روزنامه اعتماد: حداد عذر بدتر از گناه آورد

روزنامه اعتماد نوشت:

چند روز پیش آقای حدادعادل، نماینده محترم مجلس با یکی از رسانه‌های خبری اصولگرا گفت‌وگویی را انجام دادند که طی آن کوشیدند خود و جناح متبوع‌شان را از عملکرد دولت آقای احمدی‌نژاد مبرا کرده و مسوولیتی را متوجه خود نکنند.

وی در بخشی از سخنان خود اظهار داشته است که «دولت آقای احمدی‌نژاد در چهار سال دوم خود، هزینه‌های بسیار بالایی را به نظام و کشور تحمیل کرد که همه این هزینه‌ها و خسارت‌ها به پای اصولگرایان نوشته شد». وی ادامه می‌دهد که «در مقابل احمدی‌نژاد امکان فریاد نداشتیم که مبادا اصلاح‌طلبان ‌‌امتیاز بگیرند». آقای حداد عادل در ادامه گفته که « سکوت و همراهی (با احمدی‌نژاد) نیز در مقاطعی ممکن نبود». وی از حضور احمدی‌نژاد به عنوان دلیلی برای سردرگمی اصولگرایان هم یاد کرده است و گفته: «در سال آخر خاتمی، فضای خوبی بین اصولگرایان حاکم بود اما با آمدن احمدی‌نژاد بسیاری از اصولگرایان دچار سر‌درگمی شدند».

۱- این را می‌پذیریم که در سیاست مواقعی پیش می‌آید که مصلحت ایجاب می‌کند تا از انتقاد یا بیان حقیقت اجتناب کنیم ولی اینها به نسبت جزیی و فرع بر اصل هستند و اگر بسط پیدا کنند، سیاستمداران را به جایی می‌رسانند که مهم‌ترین مصلحت که حقیقت و خیر عمومی است را فدای منافع و مصلحت‌های موهوم گروهی و فردی کنند. اتفاقی که میان اصولگرایان در سال‌های گذشته رخ داد، نمونه بارز این وضع است. به علاوه در این‌گونه موارد می‌توان سکوت کرد و حقیقت را نگفت، نه آنکه با بیان‌های تکراری و رسا به دفاع از سیاست‌های نادرست پرداخت.

۲- فرض کنیم که آقای حدادعادل و دوستان‌شان از باب اضطرار به حمایت از دولت آقای احمدی‌نژاد و شخص وی پرداخته‌اند. مشکل مهمی که پیش می‌آید این است که مردم چنین برداشتی نداشته‌اند و آن را به منزله دفاع از حقیقت دانسته‌اند. هر کسی که از روی مصلحت و اضطرار اقدام به عملی می‌کند، باید مضطر بودن او برای مخاطب روشن شود.

به ‌علاوه اگر انتقاد از وی موجب بهره‌برداری اصلاح‌طلبان می‌شد و شما این را مطلوب نمی‌دانید پس چرا الان انتقاد می‌کنید؟ الان هم که اصلاح‌طلبان از این انتقادات بهره‌برداری می‌کنند. پس دلیلش چیز دیگری است. یا آن موقع شجاعت انتقاد از وی را نداشته‌اند. یا اینکه از صمیم قلب طرفدار او بوده‌اند.

۳- حمایت‌های دربست از دولت پیشین به جدی‌تر شدن آن دولت در رفتارهایش منجر شد، در حالی که اگر از ابتدا مثل یک سال آخر قدری از آن دولت انتقاد می‌شد، قطعا آقای احمدی‌نژاد و دولتش تغییر رفتار می‌دادند.

۴- مشکل منطق آقای حدادعادل در این است که مصلحت مورد نظرشان نیز محقق نشده است چراکه اگر از دولت و شخص آقای احمدی‌نژاد انتقاد نمی‌کردند که مبادا موجب تقویت اصلاح‌طلبان شود، اکنون نتیجه برعکس شده است. عدم انتقاد از دولت احمدی‌نژاد موجب اصرار وی بر رفتارش شد و همین، زمینه را برای گرایش مردم به سایرین فراهم کرد. بنابراین از حیث نتیجه نیز این رفتار محصولی جز شکست نداشته است.

۵- همه اینها را هم اگر نادیده بگیریم، آیا به دنبال کشیدن صفت اصولگرایی با چنین رفتاری تطابق دارد؟ آیا می‌توان خود را اصولگرا معرفی کرد و در همان حال به جای انتقاد از رفتارهایی که منافع کشور را هدف قرار داده، از آن رفتارها حمایت کرد؟

۶- فرض کنیم که مردم امروز بپذیرند که شما از روی اضطرار و مصلحت چنین تصمیمی را در دفاع از دولت احمدی‌نژاد گرفته بودید. آیا این پرسش پیش نمی‌آید که مواضع فعلی در نقد و حمایت از دیگران، کماکان برحسب مصالحی است که چند سال دیگر تشت آن از عرش به فرش خواهد افتاد و دفاع صادقانه از هیچ حقیقتی در پشت مواضع امروزی شما نیست؟ با این حساب چرا باید مواضع فعلی دوستان شما را جدی و مبتنی بر حقیقت دانست؟

۷- با توجه به اینکه آقایان در دفاع از اصولگرایی، می‌کوشند که مواضع خود را به سنت‌های اسلامی مستند کنند، آیا می‌توانید حتی یک مورد از این نحوه استدلال و موضع‌گیری را در سیره ائمه(ع) نشان دهید؟

۸- شاید بپذیریم که سیاستمداران در مقام فردی یا حزبی خود بتوانند برخی مصالح را بر حقیقت مقدم بدارند یا حداقل سکوت کنند ولی چگونه ممکن است که در مقام نماینده مجلس چنین رفتاری را پیشه کرد؟ نماینده‌یی که قسم خورده جز در دفاع از کشورش و مردم عمل نکند. چرا در مقام نماینده مجلس به وظیفه نظارتی عمل نشده؟ مگر نه اینکه همه می‌دانستند بخش مهمی از اقدامات دولت (از جمله نحوه و میزان پرداخت یارانه‌ها) خلاف مسلم قانون و به ضرر کشور است. چرا هیچ اقدامی برای جلوگیری از آن نکردند؟

با این عذرهای بدتر از گناه، چگونه می‌توان از خود در برابر اقدامات هشت سال دولت پیشین رفع مسوولیت کرد؟

افزودن نظر جدید