- کد مطلب : 15542 |
- تاریخ انتشار : 17 مهر, 1396 - 11:32 |
- ارسال با پست الکترونیکی
ماجرای"چاووش" از زبان شجریان، علیزاده، ناظری و سایر اعضای کانون/فیلمی که بعداز ۱۵ سال آماده شد+فیلم و عکس
هانا کامکار که تهیهکنندگی و کارگردانی مستند "چاووش از درآمد تا فرود" را به صورت مشترک با آرش رئیسیان انجام داده؛ درباره روال ساخت این مستند گفت: ایده اولیه این کار به سال 1381 بازمیگردد. من با آقای آرش رئیسیان در دانشگاه سوره همکلاس بودیم و در مقطع لیسانس رشته کارگردانی سینما تحصیل میکردیم. ما از قبل ارتباط خانوادگی داشتیم و پدر آرش رئیسیان از زمان فعالیت گروه عارف به سرپرستی زندهیاد پرویز مشکاتیان با پدرم و خانواده ما دوست بودند و معاشرت داشتند و بچههای هر دو خانواده نیز همدیگر را میشناختیم. در زمان تحصیل در دانشگاه سوره آرش رئیسیان به من گفت ما که هر دو داریم درس این کار را میخوانیم و دغدغههای مشترکی در این زمینه داریم؛ بهتر است در مورد کانون"چاووش" فعالیتی انجام بدهیم و مستندی درباره آن بسازیم.
وی در ادامه افزود: در گذشته هر دوی ما بسیار درباره کانون چاووش صحبت کرده بودیم؛ اما از آنجا که من سن و سالی نداشتم از اینکه دست به ساخت مستندی درباره کانون چاووش بزنم کمی دچار ترس شدم؛ به هر حال پروژه بسیار سنگینی به نظرم میرسید اما با توضیحات و حمایتهای آرش رئیسیان تصمیم گرفتیم؛ این پروژه را انجام بدهیم. سال 1381 کار را شروع کردیم و در دو سال اول فقط تصویربرداریها را انجام دادیم. از آنجا که میبایست با تمام اعضای کانون چاووش گفتگو میکردیم و برخی از این افراد در ایران نبودند، مجبور بودیم منتظر بمانیم تا به ایران بیایند؛ به همین دلیل نیز پروسه گفتگوهای این کار حدود دو سال به طول انجامید.
کارگردان و تهیهکننده مستند "چاووش از درآمد تا فرود" همچنین عنوان کرد: در آن دوران گفتگو با تمام اعضای کانون چاووش انجام شد اما پنج نفر از اعضای این کانون وعدهی گفتگو را به تعویق انداختند و ما را چشم انتظار گذاشتند که این کار روزی انجام شود؛ از آنجا که میبایست این پنج نفر نیز در این مستند حضور میداشتند ما تدوین پروژهمان را به تعویق انداختیم. ما تمام هزینههای دو سال فعالیت در این زمینه را از جیب خودمان هزینه کرده بودیم. آرش رئیسیان نیز در همان زمان هزینههای زیادی کرد تا لوازم تصویربرداری برای این پروژه بخرد و ما برای تامین هزینهی فیلم فقط و فقط بر توان اقتصادی خود تکیه کردیم و هیچ کمک مالی از بیرون گرفته نشد. این بود که پس از دو سال اول، از نظر مالی چیزی برایمان نمانده بود و مجبور بودیم کار کنیم و در کنارش پروسه دانشگاهمان را نیز پیش ببریم. به دلیل همین ارائه پایاننامه و کار و کسب درآمد، وقفهای در ساخت مستندمان ایجاد کرد.
هانا کامکار گفت: در طول سالهایی که در کارمان وقفه ایجاد شده بود پیگیر انجام گفتگو با همان پنج عضو کانون چاووش بودیم که در پروسه اولیه، وعدهی گفتگو را به تعویق انداختند. یعنی ما هر سال با این عزیزان تماس میگرفتیم و صحبت میکردیم و راهکار و پیشنهاد ارائه میدادیم تا در این مستند حضور پیدا کنند؛ یکی از این عزیزان، استاد محمدرضا لطفی بود که ما به ایشان حتی پیشنهاد دادیم "راشهایمان" را ببینند و برایشان توضیح دادیم که خط فکریمان چیست؛ استاد لطفی هم به ما گفتند وقتی برای انجام کارهایشان به ایران بیایند حتما با ما گفتگو میکنند؛ اما متاسفانه وعده این گفتگو عملی نشد.
این کارگردان و بازیگر در ادامه افزود: متاسفانه اولین آه و افسوس، با شنیدن خبر درگذشت آقای پرویز مشکاتیان از نهادمان برخاست؛ ایشان هم یکی از اعضای کانون چاووش بود که نتوانستیم با ایشان گفتگو کنیم. این در حالی است که هیچکدام از این عزیزان مخالف فیلم ما نبودند و به شدت موافق بودند این کار را انجام دهیم و برایشان جذاب بود ولی نمیخواستند خودشان جلوی دوربین قرار بگیرند. متاسفانه آه و افسوس دوم ما با فوت استاد لطفی از نهادمان بلند شد.
وی همچنین عنوان کرد: در نهایت چهار نفر از اعضای کانون چاووش یعنی استاد لطفی، آقای مشکاتیان، آقای ابتهاج و آقای فرخ مظهری در این مستند حضور پیدا نکردند. در طول همان ده سال مسکوت بودن پروژه نیز مدام از آقای شجریان گرفته تا آقای ناظری، آقای علیزاده، خانواده خود من و همه عزیزانی که با این پروژه همکاری کرده بودند مدام پیگیر بودند از دلیل منتشر نشدن آن سوال میکردند و ما به خاطر حضور استاد لطفی در این مستند ایستادگی کردیم. در طول ده سالی که پروژه مسکوت بود تمامی اعضای کانون چاووش که جلوی دوربین ما قرار گرفته بودند مدام پیگیر انتشار مستند بودند و میپرسیدند تکلیف فیلمتان چه شد چرا منتشرش نمیکنید؟ چرا مستند را تدوین نمیکنید؟ و ما هم مدام میگفتیم که هنوز منتظر استاد لطفی، آقای مشکاتیان، آقای ابتهاج، آقای فرخ مظهری و آقای پشنگ کامکار هستیم. البته آقای پشنگ کامکار به خاطر دلایل دیگری مقابل دوربین ما قرار نمیگرفتند و بعدها موافقت کردند صدای ایشان را ضبط کنیم و در مستند استفاده کنیم که این اتفاق هم افتاد.
هانا کامکار افزود: اما وقتی استاد لطفی فوت کرد ما بالاخره تصمیم گرفتیم فیلم را تدوین کنیم. این را هم بگویم که حضور آقای مشکاتیان و آقای سایه در این مستند به حضور آقای لطفی وابسته شده بود؛ یعنی گفته بودند اگر آقای لطفی باشد ما هم خواهیم بود. به همین دلیل ما بسیار زیاد تلاش کردیم تا آقای لطفی جلو دوربین قرار بگیرند. حتی وقتی استاد لطفی به ایران آمدند؛ آقای آرش رئیسیان به مکتبخانه رفت و با ایشان صحبت کرد. خود من بارها و در زمانهایی که آقای لطفی در سوئیس، آمریکا و هر کشور دیگری بودند با ایشان تماس گرفتم و صحبت کردم. ما هر کاری کردیم ایشان میگفتند شما کارتان را ادامه بدهید من فعلا میخواهم کتاب شیدا را منتشر کنم بعد جلوی دوربین شما قرار میگیرم. ایشان هیچ وقت کتاب شیدا را منتشر نکردند و در نتیجه جلوی دوربین ما قرار نگرفتند. البته همه فکر میکردیم این اتفاق بالاخره یک روز میافتد و آقای لطفی مقابل دوربین این مستند خواهد رفت؛ اما شوربختانه آنقدر این پروسه ادامه پیدا کرد که ما، هم استاد لطفی و هم آقای مشکاتیان را از دست دادیم. نه تنها ایشان مخالف ساخت چنین مستندی نبود بلکه برایشان جالب هم بود و میپرسید مثلا آیا با فلانی هم صحبت کردید؟ و پیگیری میکردند چه کسانی در این مستند صحبت کردهاند. این را هم بگویم که اصلا نپرسیدند کسی چه گفته است اما خودمان این پیشنهاد را دادیم که راشهای ما را ببیند.
کامکار درباره پروسه تدوین فیلم مستند "چاووش از درآمد تا فرود" گفت: پروسه تدوین این فیلم سه سال به طول انجامید. مرحله "چیدمان گفتگوهای" این کار یک سال ادامه داشت. یعنی یک سال طول کشید تا حدود 70 – 80 ساعت فیلم را "چیدمان" کنیم. یک سال نیز "رافکات" و پژوهشهای کار طول کشید. در این مرحله تصاویر و عکسها و مطالب بسیاری گردآوری شده است؛ البته در تمام این سالها این پژوهشها صورت میگرفت ولی در مرحله "رافکات" متوجه میشدیم که مطالب بیشتر و متنوعتری نیز به ذهنمان میرسید. برای مثال برای پیدا کردن یک عکس خاص ما حدود دو ماه جستجو کردیم.
وی در ادامه افزود: در آن ده سال وقفه ما مشغول اسکن کردن عکسهای مرتبط با این موضوع بودیم. بیشتر عکسهای ما اورجینال محسوب میشوند و تکراری نیستند؛ این عکسها را از آلبوم هنرمندان میگرفتیم و اسکن میکردیم. البته برخی از این عکسها در فیلمهایی که بعدها منتشر شد لو رفت و آه و افسوس ما را درآورد. البته خوشبختانه خط فکری ما در این فیلم آنقدر با فیلمهای دیگری که با تلنگری به چاووش منتشر شد تفاوت دارد که خیلی از اینکه برخی عکسهای ما لو رفته ناراحت نیستیم. این فیلم در واقع حاصل پژوهش 15 ساله ماست و الان چند ماهی میشود که "فاینکات" فیلم هم به پایان رسیده و از آنجا که تصاویر ما "دى وى کم" بود میبایست نسخه نهایی به سیستم نوین تبدیل میشد؛ از این رو تصحیح صدا، نور و رنگ هم انجام شد و الان فیلم مستند "چاووش از درآمد تا فرود" آماده انتشار است.
هانا کامکار همچنین در مورد مقطع زمانی که این مستند آن را روایت میکند، عنوان کرد: همانطور که در اسم "چاووش از درآمد تا فرود" نیز مشخص است درباره کانون چاووش و اعضای آن است. آغاز روایت ما در این فیلم از دوره آشنایی محمدرضا لطفی با آقای ابتهاج و رفتنش به رادیو و تشکیل گروه شیدا در رادیو شروع میشود. این روایت به آشنایی با تک تک اعضای گروه شیدا و پایه گذاری این گروه توسط افرادی چون آقای لطفی، اعضای خانواده کامکارها و آقای افشارنیا نیز میپردازد. بعد به سراغ رادیو میرویم و همچنین به موسیقی آن دوره نیز اشاره میشود. این مستند با پرداختن به نحوه شکلگیری چاووش تا فروپاشی این کانون ادامه پیدا میکند.
این کارگردان گفت: فیلم "چاووش از در آمد تا فرود" 120 دقیقه است و ما قصد نمایش آن را در جشنواره سینما حقیقت داریم. در واقع فکر میکنم اگر مشکل خاصی در ممیزی پیش نیاید اولین اکران فیلم ما در همین جشنواره سینما حقیقت باشد. نسخهای که ما تهیه کرده بودیم حدود دو ساعت و پانزده دقیقه بود منتهی خودمان از دل آن، نسخهای 120 دقیقهای درآوردیم تا دچار ممیزی نشود. پس از آن فیلم را به جشنواره فجر ارسال خواهیم کرد و در ادامه در هنر و تجربه این فیلم را اکران خواهیم کرد. فعلا روی اکرانهای این فیلم تمرکز کردهایم و هنوز تصمیمی برای نحوی عرضهی نسخه نمایش خانگی فیلم نگرفتهایم. ما پانزده سال زندگیمان را پای این فیلم گذاشتهایم و در واقع با پیشنهادهایی که برای عرضه در زمینه نمایش خانگی میشود ترجیح میدهیم فعلا به اکران فیلم اکتفا کنیم.
وی همچنین عنوان کرد: ما این فیلم را کاملا چراغ خاموش تولید کردیم و از هیچ ارگان یا نهادی تقاضای کمک نکردیم. تمام بیست و چند نفری که در این پروژه جلوی دوربین رفتند به اعتبار خود بنده این کار را کردند. نکتهای در خاطرات شفاهی اعضای خانوادهام و همچنین برخی افراد دیگر وجود دارد که میگویند من در کودکی سروصدایی نداشتم به همین دلیل تنها کودکی هم بودم که استاد لطفی و استاد علیزاده اجازه میدادند به کانون چاووش بروم و کودکیام در آنجا گذشت. به تعبیر دیگر میتوان گفت من فرزند کانون چاووش هستم. حتی برایم تعریف کردهاند که وقتی سه ساله بودم و در آغوش مادرم یکی از برنامههای کانون چاووش را تماشا میکردم اگر کسی پشت سرم حرف میزد برمیگشتم انگشتم را به علامت سکوت جلوی بینیام میگرفتم. واقعا باعث افتخار بنده است که همه این عزیزان و بزرگان، دوستم داشتند و با هر کدام از آنها درباره مستند صحبت کردم بدون هیچگونه شرط و صحبتی پذیرفتند مقابل دوربین قرار بگیرند؛ چرا که باور داشتند من کاری نمیکنم که با آبروی چاووش بازی شود و حرف نادرستی هم نخواهم زد.
کامکار افزود: آقای آرش رئیسیان که پایه مهم این فیلم هستند و همچنین خود من هیچ کلام و یا تفکر و یا دآوری از خودمان را درون روایت این فیلم قرار ندادهایم. این فیلم کاملا روایت شفاهی خود اعضای کانون چاووش است. تفکر ما در تدوین فیلم خلاصه شده است. در واقع تمام حقیقتی که روایت میشود تماما از زبان خود اعضای کانون چاووش است. ما حتی کپشن و نریشن بر روی این فیلم نداریم و این خود اعضای چاووش هستند که نتیجهگیری میکنند.
تیزر این مستند را از اینجا میتوانید ببینید:
افزودن نظر جدید