داعش به دنبال چیست؟

داعش مخفف دولت اسلامی عراق و شام است که نامش نشان می‌دهد که جریان و جنبشی است که منطقه عراق و شام یا شامات بزرگ(شامل عراق،سوریه،اردن لبنان و بخشی از فلسطین) حوزه فعالیت آن به حساب می‌آید. پرسش اساسی در رابطه با داعش این است که این جنبش چه جناح فکری و اندیشه‌ای را با چه خاستگاه اجتماعی در محیط خاورمیانه پیگیری می‌کند؟
داعش به دنبال چیست؟

صادق خرازی

از عمل‌کرد یک ساله داعش چند جریان مشخص شده است. یکی اینکه خاستگاه آن همان جریان سلفی و تکفیری است که در خاورمیانه با حمایت دولت‌ها و سیستم‌های اطلاعاتی بعضی از کشورهای منطقه رشد پیدا کرده است. بعضی از ابواب ثروت با دیدگاه ایدئولوژيک پشتوانه حمایت این خرده گروه‌های تکفیری هستند. به نظرم اما ما نمی‌توانیم تنها با این پاسخ از این مسئله به سادگی عبور کنیم.

مواضع داعش در گفتار و در عمل مؤید این فرض است که آنها هم همچون جریان تکفیری سلفی نگرشی ایدئولوژیک را در زمینه خلافت و امارت به صورت جدی پیگیری می‌کنند. دیدگاه آنها با این تفکر وجهه نمادی و خطابی دارد. مباحث عمیقی را در نوع تفکر خودشان مطرح می‌کنند که البته سازگاری با واقعیت‌های سیاسی،اجتماعی و اعتقادی مردم منطقه چه سنی و چه شیعه ندارد. تصور ما به هر دلیلی در مخالفت با این خرده گروه‌ها است،بهتر است کمی عمیق‌تر و دقیق‌تر به ریشه‌ها و بنیادهای این خرده گروه‌های سلفی و تکفیری بپردازیم.

همان سنت جاری بی‌توجهی و بی‌اعتنایی که در تحلیل‌های سیاسی ما وجود دارد در محیط پرمخاطره‌ای که در خاورمیانه با آن روبرو هستیم ما را با یک بحران شناخت روبرو کرده است. وقتی که ایمن الظواهری در حدود یک سال پیش بیانیه‌ای مبنی بر بازگشت مجاهدین عراقی دولت اسلامی شام و عراق به داخل عراق و سوریه صادر کرد و در‌واقع به دنبال ایجاد انفکاکی میان داعش عراق و داعش سوریه بود در همان زمان داعش بیانیه داد و این فَتوا را رد کرد. هر چند در تمامی اطلاعیه‌ها و اعلامیه‌های گروه داعش نمادهای سیاهرنگ ادبیات و عباراتی استفاده می‌شود که همه در چارچوب همان ادبیات و آبشخور فکری است که القاعده طی ۱۰-۱۵ سال گذشته از خود به میراث باقی گذاشته است. همه ادبیات القاعده با همین نمادها و شعارها آمیخته است. داعش و جبهه نصرت جدال جدی را طی یک سال و نیم گذشته در مناطق و نواحی که تحت حاکمیت معارضین سوریه بود داشتند. ولی هیچ‌کس نیامد این حوادث را ریشه‌یابی کند. درگیری داعش با جبهه نصرت نکته دومی است که باید نسبت به آن پس از سرباز زدن داعش از فتوای ایمن الظواهری دقت داشته باشیم.

نکته سوم این است که وقتی تظاهرات گسترده‌ای در منطقه الانبار و رمادی و در محیط سنی‌نشین عراق و علیه دولت نوری مالکی در جریان بود داعش برای تصرف این منطقه تلاش داشت. در چنین وضعیتی اما عشایر سنی این نواحی که حتی به دیدگاه سلفی هم نزدیک بودند با حمایت از ارتش مالکی با نیروهای داعش درگیر شدند و علیه آنها عمل کردند. این سه جریان به ما نشان می‌دهد که ما باید در داوری‌ها و ارزیابی‌های خود نسبت به تفکر داعش بیشتر درنگ داشته باشیم و بستر مطالعه خود را گسترش دهیم. یک نکته را می‌توانیم به صورت جدی بیان کنیم که بیش از ۱۳-۱۴ ماه که داعش در محیط سیاسی سوریه و منطقه عراق ظاهر شده یک حمایت درون تشکیلاتی از دو سیستم بعثی سوریه و عراق پشت تفکرش کاملاً مشهود و مشخص است. یک جریان از داخل حاکمیت سوریه و جریانی از حاکمیت بعثی داخل عراق با دیدگاه‌های بسیار جدی و خطرناکی نگاه رادیکالیزم و ترور را مبنای عمل خود می‌دانند و دارند جریان خودشان را دنبال می‌کنند. خالد السوری،رهبر جریان احرار الشام با عملیات انتحاری داعشی‌ها از میان برداشته شد. خالد السوری کسی بود که طی ماهها و سالهای گذشته فرمانده جریان القاعده در شام بود. در‌واقع رهبران داعش رهبرانی هستند که زادگاه فکری‌شان جریان ناصبی شافعی مذهب در درون سامراست. ابراهیم عبدالرحمن البدری که یکی از فرماندهان داعش و ابوبکر البغدادی از عبارات حسینی القریشی در گفته‌هایشان استفاده می‌کنند. حتی خطبه به عنوان امام جماعت می‌خوانند. آنها در تفکر شاخه اخوان مصر شکل گرفته‌اند و ارتباط بسیار نزدیکی با خاندان صدام و حاکمیت بعثی داشتند. اخیراً عربستان سعودی دیدگاه‌ها خود را به سمت آن‌ها معطوف کرد و در‌واقع سعودی‌ها موقعیت عبدالرحمن البدری را به عنوان رهبر داعش پذیرفت. حتی این کشور به خبرگزاری‌هایی مانند العربیه این اطلاعات را می‌داد که این جریان،جریان جنبشی انقلابی است که می‌خواهد در سوریه و عراق مبارزه کند. از ۵-۶ نفر کسانی که فرماندهی داعش را مطرح کرده‌اند همه از اعضای ارتش عراق و حزب بعث بودند. مدتی هم پس از سقوط صدام این افراد با القاعده در ارتباط بودند و حتی بعضی از آنها توسط آمریکایی‌ها دستگیر و در زندان به سر می‌بردند. البدری هم یکی از آنهاست که از زندان فرار کرد و این جریان را درست کرد.

تصویری که ما در دوره اخیر دیده‌ایم بعلاوه حوادث ۱۲-۱۳ سال گذشته ربط میان سیستم سیاسی صدام و القاعده را نشان می‌دهد. شواهد نشان می‌داد که خودروهایی که منفجر می‌شدند پیوند بین نیروهای حزب بعث،نیروهای رکن ۲ ارتش عراق،گارد ریاست جمهوری و سیستم القاعده را نشان می‌داد اما همه به صورت گذرا از آن عبور می‌کردند. اما همه این بخش‌ها آمدند ائتلافی جدی با هم ایجاد کردند و هدف اصلی‌شان این است که با بعثی زدایی مقابله کنند. عناصر پاکسازی شده از ارتش عراق،قدرتمندان طوایف و قبائل همه در سیستم کنونی عراق دارای پرونده هستند. همه آنها با یک مسیری به سمت داعش رفتند و برای رد گم کردن نشانه‌ها ارتباط خود با القاعده راکمتر کردند. آن‌ها این بار با یک سنت متفاوت عملیات‌های تروریستی را در عملیات‌های منظم و منسجم پارتیزانی نشان دادند. در هر سیستم و کشوری اگر ۲ هزار نیروی پارتیزانی وارد شهری شوند می‌توانند کنترل آن منطقه را برای مدتی به دست بگیرند. در کنار این مسائل ناکارآمدی دولت عراق هم باعث شد تا آن‌ها بتوانند بیشتر پایگاه اجتماعی پیدا کنند. همه عملیات آنها هدفمند بوده تا جایی که توانسته‌اند کارهایی را به صورت پارتیزانی انجام دهند و لایه‌های مختلفی از فرماندهی القاعده هم به آن‌ها پیوسته‌اند. در شام آنها سرکوب شدند و حالا در عراق به صورت قدرتمند مشغول به فعالیت شده‌اند. هدف آنها این است که سرپل‌های خود را در سوریه و عراق حفظ کنند تا بی‌ثباتی و فقدان امنیت ایجاد شود. همه افرادی که در داعش استخدام شدند یا ماهیت بعثی داشتند یا ماهیت القاعده‌ای. بخشی از داعش را جنبش نظامی بعثی سوریه و عراق با همان تفکر میشل عفلق دنبال می‌کند. آنها می‌خواهند آن ظهور اندیشه بعثی که در قرن گذشته بوده را به رغم اختلاف‌های تاریخی بتوانند مفهوم‌سازی کرده و بار دیگر به صحنه بازگردانند. یک نگرانی آنها هم همزمان بازگشت ادبیات ترکیه به دوره عثمانی و رشد قدرت مطلقه ایران است که احساسات ناسیولانیستی آنها را به یک کنش نظامی تبدیل کرده است. آنها می‌خواهند این نوع تفکر داعش را با همان ایدئولوژي سلفیسم،عربیسم،رادیکالیسمی که بتوانند یک معارضه‌ را سازماندهی کند گسترش دهند. اگر ما بخواهیم ارزیابی کنیم دو عنصر قدرتمند هستند که چرخه‌ معکوسی در برابر آنها ایجاد کرده است. یکی مقاومت حزب الله است و دیگری کاری است که در سوریه گروه‌های وطنی انجام دادند. میان علوی‌ها و طرفداران اسد کار عملیاتی کردند و همه را به هم وصل کردند. این دو مسئله تهدید جدی برای این جریان بوده است و هیچ تهدید دیگری را در برابر خود نمی‌دیده است. آنها دولت عراق را فاقد مشروعیت و توانایی کافی می‌دیده و تصور دارند که با حمایت عربستان و قطر و امارات می‌توانند جریان جدیدی را برای خودشان ایجاده کرده تا با تصرف منطقه‌ای و اعلام استقلال برای خودشان مشروعیتی در سوریه و عراق به دست آورند. در یک کلام بخش‌های بازمانده از حزب بعث سوریه و حزب بعث عراق با همکاری بخش‌های نظامی امنیتی موجود در سیستم آنها و با حمایت عربستان سعودی و برخی کشورهای دیگر منطقه داعش را تبدیل به پدیده‌ای وحشتناک کرده است. آنها در سایت‌هایشان همیشه اعلام کرده‌اند که جنگ واقعی زمانی است که فتح دمشق و بغداد حاصل شود. می‌شود پیش‌بینی کرد که آنها بعد از اتفاقات سوریه می‌خواهند به شکل جدیدی فضای نامتعادل وبی‌ثبات را به عراق بکشانند. همکاری برخی سران ارتش امروز عراق با داعش نشان می‌دهد که هنوز بعثی ها و سلفی فعال هستند و هر وقت بخواهند می‌توانند منطقه را به چالش بکشند. آنها در‌واقع می‌خواهند با ابزار داعش خود را به عنوان نماد آینده سوریه و عراق مطرح کنند. داعش پدیده‌ای است با نگاه ایدئولوژیک کاملاً عربی،سلفی و ناسیونالیسم بعثی و با ابزارهای فوق‌العاده خطرناک و ترویستی که می‌خواهند تفکر خودش را با احساسات عمومی پیوند بزنند تا شاید بتوانند کاری انجام دهند.

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید