- کد مطلب : 23925 |
- تاریخ انتشار : 14 اسفند, 1400 - 10:16 |
- ارسال با پست الکترونیکی
خانم لیلی گلستان، از حال زنان ایران خبر دارید؟
لیلی گلستان در این کتاب به مخاطبان پند میدهد که جای غر زدن اراده کنند و خواستن توانستن است. منتقدان لیلی گلستان به او میگویند حرفش غلط بوده و فرمول خواستن و شدن برای خیلیها کار نمیکند و همچنین به او یادآوری میکنند که دختر ابراهیم گلستان بوده و موفقیتش با کمک ثروت و اعتبار پدرش ممکن شده است.
نزهت بادی (منتقد سینما) در اینباره نوشت: هرچند همواره به زنان توصیه میشود که قوی باشند و با اعتمادبهنفس و جسارت برای پیشرفت خود تلاش کنند اما نباید زنها برای قوی بودن تحت فشار قرار بگیرند و فقط وقتی موفق به حساب بیایند که دقیقا در همان قالب ثابت و رایج قرار بگیرند. عبارت "خواستم، شد" که پیشتر در برنامه تدتاکس تهران توسط لیلی گلستان مطرح شده بود و حالا نام کتاب جدیدش است، به جای آنکه جملهای الهامبخش برای زنان باشد، جملهای خطرناک است که فقط توانایی و تلاش زنان را دلیل موفقیت آنان نشان میدهد و ساختار تبعیضآمیز پیرامونشان را نادیده میگیرد و خود زنان را مقصر ناکامیشان میداند. درواقع الگوسازی غلط در جهت نمایش زنان قدرتمند که بیتوجه به امتیازات و امکانات ویژه آنان شکل میگیرد، میتواند به بستری برای تضعیف و سرکوب زنان بدل شود و مخصوصا عرصه را برای زنانی با محدودیتها و محرومیتها که در حاشیه قرار دارند، تنگتر کند و به آنها اجازه ابراز وجود ندهد.
یعنی همه زنها از ویژگیهای شخصیتی، حمایتهای خانوادگی، موقعیتهای تحصیلی، فرصتهای شغلی و امکانات مالی یکسانی برخوردار نیستند و موفقیت و قدرت برای هر زنی باید بر اساس شرایط و ظرفیتهای موجودش در نظر گرفته شود. درحالیکه غالبا الگوی زن موفق با زن تحصیلکرده و روشنفکر و شاغل که جایگاه اجتماعی و اقتصادی بالایی دارد، تعریف میشود و زنان دیگر که به دلیل شرایط مختلف، امکان حضور در عرصههای اجتماعی، سیاسی، علمی، هنری و ادبی را ندارند، به عنوان زنان ناموفق که هیچ کار مهمی نکردند، مورد بیاعتنایی قرار میگیرند و احساس سرخوردگی و ناتوانی میکنند. زمانی الگوسازی از زن قدرتمند به آگاهی و استقلال و جسارت زنها کمک میکند که هم نویسنده و هنرمند و استاد دانشگاه و ورزشکار و دانشمند و فعال اجتماعی و سیاسی شناختهشده را در بر بگیرد و هم آن زن گمنامی را که در گوشه خانهاش جاجیم میبافد و سوزندوزی میکند و غذاهای خانگی میپزد و با کمترین امکانات میکوشد روی پای خودش بایستد و پیشرفت کند و وضعیت خودش و یا خانوادهاش را بهبود ببخشد و به اندازه خود اثری در جهان به جا بگذارد. یادمان بماند آن زنانی که توسط پدر یا شوهرشان کشته شدند، خواستند که بشود اما نشد. چون فقط خواستن زنان کافی نیست و باید عوامل نابرابری و تبعیض سیستماتیک برطرف شود. پس وقتی میتوان از مفهوم موفقیت برای همه زنان سخن گفت که زنهای ساده و ناشناس نیز به اندازه زنان معروف بتوانند که بخواهند. چه بسیار زنانی که حتی اجازه خواستن ندارند، چه برسد به توانستن.
کاربری با نام شهرزاد نوشت: ببخشیدا خانوم گلستان ولی شما نخواسته هم براتون شده بود.نمیدونم چرا برای بقیه زنان نمیشه! زنان روستایی و زنان کارگر و زنانی که سر از تنشون جدا میکنن. لابد نخواستن که نشده.
کاربری در این باره نوشت:لیلی گلستان از امتیاز دختر ابراهیم گلستان بودن برخوردار بوده. علاوه بر اینکه از روابط و معاشرتهای پدرش بهره برده، باغ دروس رو هم که بعداً بخشیش رو تبدیل به کتابخونه و گالری کرد از پدرش داره. با وجود این اصرار عجیبی داره بگه من از هیچ شروع کردم و با دست خالی اینجا رسیدم!
دیگری نوشت: لیلی گلستان بهتر بود بگه شده بود.. در کنارش من هم خواستن رو ادامه دادم
کاربر دیگر نوشت:لیلی گلستان یه کتاب نوشته به اسم " خواستم، شد"خیلی دوست دارم بدونم اگه پدرش ابراهیم گلستان نبود یا توی خانواده امثال رومیناها و مونا حیدریها به دنیا میاومد بازم میشد یا نه.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «من از تلاشها، موفقیتها و مبارزاتم برایتان گفتم، اما از رنج و اندوهی که همیشه داشتهام برای شما نگفتم. رنج با ما عجین است. درد با ما عجین است. باید صبوری و تحمل کنیم. ما از زندگی طلبکار هستیم، در حالی که باید به زندگی بدهکار باشیم. زندگی هدیهای است که به ما داده شده و باید از آن نگهداری کنیم و به آن چیزی اضافه کنیم. در زندگیام سعی کردم، زحمت کشیدم، مبارزه کردهام و وقتی به پشت سرم نگاه میکنم میبینم خدا را شکر، همه چیز خوب بود. از زندگیام خیلی راضی هستم. خواستم، شد.»
افزودن نظر جدید