- کد مطلب : 17249 |
- تاریخ انتشار : 20 فروردین, 1397 - 07:30 |
- ارسال با پست الکترونیکی
دوختن قباي رياستجمهوري بر تن يك نظامي/نظاميگري يا زمينهسازي حضور سردار سليماني؟
به گزارش امیدنامه ابراهيم فياض در اعتماد نوشت: تحليلگر اصولگرا در اظهاراتي عجيب چندي پيش گفت: «آينده يا فروپاشي ايران و تبديل شدن به ليبي است يا ديكتاتوري. مردم كدام را انتخاب ميكنند؟ ديكتاتوري را انتخاب ميكنند.» ديكتاتوري رضاخاني كه وقتي «ناامني داخلي» با «ناامني ساختاري سياسي، اجتماعي، فرهنگي با هم متحد ميشوند، كسي عين رضاخان را ميخواهند.» رضاخاني كه از سرداري به نخستوزيري و سپس پادشاهي رسيد. چراغ اول را اما محمدعلي پورمختار روشن كرد. نماينده مجلسي كه اتفاقا سابقه نظامي دارد. او در گفتوگو با خبرآنلاين توضيح داد كه چرا در انتخابات ٨٨ به عنوان يك اصولگرا به جاي اينكه نام محمود احمدينژاد را روي برگه راي بنويسد، نام محسن رضايي، سردار سابق سپاه را به صندوق انداخته است. او معتقد است كه «اگر يك نظامي رييسجمهور شود حتما ميتواند كشور را از مشكلات نجات بدهد.» تا اينجا شايد اين گزاره صرفا يك اظهارنظر شخصي به حساب ميآمد تا زماني كه به فاصله كمي ابراهيم فياض در گفتوگو با نامهنيوز موضوع حضور يك نظامي بر كرسي عاليترين مقام اجرايي را چيزي شبيه به يك تئوري مطرح و از آن به عنوان راه برونرفت از مشكلات ياد كرد با اين توجيه كه در حال حاضر عدالت جاي خود را به اعتدال ميدهد و آرام آرام گفتمان بعدي يا همان «عدالتطلبي راديكال» جا باز ميكند. اين اظهارات نشان داد كه صحبت از حضور يك نظامي بر مسند رياستجمهوري موضوعي است كه طيفي از اصولگرايان در حال تئوريزه كردن آن هستند. چرا كه همين ديروز دو راستگراي ديگر كه اتفاقا هر دو سابقه نظاميگري دارند، سخنان پورمختار و فياض را تاييد كردند. حسين اللهكرم از پيشكسوتان سپاه پاسداران و رييس شوراي هماهنگي حزبالله كه مدت زماني است ميز و صندلي استادي دانشگاه را بر ترك موتور نشستن ترجيح ميدهد يك نظامي استراتژيست را بر يك سياسي استراتژيست براي تصدي امور شايستهتر ميداند. او در پاسخ به اين سوال كه آيا مردم در انتخابات ١٤٠٠ به يك نظامي اقبالي نشان خواهند داد يا نه، گفته با توجه به شرايط منطقه «ايران تصميم جدي دارد كه وظيفه منطقهاي خود را اجرا كند چون ميداند اگر اجرا نكند تجزيه ميشود. در يك چنين وضعيتي به نظر من مردم به اين سمت گرايش پيدا ميكنند كه فردي با تخصص لازم در اين جايگاه قرار بگيرد.»
البته آنچه در لابهلاي گفتههاي اللهكرم بيش از تاييد پيشنهاد پورمختار و تئوريزه شده آن از سوي فياض به چشم ميخورد، مصداق يك كانديداي نظامي است. او گرچه قاليباف و محسن رضايي را جز گزينههاي مطلوب ميداند اما قاسم سليماني را چهرهاي نظامي و استراتژيك ميداند كه در عصر تخريب و تهديد برجام ميتواند سكاندار مناسبي باشد. حسين اللهكرم معتقد است « مردم توانمندي آقاي سليماني را در مسايل استراتژيك ديدهاند» . از سويي منصور حقيقتپور، مشاور علي لاريجاني و از چهرههاي نزديك به قاسم سليماني و البته از سپاهيان سابق هم در گفتوگو با رويداد ٢٤ «لياقت و شايستگي» را اولويت ميداند با اين حال او «شرايط بينالمللي و منطقهاي» و اشاره به «حركت قوي و منسجم سيستمي براي توسعه همراه با عدالت» را مقدمات مناسب دانستن گزينه نظامي ميداند و او هم اتفاقا از سردار قاسم سليماني به عنوان گزينه مطلوب نام برده است. حقيقتپور گفته است: «مردم يك نظامي را انتخاب نكنند چوبش را ميخورند.»
ديكتاتور خوب در چارچوب جمهوري؟
طيفي از اصولگرايان در پي تئوريزه كردن ايده «ديكتاتور خوب» هستند. يك چهره نظامي با همه ويژگيهاي اين گروه كه بر مسند بالاترين مقام اجرايي تكيه بزند و رتق و فتق امور كند. اما براي توجيه اين ايده بايد به چند سوال پاسخ داد. سوال اول و شايد مهمترين سوال اين است كه آيا يك ديكتاتور خوب ميتواند در چارچوب نظام جمهوري اسلامي تعريف شود، آن هم در چارچوبي كه يكي از اساسيترين اركان آن ولايت فقيه است؟ ناصر ايماني، تحليلگر سياسي اصولگرا به اين پرسش پاسخ داده و معتقد است «صحبت از اينكه يك ديكتاتور بيايد بر كشور حكومت كند به مثابه زدن ريشههاي ولايت فقيه است؛ چون نميشود كسي زير نظر وليفقيه رييسجمهور شود و ديكتاتوري كند.» او بر اين باور است كه اظهارات اوليه در اين مورد هيچ پايه و اساسي نداشته و «خدا نكند كه كشور و مردم به اينجا رسيده باشند كه يك ديكتاتور مسوول اداره كشور شود. هيچوقت هم جمهوري اسلامي به چنين نقطهاي نميرسد؛ چون اگر برسد ديگر جمهوري اسلامي نيست. ضمن آنكه اين مساله اصلا با مباني نظام جمهوري اسلامي نميخواند و سازگاري ندارد چون وليفقيه در رأس نظام است.» فارغ از بحث ديكتاتوري رضاخاني كه ابراهيم فياض مطرح كرد سوال ديگر در مورد ويژگيهاي يك فرد نظامي است. آيا ويژگيهاي خاص يك نظامي براي حل و فصل مشكلات موجود كفايت ميكند؟ نظم و پرنسيب يك نظامي آشفتگيهاي موجود را سامان خواهد داد؟ چه تضميني وجود دارد كه اين ايده در عمل موفقيتآميز باشد؟ با اين پيشفرض كه نظاميگري راهحل سامان بخشيدن به آشفتگيهاي موجود است آيا حضور يك نظامي ميتواند به انسداد فرهنگي، اجتماعي يا اقتصادي منجر شود؟ آيا يك نظامي كه بنا بر اين ايده ميتواند در شرايط منطقهاي كنوني از چارچوبهاي سياسي ايران حفاظت كند همزمان ميتواند پاسدار همان ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي موجود كشور نيز باشد يا همهچيز بايد به شكلي بنيادين تحت تاثير اين نظاميگري با تحول مواجه شده و شايد هم تغييرات اجباري رضاخاني در پيش داشته باشد؟ موضوع بعدي كه دستكم اصولگرايان بايد به آن توجه كنند اقبال مردم به نظاميان در قامت رييسجمهوري است. ماجرايي كه از دريادار علي شمخاني تا سردار محسن رضايي و سرهنگ قاليباف آن را تجربه كرده و راهشان نيمهتمام باقي ماند.
نظاميگري يا زمينهسازي حضور سردار سليماني؟
علاوه بر سوالات مطرح شده موضوع ديگري كه در لابهلاي اظهارات اخير به چشم ميخورد تاكيد بر حضور سردار قاسم سليماني است. گزينهاي كه به نظر ميرسد دستكم بخشي از اصولگرايان مدتها است زير سر دارند و ميخواهند او را راضي كنند تا پا به اين عرصه بگذارد. از همين روي شايد راه آمادهسازي اذهان را در پيش گرفتهاند. در اين راه البته نبايد به شرايط منطقه و البته شرايط قانوني حضور يك نظامي در مسند رياستجمهوري بيتوجه باشند.
افزودن نظر جدید