مسعود فروتن: فردین پدیده بود،اصغر فرهادی بزرگ قبیله 

مسعود فروتن نویسنده،کارگردان، مجری و بازیگرشناخته شده سینما ،تلویزیون و تئاترایران است. او یکی از اولین و از معدود کسانی است که در رشته کارگردانی تلویزیونی فعالیت کرد و در نزدیک به بیش از 400 تله تئاتر و اثر نمایشی را برای تلویزیون کارگردانی کرد. در سالهای اخیر با توجه به عدم تولید تله تئاترهای حرفه‌ای و جدی در تلویزیون مسعود فروتن فعالیتش را در زمینه‌های دیگری از جمله اجراهای تلویزیونی و بازیگری در سینما ادامه داد و در این زمینه‌ها نیز همچون ساخت و تولید تله تئاتر به توفیق دست یافت. درکنار کارگردانی و اجرای آثار نمایشی، مسعود فروتن یک نویسنده حرفه‌ای است و جالب است که اصغرفرهادی برنده اسکاربهترین فیلم خارجی نیز یکی از علاقمندان به نوشته‌های او است. گفت‌و‌گوی مسعود فروتن با روزنامه «امید ایرانیان»را در ادامه می‌خوانید:

در آغاز سال جدید مشغول چه کارهایی هستید؟

ایام تعطیلی نوروز درخانه ماندم زیرا که قصه‌های کوتاه و بلندی را باید می‌نوشتم و باعث این هم آقای (اصغر)فرهادی شد. من گاهی دست به قلم دارم و داستان‌های کوتاهی برای مجلات و نشریات می‌نویسم و آقای فرهادی آخرین باری که همدیگر را دیدیم در مراسمی که در موزه سینما گرفته بودند بعد از ابراز خوشحالیم از اینهمه موفقیت فیلم‌های ایشان، گفت:« فروتن من نوشته هات رو خیلی دوست دارم بنشین بنویس، بنشین بنویس.» این حرف او باعث شد تا بفهمم بهترین زمان برای نوشتن است و من هم دوباره نوشتم. همچنین یک کاری هم به عنوان مجری برای شبکه سه قرار است انجام بدهم که منتظر هستم که کار شروع شود. یک کار دیگر هم هست  به نام  «گپ کوک» مثل شب کوک که در آن خواننده‌ها در دکور برنامه اجرا می‌کنند و قرار است برای شبکه نسیم ضبط شود.

گفتید که دوباره با جدیت مشغول نوشتن هستید. در داستان‌های کوتاه و بلندی که نوشته‌اید نوعی افسوس لطیف نوستالژیک وجود دارد. آیا این خصیصه کارهای نوشتاری شما است؟

شاید ما عادت داریم که افسوس دیروز را بخوریم. درواقع خصلت ما ایرانیها اینگونه است که دائم می گوییم:« یادش بخیر...» من هم چون معمولاً قصه خاطره می‌نویسم یک افسوس غیرملموس نسبت به گذشته در کارهایم هست و این را قبول دارم.

شاید همین سبک نوشتاری که با نگاه و قلم رئالیستی شما ترکیب می‌شود به نوعی علایق مشترک شما و آقای فرهادی هم باشد. درواقع بسیاری معتقدند که قدرت فیلمسازی اصغر فرهادی در فیلمنامه هایی است که می‌نویسد و شاید بتوان او را هم یک نویسنده سینمایی عالی به حساب آورد...

من اصلاً به این موضوع فکر نمی‌کنم. من فرهادی را هم کارگردان بسیار بزرگ و هم فیلمنامه نویس بسیار بزرگی می دانم.چون او هنوز قصه‌ای چاپ نکرده بلکه قصه‌هایش را تبدیل به فیلم کرده واین  یعنی او تصویری نوشته است. شاید من هم خاصیتم در نوشتن این است که تصویری می‌نویسم. کسانی که نوشته‌های من را خوانده‌اند همواره می گویند آنچه نوشتی را می‌بینیم. شاید چون من کارو تخصصم تصویر است تصویری می‌نویسم و شاید هم این وجه مشترک من و فرهادی باشد. اگر اینگونه باشد خیلی خوشحال هستم چون فرهادی بزرگ این قبیله است و اگر قرار باشد با او مقایسه شوم بسیار باعث افتخارم است.

پس در مجموعه اهالی هنر شما درزمره کسانی هستید که سینمای فرهادی و کارش را دوست دارید؟

بله واقعاً خیلی فرهادی را دوست دارم. از همان اول که در تلویزیون فیلمنامه می‌نوشت روی صحنه دیدمش و قصه‌هایش را در قالب سریال می‌دیدیم به او  گفتم آینده بسیار درخشانی  را برایش پیش بینی می‌کنم. وقتی هم که در آن مراسم بعد از اسکار فروشنده و در آن شلوغی شمع محفل بودن به من گفت که نوشته‌هایم را دوست دارد این تکلیف را برای من بوجود آورد که حتماً بنویسم.

شما از معدود کسانی در جامعه هنری ما هستید که تحصیلات و تخصص کارگردانی تلویزیونی دارید و به جرات می‌توان گفت که بخش اعظم بهترین تله تئاترها و نمایش‌های تلویزیونی شما کارگردانی کرده‌اید. با وجود اینکه تئاترهای تلویزیونی تا یک دهه قبل

جزو برنامه‌های اصلی تلویزیون بودند سالها است که انگار تله تئاتر در معرض انقراض قرار گرفته است؟

زمانی تله تئاتر به نظر من برای تلویزیون یک تکلیف به حساب می‌آمد چرا که علاوه بر سرگرمی، فاخر هم بود. درتله تئاترها  کارهای ادبی بزرگ ایران و جهان را تصویری می‌دیدند و چون تئاتر بود با بازیهای خوب مواجه می‌شدند. خیلی از بازیگران از این طریق به فیلم‌ها و سریال‌ها معرفی شدند. تله تئاتر می‌توانست برای سریال‌ها الگو باشد اما سالها است که تله تئاتر نداریم و تله تئاتر مرده است. تئاتر هنر در لحظه است. وقتی تله تئاتر می‌ساختیم سعی می‌کردیم بازیها ودکور و صدا و مسایلی از این دست را به تلویزیون نزدیک کنیم. تله تئاتر این است که با قلم تلویزیون تئاتر را نقاشی کنی. با این وجود سالها است که هیچ خبری از تله تئاترها نیست و کارهایی که کردیم دیگر از خاطرها رفته است.

در گفت‌و‌گویی که با هرمز هدایت بازیگر و کارگردان قدیمی تئاتر داشتیم عنوان کردند که  دردوره مدیریت آقای ضرغامی در تلویزیون این احساس بوجود آمد که قرار است باردیگر تئاتر و تله تئاتر در تلویزیون جان بگیرد اما اتفاقاتی که رخ می‌دهد باعث می‌شود تا هنرمندان این عرصه عطای کار در تلویزیون را به لقایش ببخشند...

ببینید آقای ضرغامی یک اتاق فکر درست کرده ویک عده را هم دعوت کردند. اما موضوع کسانی بود که انتخاب کردند و نشان می‌داد هنوز هم در دعوت‌ها روابط حرف اول را می زند. بازیگری که هنوز روی صحنه تئاتر نرفته یا بازیگر تئاتری که اصلاً تجربه تله تئاتررا به آن معنا ندارد به  مراسم دعوت شدند که باآقای ضرغامی صحبت کنند اما من ، هرمز هدایت و آدمهایی که عمرمان در تله تئاتر بوده و تخصصش را داریم دعوت نشدیم. آقای ضرغامی گفته بود یک جلسه‌ای تشکیل شود  وتئاتریها بیایند باهم صحبت کنیم.اما آنهایی که دعوت شدند  بیشتر حرف خودشان و مطالبات شخصی‌شان را پیگری کردند.آن‌هایی که رفتند دلشان برای تله تئاتر نسوخته بود. البته از نظر من مقصرآنهایی هستند که در تله تئاتر مسئول بودند.بالاخره تله تئاتر در تلویزیون مسئول داشته است و نتیجه کار آنها امروز این است که تله تئاتر تمام شد. به جای آنکه به تئاتر بپردازند خودشان رفتند کارگردان سینما شده‌اند.

می دانیم از سالها قبل پیشنهادات زیادی برای بازیگری داشتید و قبول نمی‌کردید اما در سالهای اخیر در زمینه بازیگری و اجراهای تلویزیونی فعال‌تر شده‌اید؟چه چیزی باعث این اتفاق شد؟

همانطور که گفتید تخصص من تله تئاتر است و وقتی در کارنامه کاری‌ات چیزی در حدود 400 تله تئاتر وجود دارد و ناگهان هیچ تله تئاتری ضبط نمی‌شود اینکه کاری برای تخصصی که می دانی، نداری غمگین می‌شوی. شاید به همین خاطر وقتی منصور ضابطیان از من خواست تا در برنامه رادیو هفت  قصه بگویم قبول کردم آن هم درحالی که ابتدا فکر نمی‌کردم موفق شوم.آن‌ها تصور می‌کردند می‌توانم موفق شوم رفتم و انجام دادم. برای بازیگری هم همینطور! اما  پیشنهاداتی که می‌شد مثلاً نقش یک دکتر مؤدب و آداب دان بود و به نوعی آنها خود مسعود فروتن را می‌خواستند نمایش دهند که مثلاً اسمش آقای دکتر فلانی بود. من مخالف بودم و قبول نمی‌کردم چرا که معتقد بودم مسعود فروتن که هست اما بازی در نقشی که از من دورباشد معلوم می‌کند من بازیگر هستم یا نه! که این مهم را سام قریبیان در فیلم 360 درجه انجام داد.او شخصیتی  را به من پیشنهاد کرد که کاملاً با خودم متفاوت بود. کسی باور نمی‌کرد این شخصیت در آخر فیلم آدم می‌کشد و برای منافع خودش چاقو را در قلب هنرپیشه مقابلش فرو می‌کند. این نقش برایم  جذاب بود چون خیلی از خودم دور بود به حدی که واقعاً نگران بودم از اینکه باید چاقو می‌کشیدم.جالب است باراول که می‌خواستم بازیگر مقابلم را باچاقو بزنم نتوانستم و ناخودآگاه چاقو از دستم افتاد چرا که با خودم گفتم:« نکند او را بکشم.» از طرف دیگر هم وقتی چهل سال سابقه کارگردانی تلویزیون داری حالا باید میدان کار را باید به جوانانی بسپاری که می‌خواهند کار کنند.امروز من این میدان کارگردانی تلویزیونی را به جوانها سپردم و خودم کارهای دیگری مثل نوشتن و اجرا و بازیگری را انجاممی‌دهم.

شما بازیگران زیادی را به عرصه نمایش معرفی کرده‌اید و سالها حضور در پشت دوربین نمایش‌های تلویزیونی شما را به یک متخصص شناخت بازیگری تبدیل کرده است. این روزها حرفهای زیادی درباره بازیگری در سینما می‌شود که آخرین نمونه‌اش حمیدگودرزی و جمله معروف :« بازیگری با زیرپوش چرک که فقط داد می زند و سیمرغ می‌گیرد...».نظر شما درباره این بحث‌ها چیست؟

آقای گودرزی هرچقدر هم کار بکند به یک سکانس از بازی نوید محمدزاده در ابد و یک روزنمی رسد.این نظر واقعی من است.صرفاً زیبارو بودن ویترین است اما فرق بازیگر و ستاره بودن را همه می‌دانند.نوید محمدزاده یک بازیگر است که از تئاتر آمده و هنوز هم خودش را بازیگر تئاتر می‌داند و تئاتر کار می‌کند. از آن مهمتر دیدن فیلم‌هایی را که نوید محمدزاده بازی می‌کند یا حمید گودرزی را مردم انتخاب می‌کنند. کدام یک از زیبارویان سینما باور می‌کردند که فیلم ابد و یک روز این همه مورد توجه قرار بگیرد و موفق باشد و بفروشد. نه فقط جوایز و موفقیت در جشنواره که مردم هم فیلم را دیدند. من معتقدم تکلیف بازیگر را تماشاچی تعیین می‌کند نه کارگردان و تهیه کننده. در ضمن اصلاً قرار نیست حالا که روزهای پایانی کار یک بازیگر است بیاید و این حرفها به جوان‌ترهایی که تازه آمدند و شاید به خوش قیافه‌ای خودش نباشند بگوید. البته درباره نوید محمدزاده هم من این بیم را دارم که در نقش‌هایی جا بیافتد و دیگر نتواند شخصیت‌های متفاوتی را بازی کند. مثلاً نقش یک افسرنظامی، یک پزشک جراح، یک روشنفکر و یا...یادمان نرود که ما در سینما بازیگری داشته‌ایم که از افسر نیروی درایی تا نیروی هوایی و از یک روستایی ساده تا یک قهرمان تنها و مدرن را بازی کرده و در همه آنها باورپذیر بوده است و در هرنقش چهره و فیگور تازه‌ای را به نمایش می‌گذارد.

البته که مثلاً در سینمای هالیوود و یا بالیوود تا حدودی در فیلم‌های بدنه‌شان مسایلی مانند چهره بازیگر لحاظ می‌شود...

من معتقدم انتخاب را باید به مردم واگذار کرد. من هم به عنوان آدمی که در این حرفه هستم فقط یک تماشاگر هستم ولی فکر می‌کنم مردم خودشان انتخاب می‌کنند که بروند فیلم نوید محمدزاده را ببینند یا فیلمی را که اقای گودرزی بازی کرده است...ما نمی‌توانیم تکلیف روشن کنیم که یک زمانی سینما اینگونه بوده است مارا می‌پسندیدند و حالا نمی‌پسندند. هرچند هنوزهم بازیگران خوش چهره‌ای مثل گلزار سلام بمبئی را بازی می‌کنند که مردم هم آن را می‌بینند و پرفروش‌ترین می‌شود. یک چیزهای دیگری را باید  در فیلمها پیدا کرد که باعث می‌شود مردم به سینما بروند و بنشینند و فیلم را تماشاکنند. این خیلی مهم است که بدانیم مردم  پول می‌دهند و می‌روند فیلم می‌بینند. در تلویزیون اما مخاطب پولی نمی‌دهد. همانطور که نشسته آبگوشتش را می‌خورد و یا با موبایلش مشغول است تلویزیون هم می‌بیند. اما درسینما تماشاچی سینما و فیلم را انتخاب می‌کند و نوید محمدزاده از طرف تماشاچی انتخاب می‌شود که دیده شود. بازهم می گویم کسی که صرفاً بازیگر تلویزیون است نمی‌تواند از محمدزاده و از بازیگرهایی که در سینما موفق هستند ایراد بگیرد.

صحبت از بازیگران خوش چهره و ستاره‌های سینمایی شد ، امروز سالروز تولد محمدعلی فردین یکی از تک ستاره‌های واقعی تاریخ سینمای ایران است. نظرتان درباره فردین چیست؟

ما نسلی را داریم که اسم بچه‌هایشان را فردین می‌گذاشتند. حتی در همین سینمای خودمان هم داریم کسانی که نامشان فردین است. فردین یک پدیده بود. تمام مردهای طبقه کارگر و قشر ضعیف جامعه که دلشان می‌خواست با وجود تنگناهای مالی گردن افراشته زندگی کنند عاشق فردین بودند. برای اینکه فردین سمبل آنها بود.هم خوش قیافه بود هم خوب می‌خواند هم جوانمرد و اخلاق گرا بود. فیلم‌هایی که فردین در آنها موفق بود اینگونه فیلم‌ها بود همانطور که در فیلم «غزل» کیمیایی فردین آن فردین نبود و فیلم مثل فیلمهای  کیمیایی نبود.

با توجه به گذشت سالها از حضور ستاره‌ای به نام محمدعلی فردین در سینمای ایران هنوز این بحث وجود دارد که آیا فردین بازیگر توانمندی بوده است یا نه؟

فردین یک کاراکتر را از اول و از فیلم «قهرمان قهرمانان» گرفت و ادامه داد. وقتی به فیلم غزل رسید باتجربه و تعلیم دیده  بود و دوربین را می‌شناخت ولی مردم آن فردین را دوست داشتند نه فردین غزل را. مردم علی بی غم را می‌خواستند. فردین حتی فیلم مشترکی با سینمای هند به نام «همای سعادت» بازی کرد که در گیشه با استقبال زیادی مواجه نشد چرا که فردین در این فیلم نقش پسر یک خانواده ثروتمند را بازی می‌کرد و از آن شخصیت علی بی غم دور بود و باوجود انبوه ستاره‌های هندی و ایرانی فیلم استقبال نشد ....فیلم اما از طرف دیگر گنج قارون شش ماه روی پرده سینما بود.کدام فیلم می‌تواند شش ماه در اکران باشد.همه ایران فیلم را چندین بار دیدند. فردین سمبلی برای مردم ایران بود و مردم دلشان می‌خواست جای او و مثل او باشد. حتی در زندگی شخصی‌اش هم همین را ادامه داد.  وقتی کسی می‌خواست برای دخترش یک فرش جهیزیه بخرد و توان مالی نداشت به او مراجعه می‌کرد. کارگری که مشکل داشت به او مراجعه می‌کرد و آنچه که من از زندگی خصوصی‌اش فهمیدم او هم این کارها را انجام می‌داد.چون ادامه شخصیتش از فیلم به زندگی واقعی‌اش آمده بود.

به عنوان یکی از قدیمی‌های تلویزیون نظرتان درباره برنامه «هفت» چیست؟

من اصلاً برنامه هفت را نگاه نمی‌کنم و این برنامه را دوست ندارم چون کاملاً علیه تمام سینمای ایران است. حتی پیش از این هم که مجریان دیگری داشت نگاه نمی‌کردم و نظری هم راجع به آن ندارم.

و به عنوان آخرین سؤال. آرزوها و اهدافتان در سال جدید چیست؟

امسال هم مثل هرسال برای من همراه با امیدواری و آرزوهایی که برای بودن دارمو آرزوی موفقیت برای کارهایی که می‌خواهم انجام دهم است. هرعید برایت پر از اتفاقات تازه و نوآوری است. عید باعث می‌شود که انسان به سال پیش رو نگاه کرده و به دنبال سالی خوب باشد. امیدوارم برای من امسال سال بهتری باشد چرا که می‌خواهم جدی‌تر بنویسم و اگر مورد اقبال مردم باشم می‌خواهم اجرا را جدی‌تر بگیرم. کارهایی هست که قرارش را برای امسال گذاشتیم از جمله سام قریبیان که من در سینما یک جورایی به او متعهد و مدیون هستم خواسته که برای سریالی که درحال نگارش است آماده باشم و من هم هستم .خیلی خوب است که امسال هم هستم و باشم و امسال هم برای بودن و دیده شدن تلاش کنم.واقعیت این است کسانی که در فضای هنری کار می‌کنند دوست دارند دیده شوند. واقعاً کیف می‌کنم وقتی درخیابان مردم با من سلام و علیک می‌کنند و این یعنی مردم من را می‌شناسند و برایشان آشنا هستم. جایی در ذهنشان دارم. دلم می‌خواهد این ادامه داشته باشد وتا موقعی که هستم خوب و موفق باشم.

افزودن نظر جدید