- کد مطلب : 17161 |
- تاریخ انتشار : 26 اسفند, 1396 - 18:20 |
- ارسال با پست الکترونیکی
مسيح مهاجری: بلایی که احمدینژاد و جريان انحرافی بر سر ايران و نظام آورد، از بزرگترين مصائب تاريخ است/ آيا زمان اتمام حجت و حسابرسي به پايان نرسيده؟/ اين چه مصلحتی است كه كسی آن را نميفهمد؟
تجمع چند نفر از سران جريان انحرافي در برابر سفارت انگليس در تهران و متهم ساختن قوه قضائيه جمهوري اسلامي ايران به گرفتن دستور از دولت انگليس براي صدور حکم محکوميت يکي از سران اين جريان که هفته گذشته بازداشت و به زندان منتقل شد، اوج ساختارشکني عليه نظام جمهوري اسلامي بود. نفر دوم اين جريان ساختارشکن، همزمان با متهم ساختن نظام جمهوري اسلامي به تسليم بودن در برابر انگليس، کاغذهائي که متن حکم محکوميت نفر سوم اين جريان در دادگاه معرفي ميکرد را به آتش کشيد تا چنين وانمود کند که براي نجات جمهوري اسلامي ايران از سلطه انگليس تلاش ميکند و مردم ايران بايد براي پايان دادن به سلطه انگليس بر کشورشان به اين جريان بپيوندند!
تهمت وابستگي به دولت انگليس، علاوه بر اينکه دروغ آشکار است، اهانت بزرگي به دستگاه قضائي و مسئولين نظام جمهوري اسلامي از صدر تا ذيل است.
اين واقعيت را همه قبول دارند که دستگاه قضائي ما ضعفهائي دارد کما اينکه در قواي ديگر و ساير ارگانها و نهادها نيز نارسائيها، اشکالات و حتي تخلفات ديده ميشود، اما در اين واقعيت ذرهاي ترديد نيست که کليت نظام جمهوري اسلامي و همينطور قواي سه گانه و نهادهاي تصميم گيرنده در اين نظام به هيچ قدرت خارجي وابسته نيستند و افتخار اين نظام اين است که مستقل است. شعار محوري و بسيار مهم مردم در روزهاي انقلاب که مي گفتند «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» واقعاً در بخش استقلال به ويژه استقلال سياسي کاملاً تحقق يافته و هيچکس در داخل و خارج از کشور در اين واقعيت کمترين ترديدي ندارد. اينکه آمريکا و انگليس و صهيونيستها همواره با نظام جمهوري اسلامي دشمني ميکنند و از هيچ تلاشي براي ضربه زدن به آن فروگذار نميکنند به دليل مستقل بودن اين نظام است. اين نظام اگر مستقل نبود، دليلي براي اينهمه دشمني قدرتهاي سلطه طلب با آن وجود نداشت.
از اينها که بگذريم، کالبدشکافي جريان انحرافي و تحليل چرائي عدم برخورد با سران اين جريان اکنون نقل محافل است. سران اين جريان، از اول پيدا بود که اهليت قرار گرفتن در مناصب بالاي اجرائي کشور را ندارند ولي متأسفانه مورد حمايت قدرتمندان قرار گرفتند و به بالاترين مناصب رسيدند. بلائي که اينان بر سر ايران و نظام جمهوري اسلامي آوردند، از بزرگترين مصائب تاريخ اين کشور و اين نظام است. بالاترين مفاسد اقتصادي را پديد آوردند و خود را دولت پاک و دولتمردان پاکدست ناميدند. بالاترين اهانت ها را به روحانيت و مراجع تقليد کردند و خود را به عنوان نزديکترين ياران امام زمان عليه السلام جا زدند. بيشترين سرپيچي را از ولي فقيه کردند و خود را مطيع ولايت فقيه معرفي نمودند. سخت ترين ضربهها را به آرمانهاي انقلاب و امام خميني وارد کردند و خود را احياگر گفتمان امام و انقلاب ناميدند. اقتصاد کشور را فلج و پول ملي را بيارزش کردند و دولت خود را دولت عدالت محور لقب دادند. در هشت سال حکمراني بر کشور هر اعتراضي به عملکرد آنها يا حتي به احکام قضائي شد، يا آن را سرکوب کردند و يا به توجيهات غيرموجه متوسل شدند. قانون را دور زدند و خود را ميزان و معيار قانون دانستند و آشکارا اعلام کردند مجلس در رأس امور نيست و ما رأس امور هستيم. البته اين فقره را درست گفتند زيرا مجلس در آن زمان مرعوب دولت بود و به وظايف خود در نظارت بر امور کشور عمل نميکرد و عملاً خود را از «حق در رأس امور بودن» محروم ساخته بود.
و حالا همين افراد تبديل به اپوزيسيون نظام شدهاند و خواستار عزل سران قوا هستند و براي اينکه بر کارنامه سرتاسر خلاف خود سرپوش بگذارند، همه را متهم به فساد و خلاف و انحراف و حتي وابستگي به انگليس ميکنند. جالب است که اتهام وابستگي به انگليس را کسي به نظام و قوه قضائيه ميزند که خودش بارها مخفيانه به کشورهاي اروپائي سفر ميکرد و با سران آن کشورها و آمریکا و همين انگليس مذاکره ميکرد و براي مادام العمر کردن حاکميت جريان انحرافي دور از چشم مردم برنامه ريزيها داشت.
اکنون سؤال مردم اين است که چرا به اين جريان انحرافي مجال هر اقدام و اتهام زدني داده ميشود؟
سران سه قوه، نخبگان کشور و حتي روحانيون بلندپايهاي که در روي کار آوردن رأس اين جريان انحرافي دخالت داشتند و از او حمايت ميکردند اکنون به اين نتيجه رسيدهاند که او و جريان انحرافي او برخلاف مصالح کشور و نظام عمل مي کنند و نبايد به آنها مجال ادامه اين بازيها داده شود. مردم نيز با اين سؤال بزرگ مواجهند و براي آن پاسخي نمييابند که چرا با اين جريان گستاخ برخورد نميشود؟ اگر هر کسي آزاد است هرچه بگويد، پس چرا با کساني که همين جريان انحرافي را افشا کردند و درباره خطر آنها هشدار دادند برخوردهاي شديد شد؟ اگر مصلحتي در اين عدم برخورد وجود دارد، اين چه مصلحتي است که نه سران قوا آن را ميفهمند، نه نخبگان و نه مردم؟
آیا زمان اتمام حجتها به پایان نرسیده و آیا زمان حسابرسی دقیق از افراد متخلف، قانون شکن، حرمت شکن و ساختار شکن فرا نرسیده است؟!
افزودن نظر جدید