برررسی عملکرد اصولگرایان در حوزه دیپلماسی:

دولت احمدی‌نژاد؛ دولت هزینه در سیاست خارجی

علی احمدی کارشناس مسائل سیاست خارجی در رابطه با عملکرد دولت محمود احمدی‌نژاد در حوزه دیپلماسی معتقد است که مسئولین کشور در حوزه سیاست خارجی به صورت سردرگم عمل کرده‌اند و نتوانسته اند به خوبی منافع کشور را در منطقه و همینطور در جهان تامیین کنند.وی بر این باور است مسئولین به اشتباه سند چشم انداز جمهوری اسلامی در عرصه بین الملل را آمریکای جنوبی قرار داده‌اند که این مسئله فاقد پیوندهای استراتژیک است.

شما سیاست خارجه دولت احمدی نژاد را چگونه ارزیابی می کنید؟

اصولا سیاست خارجی را به عنوان رابطه یک کشور مثلا ایران با سایر بازیگران رسمی یعنی سایر کشورها و دولت ها تعریف می‌کنیم . با این تعریف بخشی از تعاملات بین المللی از تحلیل سیاست خارجی بیرون می آید. برای مثال مذاکره چند جانبه با بازیگران غیر رسمی که در حوزه روابط بین الملل تعریف می شود. وقتی از این منظر می خواهیم رابطه ایران با سایر کشورها را تعریف کنیم، چند شاخص حائز اهمیت است؛ اولین مطلب این است که مسئولین بازیگران اصلی یا دولت های اصلی را در عرصه جهانی چه کشورهایی می دانند؟ یا در منطقه کدام یک از این بازیگران اصلی هستند و کدام یک فرعی هستند؟ به نظر می‌رسد که مسئولین کشور در تشخیص بازیگران اصلی یعنی بازیگرانی که تاثیر گذاری بالایی در منطقه یا سطح جهان دارند دستگاه دیپلماسی ما در تشخیص این بازیگران یا سردرگم است و یا قادر به تعامل با این بازیگران نبوده.
نکته دوم، بحث هدف گذاری در ارتباط با این کشورها است. یعنی اینکه وقتی سیاست خارجی فاقد هدف باشد نوعی  سردرگمی ایجاد می شود و لذا در یک عرصه سردرگمی و فاقد هدف هرچه که تلاش بیشتر صورت بگیرد از هدف اصلی به نوعی فاصله گرفته می شود و به نظر می رسد که امروزه دستگاه دیپلماسی ما در تعیین اهدافش در رابطه با سایر کشورها سردرگم است. به عنوان مثال در منطقه خاورمیانه که اکنون کانون تحولات و منشا بیداری اسلامی است و به نوعی در حقیقت بهار سیاست خارجی جمهوری اسلامی باید باشد، مشاهده می کنیم که دستگاه دیپلماسی ما از نوعی سردرگمی رنج می برد.
نکته سوم این است که باید نوعی تفکیک قائل بشویم بین ظرفیت ها و توانمندی های دستگاه دیپلماسی با رویکردها ی حاکم بر سیاست خارجی. به نظرمی رسد که دستگاه دیپلماسی ما قادر نبوده که همگام با رویکردهایی که مقام معظم رهبری تعیین می کند حرکت کند. به عبارت دیگر در انطباق این ابزار و سازو کارهای دیپلماسی با رویکرد های تعیین شده ما شاهد عدم انطباق هستیم. لذا دستگاه دیپلماسی ما نتوانسته خودش را با رویکردهای حاکم بر نظام تطبیق دهد. لذا با این وجود به عنوان مثال ما وقتی موضوع مسئله هسته ای را از دستگاه دیپلماسی جدا می کنیم، دیگر موفقیت و پیگیری چشمگیری را در عرصه سیاست خارجی مشاهده نمی کنیم. البته در چند ماه اخیر تحولات سوریه برجسته شده است، اما باید همه اتفاقاتی که در منطقه رخ می دهد و به سیاست خارجی ایران مربوط است در دستگاه دیپلماسی پیگیری شود. بنابراین در مجموع شاهد هستیم که دستگاه دیپلماسی در حال حاضر هم در اهداف و هم در شناخت تهدید ها و فرصت های موجود برای کشور ما و همچنین شناخت بازیگر های اصلی ایجاد کننده تهدید و کشورهای ایجاد کننده فرصت تا حدودی سردرگم است.

این سردرگمی از چه زمانی در سیاست خارجی ایران به وجود آمده؟

اولاً به نظرم این سردرگمی خیلی شدید است. به عبارت دیگر ما شاهد 2 تحول هستیم؛تحول اول این است که مجموعه رفتارهایی که در عرصه سیاست خارجی صورت می گیرد، فاقد یک پشتیبانی تئوریک و نظری و هدف گذاری مشخص است.
نکته دوم اینکه ایران از یک کشور محدود در قلمرو جغرافیایی به یک قدرت منطقه ای تبدیل شده و لذا فرصت ها و تهدید های ایران در چهارچوب یک قدرت منطقه ای با فرصت ها و تهدیدات درچهارچوب ملی خودش بسیار متفاوت است. عدم درک درست این تغییر موقعیت هم به نوعی  سردرگمی را تا حدود زیادی که فقدان جنبه های تئوریک و نظری بوده افزایش داده است.

اگر تدبیردرستی برای سیاست خارجی اندیشیده می شد ایا باز هم وضعیت اینگونه بود؟

من در آذر ماه سال 84 هم گفتم که باید بین رویکرد اصولگرایانه با رویکرد و روش های  ماجراجویانه در سیاست خارجه تفکیک قائل بشیم. متاسفانه برخی آمدند از اصولگرایی آدرس غلط دادند و با ماجراجویی آن را جایگزین کرد.
برخی از رفتارهایی که در عرصه سیاست خارجی شاهد بوده ایم بیش از آنچه اصولگرایانه باشد و دارای عناصر مقاومت باشد  و همچنین  فعالانه در عرصه سیاست خارجی عمل بکند ماتاسفانه بعضاً با ماجراجویی دنبال شده است و این ماجرا جویی ها هزینه های زیادی را به کشور ما تحمیل کرده است.
من نمی خواهم بگویم که مثلا در دولت آقای خاتمی اینگونه نبود، بلکه در دولت آقای خاتمی متاسفانه روش انفعالی آسیب هایی را به کشور ما وارد می کرد و هزینه هایی را به کشور ما تحمیل کرد و به نوعی تبدیل سیاست تنش زدایی به دلجویی مشکلاتی را برای جامعه ما ایجاد کرد و در دولت احمدی نژاد، در حقیقت جایگزینی ماجراجویی به جای اصولگرایی هزینه هایی را بر کشور تحمیل کرد.

اگر بخواهید برای دولت احمدی نژاد در عرصه سیاست خارجی اسم بگذارید چه اسمی را انتخاب می کنید؟

 در واقع، باید نام این دولت را دولت هزینه در سیاست خارجی گذاشت.

به نظر شما دولت آینده چه ویژگی های در عرصه سیاست خارجی باید داشته باشد؟

دو نکته را باید تجزیه کرد از هم، اولین نکته این است که متاسفانه شاهد هستیم بین اولیت های جریان های سیاسی با اولیت های زندگی مردم زاویه معنا داری وجود دارد.
احزاب و گروه های سیاسی دعوای خودشان را دارند، که قدرت در دست کدام گروه و جناح باشد. این وضعیت از حالت اصولگرایی و اصلاح طلبی هم دیگر خارج شده و در درون اصولگرایان  و اصلاح طلبان هم داعیه های قدرت دیگری خلق شده و حال آنکه الویت های زندگی مردم در حال حاضر معیشیت و اشتغال است.
بنابراین اولین نکته ای که برای دولت آینده وجود دارد این است که از رفتارهای دوگانه صرف نظر کند و دوم اینکه این رفتارها مبتنی شود بر رویکردها و خط قرمز هایی  که رهبر انقلاب در سیاست خارجی تعریف کرده.
 به نظرم اگر مسئولین در این چهار چوب حرکت کنند، هم می توانند این سیات خارجی را با نیازهای زندگی مردم تا حدودی تطبیق دهند و هم میتوانند بخشی از هزینه ها را در سیاست خارجی کاهش دهند و این قطعاً به نفع کشور است.

در بحث سیاست گذاری در کشورهای خاورمیانه چگونه عمل شده است؟

در بحث خاورمیانه تحت عنوان بیداری اسلامی شاهد یک تفاوت دیدگاه هستیم در رابطه با تحولاتی که در شمال آفریقا در حال رخ دادن است. باید به این نکته توجه کرد که سند چشم انداز جمهوری اسلامی الویت اول را در افق چشم انداز منطقه آسیای غربی تعریف کرده اما ما در این عرصه الویت را آمریکای جنوبی قرار می دهیم که این مسئله فاقد پیوندهای استراتژیک است.

آیا این سیاست گذاری‌ها بر نمی گردد به نبود چارچوب تئوریک در سیاست خارجی؟

قطعاً اینگونه است. متاسفانه در سیاست خارجی فاقد چرچوب تئوریک هستیم. شاید اینگونه رفتارها در کوتاه مدت پاسخ مثبت داشته باشد اما در دراز مدت پاسخ مثبت و مورد نظر ما را نمی دهد.

سیاست خارجی دولت احمدی‌نژاد را باعث «عزت و اعتبار جمهوری اسلامی» دانسته اند. به نظر شما این دولت توانست اعتبار و عزت ایران را در جهان حفظ کند؟

باید تفکیک قائل شویم بین شعارهای داده شده و آنچه که در عرصه عمل اتفاق افتاده است.به نظرم شعارهایی که در دولت نهم داده شد شعارها و ارزش های انقلاب بود اما آنچه که به تدریج  با گذشت زمان در عرصه عمل شاهد بودیم رفتارهایی بود که با شعارهای داده شده و همچنین شعارهای انقلاب فاصله گرفته بود و لذا من در مجموع اگر بخواهم دولت را در این چهارچوب تعریف کنم یک تعریف بیشتر ندارد و آن هم دولت هزینه است، هزینه در سیاست خارجی.

 

افزودن نظر جدید