- کد مطلب : 139 |
- تاریخ انتشار : 5 فروردین, 1392 - 10:47 |
- ارسال با پست الکترونیکی
وزارت علوم اعتقادی به تنوع اندیشه ها ندارد

مدتهاست که تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها و قدیمی تر از آن، بازنشستگی پیش از موعد اساتید در دانشگاه ها بسیار بحث انگیز شده است. عده ای مخالف و عده ای هم موافق این موضوع هستند. موافقان معتقدند که این جدایی سبب رشد علمی دانشگاهها می شود.
به گزارش امید،دکتر جعفر توفیقی داریان، وزیر علوم دولت اصلاحات و استاد دانشگاه در گفتوگو با خبرآنلاین درباره این مسائل توضیح داد
*الان دسترسی افراد به تحصیلات آموزش عالی اصلا هدفمند نیست. درمقطع کارشناسی با ظرفیت بیشتر از نیاز مواجه هستیم و در مقاطع به شدت کمبود داریم .برای حل این مشکل چه باید کرد؟
این یک بحث ریشه دار است.آموزش عالی یک نظام عرضه نیروی کار است و اقتصاد یک نظام تقاضای نیروی انسانی.در کشور ما جدایی این دو نظام عرضه و تقاضا وجود دارد.هدفمندی زمانی معنا دارد که نظام عرضه برای نظام تقاضا کار کند.دولت باید به گونه ای برنامه ریزی کند که نظام عرضه و تقاضا تعامل داشته باشد اما این دو نظام جداگانه فعالیت می کنند و برای همین هدفمندی معنا ندارد.مشکل اساسی نظام آموزش عالی رکود در بخش تقاضا است مثلا حجم اقتصاد کشور ما در مقایسه با کشورهای مشابه پایین است. همچنین درصد نیروی انسانی متخصص در جمعیت شاغل که درصد مهمی است هم مهم است وهرقدر این درصد بالاتر باشد یعنی ظرفیت اقتصاد کشور بالاست.
اما وقتی این آمار را در کشور بررسی می کنید متوجه می شوید که بخش اقتصاد با رکود جذب نیروی انسانی مواجه است.بنابراین نظام تقاضا از نظام عرضه بازخورد نمی گیرد و عرضه آموزش عالی اگر مورد نیاز بخش تقاضا نباشد تفاوتی نمی کند چه رشته ای بیشتر داشته باشیم.برای هدفمندی باید نظام عرضه و تقاضا در کنار هم برنامه ریزی کنند.یکی از دلایلی که وزارت فرهنگ آموزش عالی در سال 79 تبدیل به وزارت علوم ، تحقیقات و فن آوری شد و در قانون آن شورای علوم و تحقیقات با ریاست رئیس جمهور و شرکت نمایندگان عرضه و تقاضا تشیکل شد همین بود که به بازار عرضه و تقاضا سامان دهد .تجربه کشورهای توسعه یافته این موضوع را نشان می دهد.این اصلاح دانشگاه کارآفرین همین است که دانشگاه هدفمند و تقاضا گرا است و متناسب با بازار کار برنامه ریزی می کند.برنامه ریزی آموزی و پژوهشی باید به این سمت حرکت کرد.بنابراین در حال حاضر با کمیت دانشجو مواجه هستیم اما جذب بازار کار نمی شوند.
*حدود دوسال می شود که موضوع تفکیک جنسیتی در دانشگاهها به شدت مطرح می شود.شما معتقدید این شیوه تاثیری در رشد علمی دانشگاههای کشور ما می گذارد؟
اساسا ما دانشگاه را یک نهاد عمومی اجتماعی میدانیم و در همه جای دنیا هم تجربه شده که این مسایل تفکیک جنسیتی عمدتاً به محیطهای خصوصی بر میگردد در خیلی از کشورهای دنیا هم این تفکیکها در محیطهای خصوصی پذیرفته شده است اما دانشگاه که یک نهاد عمومی و اجتماعی است و یک فضای باز است و روابط دختر و پسر در دانشگاه اساساً روابط علمی و درسی و تحقیقی است و فرصتی برای ایجاد نگرانی و اضطراب نیست و واقعاً آنچه ما داریم تجربه میکنیم اینگونه نیست که دانشجویان خدای ناکرده بخواهند دانشگاه را فرصتی برای تخلف بدانند، اگر چنین موردی هم باشد یقین بدانید بیرون از نهاد دانشگاه منتقل میشود برای اینکه محیط دانشگاه یک محیط عمومی است کلاس درس یک محیط باز است که 30-40 نفر دانشجو در کلاس مطمئنا روابط و ارتباطات سالمی دارند.
به نظر من در حال حاضر دانشگاه و کلاسهای درس سالمترین جا هستند.ما بعد از تفکیک کلاسهای درس به تفکیک راهر و و در ورد و وخروج هم می رسیم اما پایان این طرح کجاست؟به عنوان مسئولی که حدود 30 سال است در داخل دانشگاه فعالیت میکنم همین الآن هم در این محیط هستم و یا آن دورهای که در وزارت علوم مسئول بودم گزارشهایی را دریافت میکردیم بدون تردید بنده بارها در سخنرانیها گفتهام که دانشگاهها از هر نظر از سالمترین محیطها و نهادهای اجتماعیاند، چه از نظر اقتصادی، چه از نظر فرهنگی و اخلاقی و ارزشها؛ البته این به این معنا نیست که مطلقاً بخواهیم دانشگاهها را از خلاف و خطا مبری کنیم بالاخره اینها در هر محیطی طبیعی است که وجود داشته باشد ولی اینکه بعضیها به عنوان یک هشدار فرهنگی و یک فاجعه فرهنگی و یک نقطه ضعف فرهنگی بخواهند روی دانشگاه انگشت بگذارند که انگار دانشگاهها منشأ صدور ضدارزشهای و ناهنجاریهای اجتماعی هستند بنده نه به تجربه در عمل چنین چیزی را مشاهده کردم نه خودم به عنوان یک دانشگاهی چنین چیزی را اساساً در محیط های دانشگاهی میبینم و واقعاً بعضا متاثر میشوم که کسانی این موضوع را مطرح میکنند. من واقعا این را یک نوع بیاحترامی فرهنگی به محیط های دانشگاهی میدانم چون کسانی که این نظریات را مطرح میکنند قاعدتاً نظرشان این است که یک ناهنجاریهایی را برخورد کردند و یک هشدارهایی را دریافت کردند که دارند یک چنین عکسالعملی را نشان میدهند که این را من یک نوع بیاحترامی به محیطهای دانشگاهی و به دانشجوی دختر و پسر و اعضای هیأتهای علمی میدانم که یک عده باورشان این باشد که دانشگاهیان توان تنظیم روابط اخلاقی و انسانی و ارزشی خودشان را ندارند و یک عده به این فکر میافتند که با ابزارهای مکانیکی بخواهند اینها را از هم جدا بکنند که مبادا اینکه مفسدهای اتفاق بیفتد.
*وزارت علوم مدت ها است که پرپایی کرسی های آزاد اندیشی را متوقف کرده است ،به نظر شما این اتفاق هم به همین دلیل است؟
به نظر من وزارت علوم اعتقادی به تنوع و تکثر اندیشه ها ندارد و خواهان تک صدایی است. البته من ازمجموعه سیاستهای آموزش عالی چنین برداشتی می کنم که نگاه اقتدارگرایانه است و مردم سهمی ندارد. وزارت علوم نظریه پردازی سیاسی می کند مثلا دانشگاه جای اساتید سکولار نیست.اینها دانشگاه را یک تریبون سیاسی می دانند و با کارکرد آن آشنا نیستند که در چه شرایطی کشور و دانشجو رشد و توسعه می کند.کشور در یک فضای باز رشد می کند و دانشگاه یک نهاد نواندیشی و آزاد اندیشی است و این تفکرها را قبول نمی کند.این در طول صدها سال تجربه شده و تاریخ دانشگاهها در خود ایران هم این موضوع را نشان می دهد.متاسفانه نظام حاکم بر دانشگاهها اقتدارگرایانه است ،در سیاستهای کلی نظام و در برنامه پنجم توسعه نوشته شده وظیفه آموزش عالی و آموزش و پرورش تربیت انسانهایی کارآفرین ، ارزشی و متفکر و خلاق است.اما دقت نمی کنیم که این توانمندی در یک انسان در یک فضای باز رشد می کند.
یکی از کارکردهای کرسی های دانشجویی ظرفیت سازی گفت و گو و خود اتکایی و ارزشهای اخلاقی در دانشگاههاست.نباید فرهنگ را دولتی مدیریت کرد چون خود مردم فرهنگ ساز هستند.تشکلهای دانشجویی اگر محدود شود از عرصه فعالیت خارج می شود وبه حاشیه می رود و منزوی می شود ،در چنین شرایطی صحبت از امید به آینده و نو اندیشی بی فایده است.
*آیا بازنشستگی اساتید به زمان دولت آقای خاتمی باز می گردد؟
تایید می کنم که بحث بازنشستگی اساتید در همه دوران ها مطرح بوده است ،اما شاید تفاوت در اینجا بود که در بسیاری از موارد بعد از بازنشستگی استاد باسابقه در صورت توان می توانست و این اختیار را داشت که همکاری خود را با دانشگاه ادامه دهد .در حال حاضر به نظر من بحثی که دارم بازنشستگی نیست بحث برخورد با این اتفاق است ،در قبل از این هم بسیاری از اساتید به دلیل مسائل اداری و مالی ،سن و ....بازنشسته می شدند ،اما در شرایط روز در برخی موارد به دلایل سیاسی وبرخورد سیاسی می بینیم که دستور قطع همکاری داده می شود.
بازنشستگی ،ترفیع و ارتقا بحث های مرسوم روز است و در همه دنیا هم وجود دارد .اما اگر ما به ماده 49 قانون برنامه چهارم توسعه که در برنامه پنجم هم تکرار شده است که من آن را دست آورد بزرگی برای نظام می دانم و معتقدم اوج تکامل یک نظام برای دادن اختیار به دانشگاه هاست برگردیم می بینیم که تمام اختیارات از جمله استخدام هیات علمی ، بازنشتگی و ... با تایید وزیر.به هیات امنا دانشگاه داده می شد .که به نظر می رسد در حال حاضر این قانون چندان اجرا نمی شود و همه چیز در وزارت علوم متمر کز شده است .و عملا نتیجه این می شود که اعضای هیات علمی احساس می کنند نقشی ندارند و به حاشیه رانده می شوند .
برای دریافتن این موضوع، شما میتوانید بررسی کنید و ببینید که در آن زمان چه کسانی بازنشسته می شدند. از نظر من در زمان قبل از سال 84، درموضوع بازنشستگی اساتید، به هیچ وجه جنبه سیاسی نداشته و اگر هم عضو هیات علمی بازنشسته میشد بحث سنوات خدمت و کارایی علمی مطرح بوده است. ضمن اینکه بخشنامههای آن زمان هم اجازه میداد که هیات علمی بازنشسته در صورت تمایل و نیاز دانشگاه، هرگونه همکاری با دانشگاه را ادامه دهد. ولی وقتی شرایط روز و بعضی مصادیق بازنشستگی را بررسی میکنیم، متوجه میشویم که الان در برخی موارد برخوردهای غیراداری و سیاسی وجود دارد. مثلا مواردی را میبینیم که سنواتشان تمام نشده و خیلی هم کارایی علمی دارند ولی بازنشسته میشوند. ضمن اینکه عکس العمل رییس جمهور هم نشان می دهد که روال بازنشستگی در حال حاضر روال غیر عادی داشته است.بنابراین اینکه تصویب میشود که بازنشستگی دست دو وزیر باشد و عملا به هیئت امنا و شوراهای دانشگاه بیتوجهی میشود، در جهت همان تفکر تمرکز است.
افزودن نظر جدید