حسین زمان:موسیقی امروز سفارشی است/صدا و سیما هیچگاه دلش برای موسیقی نسوخته است

روزنامه امید ایرانیان در گفت‌وگو با حسین زمان نوشت:

شاید بتوان احیای مجدد موسیقی پاپ در ایران را به فضایی که فریدون شهبازیان از موزیسین­های بنام ایران در مرکز موسیقی صداوسیما فراهم کرد مرتبط دانست. صداوسیما پذیرفت که موسیقی هم باید در این رسانه وجود داشته باشد. ازاین‌رو مردم پس از سال‌ها نسل اولی‌های پاپ بعد از انقلاب را آنچنان که باید شنیدند و نام‌هایی نظیر حسین زمان، مرحوم ناصر عبداللهی، شادمهر عقیلی و محمد اصفهانی به ذهن‌هایشان سپرده شد. پس از این پذیرش مردمی و صداوسیمایی راه برای عرض اندام باز شد. روح دوباره­ای در کالبد نیمه جان موسیقی مردمی دمیده شد و صداوسیما تنها فصایی بود که امکان شنیده شدن این نوع از موسیقی در آن به‌وجود آمد. بااین‌وجود اما در ادامه حیات این نوع از موسیقی به همین سادگی ادامه پیدا نکرد. نگاه‌ها دوباره تغییر کرد و دوباره بخش زیادی از خوانندگان موسیقی پاپ از این رسانه کنار گذاشته شدند. حسین زمان یکی از این هنرمندان است که پس از انتشار آلبوم­هایش تا سال‌های پایانی دهه70 دیگر اجازه حضور در عرصه را به‌دست نیاورد. دیگر نه مجوزی به او داده شد و نه رسانه ملی روی خوشی به نسل اولی­های موسیقی پاپ نشان داد. زمان اما هنوز در ایران است. او که خیلی از متولدین دهه 60 با صدایش خاطره دارند نه‌تنها از ایران نرفته بلکه کماکان به ادامه مسیر امیدوار است. «امید ایرانیان» با این خواننده گفت‌وگویی انجام داده که شرح آن در ادامه مطلب آمده است:

- آقای زمان شما جزو خوانندگانی هستید که نخستین نسل از خوانندگان موسیقی پاپ پس از پیروزی انقلاب را شامل می‌شوند. باتوجه به شرایط موسیقی در آن دوره با چه هدفی وارد این عرصه شدید؟

من بارها در جاهای مختلف اعلام کرده‌ام که اصلی‌ترین هدفم از حضور در عرصه موسیقی، شکستن طلسمی بود که بر سر راه موسیقی پاپ گذاشته شده بود. می‌توانم بگویم ما تقریبا در اواخر دهه 50 و سال‌های آغازین دهه 60 با موسیقی پاپ در داخل ایران خداحافظی کردیم چون چیزی به اسم موسیقی پاپ در کشورمان ارایه نمی‌شد. در آن سال‌ها بعضا کارهایی مناسبتی منتشر می‌شد ولی نمی‌شد برای آنها واژه موسیقی پاپ را به کار برد. به هر حال در سال 1374 یا 1375 بود که من و چند نفر دیگر از دوستان که به نوعی دغدغه موسیقی را داشتیم با استاد فریدون شهبازیان در دفتر موسیقی صداوسیما آشنا شدیم. ایشان را علاقه‌مند دیدیم و متوجه شدیم دلش می‌خواهد به نحوی به زنده شدن موسیقی پاپ کمک کند. ما هم از این مساله خوشحال شدیم و از آن استقبال کردیم. حاصل دلگرمی استاد شهبازیان و تلاش دوستان دیگر ازجمله محمد اصفهانی، علیرضا عصار، خشایار اعتمادی و در ادامه دوستان دیگر، ورود نخستین آلبوم‌های موسیقی پاپ به بازار بود که با استقبال خوبی هم مواجه شد. هیچگاه اتفاقی که در سال‌های 75 و 76 برای آثار موسیقی پاپ افتاد، تکرار نشد.

- روزهای ابتدایی انتشار آلبوم‌های پاپ در دهه 70 بر شما چگونه گذشت؟

ما خوشحال بودیم که در حال رسیدن به هدف خود هستیم. آرام‌آرام برگزاری کنسرت‌ها را آغاز کردیم و طلسم برگزاری کنسرت در شهرهای بزرگ را باوجود تهدید به قتل، شکستیم. حتی شاهد ضرب و شتم مردم در کنار سالن‌های کنسرت بودیم. به‌سختی توانستیم کنسرت‌ها را در شهرهای مختلف برگزار کنیم اما متاسفانه روند رو به رشد موسیقی پاپ ادامه پیدا نکرد. به نظر من افرادی که با موسیقی مخالف بودند و دوست نداشتند موسیقی در داخل مملکت زنده شود، تصمیم گرفتند خرابش کنند و چون نمی‌توانستند موسیقی را خیلی علنی و آشکار حذف کنند، تصمیم گرفتند موسیقی را توسط خود موسیقی نابود کنند. خیلی هم خوب در این زمینه موفق شدند. من حتی آن زمان رد پای بعضی از ارگان‌ها را در برگزاری کنسرت‌ها، تولید آثار موسیقایی پاپ و مصادره خواننده‌ها می‌دیدم. آنها می‌خواستند به زعم خودشان افسار موسیقی را به‌دست بگیرند. این عوامل تخریبی کم‌کم جدی‌تر شدند و کاری را که ما شروع کرده بودیم از مسیر اصلی منحرف کردند. متاسفانه اجازه ندادند حرکت خوب ما ادامه پیدا کند. نتیجه آن را هم در حال حاضر می‌بینیم.

- یعنی شما موسیقی پاپ فعلی را قابل قیاس با دوره خود نمی‌دانید؟

من نمی‌گویم موسیقی فعلی خیلی از هدف دور شده و موسیقی خوبی نیست ولی متاسفانه بزرگ‌ترین ایرادی که در حال حاضر به موسیقی وارد است این است که فرمایشی و سفارشی شده است. به نظر من این شکل خوبی برای موسیقی نیست و تا زمانی‌که موسیقی از این شکل فرمایشی و دستوری خارج نشود، مشکلات ما حل نمی‌شود. متاسفانه تصمیم‌گیر اصلی در مورد موسیقی نه وزارت ارشاد اسلامی است و نه سازمان‌هایی هستند که خود را متکفل امر موسیقی می‌دانند. به‌نظر من کسانی که در حال حاضر برای موسیقی تصمیم‌گیری می‌کنند همان افرادی هستند که در پشت صحنه قصد داشتند موسیقی را خراب کنند. آنها حالا هم در حال موج‌سواری هستند و می‌خواهند بدانند به چه طریقی می‌توانند این موسیقی را از آن خود کرده و از آن استفاده ابزاری کنند. متاسفانه اکثر هنرمندان توجه زیادی به این مساله ندارند، وجهه هنری خود را آن‌طور که باید و شاید جدی نمی‌گیرند و برای خود جایگاه مشخصی را قایل نیستند. این هنرمندان عرصه را برای کسانی که چشم دیدن موسیقی را ندارند، خالی گذاشتند.

- اگر موافق باشید به آسیب‌شناسی شرایط این روزهای موسیقی وارد شویم. شما به نام فریدون شهبازیان اشاره کردید که به اعتقاد بسیاری، او به همراه بابک بیات عنوان پدر پاپ بعد از انقلاب را یدک می‌کشند. شهبازیان بارها و بارها لفظ فرزند حرامزاده را برای موسیقی پاپ امروز به کار برده است. او معتقد بود «موسیقی پاپی که ما به آن می‌اندیشیدیم هیچ شباهتی به چیزی که امروز با آن مواجه هستیم، ندارد.» از طرف دیگر خیلی‌ها در بخش معاونت موسیقی صداوسیما در آن بازه به شهبازیان ایراد می‌گرفتند که «ایشان هم عرصه را برای ورود همه باز نکرد.» شما با این نظر موافق هستید؟

من مدعی هستم فریدون شهبازیان به‌عنوان یکی از اساتید پیشکسوت موسیقی، همیشه دلش برای موسیقی این مملکت سوخته و می‌سوزد. کسانی بودند که می‌خواستند به موسیقی پاپ بعد از انقلاب، حیات دوباره ببخشند. فریدون شهبازیان و بابک بیات ازجمله کسانی بودند که در این زمینه خیلی کمک کردند. اگر کمک و حمایت این بزرگان نبود، این اتفاق نمی‌افتاد. وقتی نخستین آلبوم خود را به نام «شب دلتنگی» ضبط می‌کردم، آقای شهبازیان با عشق و علاقه می‌آمد، در استودیو می‌نشست و روی ضبط تک‌تک کارها نظارت می‌کرد. این مساله نشان می‌دهد که او برای مقوله موسیقی دل می‌سوزاند اما اینکه آقای شهبازیان در یک‌سری از مسایل صحبت کرده‌اند، نظر شخصی او بوده است.

- خود شما اشاره کردید خشت اول موسیقی پاپ که در زمان شما گذاشته شد با موسیقی پاپ امروز تفاوت زیادی داشت و اتفاقاتی در این میان رخ داد ...

من به این اتفاقات اشاره کردم و مطمئن هستم آقای شهبازیان در جریان این مسایل بوده است.

- وقتی به روند طی شده موسیقی پاپ در سال‌های بعد از انقلاب نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که سازمان صداوسیما پس از یک بازه زمانی دانسته یا نادانسته، ماموریتی عکس را در پیش گرفت شما عملکرد سازمان صداوسیما را در سه دهه اخیر چه‌طور ارزیابی می‌کنید؟

به نظر من از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز هیچگاه ارتقا و نشر موسیقی در دستور کار سازمان صداوسیما قرار نداشته است. یعنی هیچ‌وقت وظیفه رسانه ملی این نبوده که سطح موسیقی را بالا ببرد و به نشر آن کمک کند. همواره تلاش سازمان صداوسیما این بوده که به‌دلیل جذابیت موسیقی در نزد مردم(چون نمی‌توانسته از این موضوع فرار کند) موسیقی و هنرمندان اصلی این حوزه را کنترل کند. مواقعی که سازمان صداوسیما احساس می‌کند می‌تواند از موسیقی بهره‌برداری سازمانی کند، این کار را انجام می‌دهد. وقتی به انتخابات نزدیک می‌شویم، فضا باز و انواع و اقسام موسیقی‌ها از رسانه ملی پخش می‌شود ولی همین که شرایط تغییر می‌کند، به اصطلاح فتیله را پایین می‌کشند و دیگر خبری از سر و صداها نیست. زمانی هم که فعل و انفعالات سیاسی در جامعه رخ می‌دهد و تنش ایجاد می‌شود، می‌بینید که صداوسیما به کمک می‌آید تا فضا را معتدل کند. یعنی صداوسیما اگر نیاز ببیند که باز هم می‌تواند از موسیقی استفاده کند، این کار را انجام می‌دهد اما هیچگاه دلش برای موسیقی نسوخته است.

- آخرین آلبوم منتشر شده شما به چه سالی برمی‌گردد؟

آخرین آلبوم من در سال 1377 یا 1378 منتشر شد. از آن تاریخ به بعد دیگر اجازه کار نداشتم و در واقع از سال 1380 به‌طورکلی جلوی فعالیت من گرفته شد. در زمان ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد کاملا فعالیت من قطع شد و به‌طور رسمی ممنوع‌الکاری من را اعلام کردند. پیش از آن رسما ممنوع‌الکاری را به من اعلام نکرده بودند اما اجازه اجرا هم به من نمی‌دادند و هر جا که اراده می‌کردم کنسرت برگزار کنم، متاسفانه با اعمال زور و خرابکاری، نمی‌شد. ضرر بسیاری را متحمل شدیم و تهیه‌کننده‌ها کم‌کم قید همکاری با من را زدند. در زمان آقای احمدی‌نژاد وقتی به وزارت ارشاد مراجعه کردم، به من گفتند «مجوز نداری و از بالا به ما دستور داده‌اند جلوی فعالیت تو را بگیریم.» حرف‌هایی از این قبیل تحویلم دادند که هنوز هم ادامه دارد. چندین‌بار در دولت آقای روحانی هم به وزارت ارشاد مراجعه کردم اما همان جواب را شنیدم.

- پس در حال حاضر بیشتر سرگرم تدریس هستید؟

من سرگرم تدریس بودم چون علاقه زیادی به آن داشتم. البته تدریس من مربوط به هنر نیست و الکترونیک و مخابرات تدریس می‌کنم. من سابقه 27 سال تدریس داشتم و نزدیک به 10سال در دانشگاه جزیره کیش و بعد در پردیس بین‌المللی دانشگاه صنعتی شریف در کیش عضو هیات علمی بودم و علاوه‌بر تدریس، مسوولیت معاونت طرح و برنامه دانشگاه را برعهده داشتم اما متاسفانه از سه سال پیش و در واقع در اواخر دولت محمود احمدی‌نژاد به بهانه‌های مختلف عذرم را خواستند و عملا جلوی تدریس من در دانشگاه نیز گرفته شد.

- در این‌خصوص نیز پیگیری کردید؟

جواب آنها نیز شبیه به پاسخ مسوولان ارشاد بود که «از بالا دستور دادند شما نباشید.» من به‌طور غیرمستقیم از افراد مسوول در دولت جدید نیز درخصوص خودم سوال کردم اما گفتند «برای ما نامه آمده که نباید شما را به کار بگیریم.»

- با این اوصاف در حال حاضر از نظر مالی چه وضعیتی دارید؟

من سال‌هاست که از لحاظ مالی، مشکلات جدی دارم اما فعلا از ذخیره‌های زندگی استفاده می‌کنم. به هر حال ما امیدواریم و با امید زنده هستیم. حداقل من بیش از آقای روحانی امیدوارم!(خنده) اگر امید نباشد زندگی دیگر مفهومی ندارد و ما هیچ‌وقت نباید امید را از دست بدهیم.

افزودن نظر جدید