- کد مطلب : 17063 |
- تاریخ انتشار : 16 اسفند, 1396 - 13:51 |
- ارسال با پست الکترونیکی
زندان خانگی مصدق درخواست «سیا» بود
به گزارش امیدنامه، روزنامه شرق نوشت: «تاریخ ایرانی» ترجمه مقاله دنیل سیگل و مالکوم برن را درباره نقش آمریکا در کودتای ایران منتشر کرد. نویسندگان در این مطلب، با بررسی تطبیقی اسناد منتشر شده درباره کودتای ٢٨ مرداد سال ۱۳۳۲ (۱۹۵۳ میلادی) توانستهاند نکات تازهای را به مرکز توجه بیاورند. بخش مهمی از این مقاله بر آخرین اسنادی مبتنی است که در سال ۲۰۱۷ از وضعیت محرمانه خارج شد.
به نظر مؤلفان، مهمترین بخش از اسناد منتشر شده سال ۲۰۱۷، بحث «تعامل (یا تعامل نداشتن) میان بخش تحلیلی و اجرایی سازمان اطلاعاتی آمریکا» است. با وجود این که «هیچ مجوز کتبیای از سوی رئیسجمهور (آیزنهاور) پیدا نشده است»، اما نویسندگان بر اساس اسناد منتشر شده از حرفهای «دونالد ویلبر» - جاسوس آمریکایی فعال در کودتا - و مجلد وزارت امور خارجه، حدس میزنند که روز صدور تأییدیه آیزنهاور، ۱۱ جولای ۱۹۵۳ باشد. نویسندگان با اتکا به نسخه آخر گزارش «زندهباد شاه!» (اسناد منتشره در سال ۲۰۱۷)، به تغییر رویهها در فاصله ۱۵ تا ۱۹ آگوست سال ۱۹۵۳ اشاره میکنند و مینویسند: تیپیآژاکس در اصل به عنوان نقشه یک کودتای نظامی طراحی شد که «هدفش سر کار نشاندن زاهدی به عنوان رئیس نیروهای نظامی و سپس نخست وزیر بود.» این تلاش در روز ۱۵ آگوست شکست خورد؛ سرهنگ نصیری در حالی که فرمان شاه مبنی بر انتصاب زاهدی به نخستوزیری را تحویل میداد، دستگیر شد. با دستگیری نصیری، زاهدی پشتیبانی نظامیان را از دست داد و به این ترتیب در تلاشهای بعدی برای برکناری مصدق نمیشد بر نظامیان تکیه کرد.
سیگل و برن بر این باورند که شکست کودتا در ۲۵ شهریور (۱۹ آگوست) باعث تغییر استراتژی به «جمعآوری حامیان شاه» شد؛ به تعبیری «یک کارزار درگیری روانی با سرعت و تمرکز بالا» از یک کودتای نظامی به دقت طراحیشده، تأثیرگذارتر بود. گزارش «زندهباد شاه» به تلگرامی اشاره میکند که سیا در آن سعی میکند شاه را از برگزاری یک دادگاه علنی برحذر دارد. ادامه تلگرام از این قرار است: «از هر حرکتی که مصدق را به یک شهید بدل کند، اجتناب به عمل بیاورد.» مطلب این گونه ادامه پیدا میکند که به نظر میرسد «فشار درخور توجهی از جانب واشنگتن» باعث شد تا شاه بر خلاف تمایلش از برگزاری دادگاه علنی چشمپوشی کند. اضافه بر این، در همین تلگرام سیا، به زاهدی توصیه شده مصدق را «در اقامتگاهی در یک روستای کوچک محصور کرده و به شدت تحت نظر بگیرد.» توصیه سیا عملیاتی شد و مصدق بعد از تحمل سه سال حبس، به عمارت خود در احمدآباد تبعید شد و تا پایان عمر در حصر باقی ماند اما آن چه از گزارش «زندهباد شاه!» حذف شده است، خواست زاهدی برای «اعدام بیدرنگ مصدق» بود. این نکته در مجلد وزارت امور خارجه آمریکا آمده است. در اسناد منتشر شده سال ۲۰۱۷ یکی از نکات جدید، بررسی نقش نیروهای داخلی است. برای نمونه، اهمیت برخی «روحانیون در متقاعد کردن مردم جنوب تهران» برای نفود شوروی از طریق حزب توده بود. با این ضمیمه که مصدق به آنها مجوز فعالیت (به طور خاص تظاهرات) را داده است. هر چند نویسندگان این نکته را میگویند اما در ادامه اقرار میکنند که «با این وجود، کاملا تأکید شده که بدون راهنمایی و حمایت سیا، کودتا علیه مصدق بدون تردید شکست میخورد.» آنها بخشی از گزارش منتشر شده را برای تأیید این مدعا میآورند که بعد از شکست کودتای ۲۵ شهریور، «مهمترین شخصیتهای ضد مصدق، جراتشان را از دست دادند.»
به عقیده نویسندگان، در نهایت عملیات کرمیت روزولت بود که یک پشتیبانی مردمی از شاه را سازماندهی کرد و از زاهدی، در نبود جایگزین مناسب برای مصدق، حمایت کرد. در گزارش «زندهباد شاه!»، نامشخص است که آیا روزولت، رئیس شعبه خاورمیانه سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا و فرمانده عملیات کودتای ۲۸ مرداد، در واقع تنها دلیلی است که عملیات پس از شکست اولیه به موفقیت انجامید؟ به تعبیر سیگل و برن، «تا آنجایی که به واشنگتن و سفارت آمریکا در ایران مربوط میشد، عملیات تیپیآژاکس در روز ۱۵ آگوست به اتمام رسیده بود.»
در ادامه این مطلب، بحث بسیار جالبی درباره روندهای درونسازمانی و میزان تأثیرگذاری اشخاص اصلی و بخشهای متعدد سازمان سیا در کودتای سال ۳۲ ایران مطرح میشود. در این مطلب میخوانیم: «در این نسخه اشاره میشود [نسخه ۲۰۱۷ «زندهباد شاه!»] که روزولت در توضیح به آیزنهاور، دالس و رئیس ستاد کاخ سفید، درباره این که او «به عمد» به دولت اطلاعات نداده، نشان میدهد که عملیات تا چه میزان در روزهای حیاتی میان ۱۵ تا ۱۹ آگوست از تصمیمگیری در واشنگتن به دور بوده است. نویسندگان نشان میدهند در جریان اتفاقات منتهی به کودتا در ایران، چطور تحلیلگران به حاشیه رفتند و دست بالا از آنِ تیم اجرائی سیا شد. با توجه به اعتراف روزولت در ندادن اطلاعات، میتوان گفت تحلیلگرانی که مسئول ارزیابی عواقب استراتژیک طولانیمدت عملیات آژاکس و وقایع ایران بودند، تحلیلهایشان را بدون دسترسی به اطلاعات دقیق و به روز و بدون آگاهی از آن چه در ایران اتفاق میافتاد، انجام میدادند.»
افزودن نظر جدید