، بشود آن را دوباره به برق وصل کرد.
نتیجه این اهمال شده اتفاقی که این روزها افتاده است؛ ورزش ایران از یک طرف حرف و قدرتی برای میزبانی در سطوح بالا ندارد و از طرفی وابستگی بیش از حد آن به دولت، اجازه رقابت را گرفته و نهایتا منجر به ضعیفترشدن از بُعد اقتصادی شده است. اگر در سالهای پیشرو این مسئله حلوفصل نشود، شاید بتوان تا دهها سال از این پدیده عجیبوغریب بهعنوان جدیترین بحران ورزشی در ایران حرف زد.
افزودن نظر جدید