- کد مطلب : 8971 |
- تاریخ انتشار : 18 شهریور, 1394 - 10:44 |
- ارسال با پست الکترونیکی
گزارش از ٣دهه فعالیت مجمع روحانیون مبارز / روحانیون بر مدار چپ
چهرههای مؤثر در انقلاب
اعضای مجمع روحانیون مبارز، پیش از انقلاب و در دوران مبارزه، در کنار بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی با همان «کسوت» روحانی به فعالیت پرداختند. برخی نیز پس از اعلام موجودیت جامعه روحانیت مبارز تهران در سال ٥٦ که قاعده آن، «انسجام مبارزان روحانی» و نه «ایجاد تشکیلات حزبی» عنوان شده بود، در کنار نیروهایی که پس از انقلاب، جریان «راست» نامیده میشدند قرار داشتند. گرچه همان زمان هم اختلافنظرهایی وجود داشت که مرحوم آیتالله مهدویکنی که سالها پس از انقلاب، دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز را بر عهده داشت، در خاطرات خود به آن اشاره میکند: «بعضیها در بیاناتشان- نمیخواهم از بعضی اعضای جامعه روحانیت اسم بیاورم - اگر لازم به معرفی باشد میگویم- حرفهایی میزدند که برای منافقین مطلوب بود. حتی آیات قرآن را طوری تفسیر میکردند که خلاف واقع بود. آقای مطهری از اینها خیلی ناراحت بود و میگفت این سبک تفسیر، تفسیر کمونیستی است. بهعنوان مثال در قرآن آمده است: «والارض وضعها للانام» قرآن میگوید زمین را برای مردم قرار دادیم. این را به دو طریق میشود تفسیر کرد؛ یک وقت میگوییم این آیه در مقام بیانِ یک واقعیت تکوینی است، مثل این آیه که میفرماید: «وجعلنا الارض مهادا»؛ ما زمین را گهواره قرار دادیم. در اینجا خداوند جریان یک امر تکوینی را بیان میکند؛ یعنی میخواهد بگوید زمین را طوری خلق کردیم که مردم بتوانند از آن استفاده کنند. این آیه در مقام بیان یک حکم تشریعی نیست، ولی بعضی از همین آقایان قبل از انقلاب و بعد از انقلاب این آیه را چنین تفسیر میکردند که مالکیت زمین، اشتراکی است «والارض وضعها للانام»؛ یعنی زمین مال همه است، بنابراین، زمین اصلا مالکیت خصوصی ندارد. اینها برگرفته از افکاری بود که کمونیستها داشتند، مارکس هم این حرف را میزد». (خاطرات آیتالله مهدویکنی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات ٣١٨ و ٣١٩) شرایط انقلاب و حتی چند سال اول پس از پیروزی اما به گونهای نبوده که امکان اندیشیدن به این مسائل وجود داشته باشد اما با استناد به همین خاطره آیتالله مهدوی، اختلاف دیدگاه جدی از همان ابتدا میان آنان وجود داشته است. تعدادی از چهرههای مبارز که بعدها، هسته اولیه مجمع روحانیون را تشکیل دادند، در دوران مبارزه از افراد شناختهشده به شمار میرفتند. سیدمحمود دعایی، از طلبههای نزدیک به بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی بود که در ایام تبعید امام(ره) در نجف، یکی از رابطهای ایشان با گروههای شیعه عراقی و حتی مبارزان مسلمان سایر کشورها به شمار میرفت. او در یکی از گفتوگوهای خود با نگارنده گفت که پس از پیروزی انقلاب به واسطه همین شناخت از فضای عراق، توسط مرحوم حاجسیداحمد خمینی از مأموریت رهبر انقلاب به وی برای پذیرش مسئولیت سفارت جمهوری اسلامی در بغداد، آگاه میشود: «مرحوم حاجاحمدآقا به نقل از امام گفتند در دوران تبعید در نجف، شما رابط ما با طرف عراقی بودید و الان هم در شرایط پیروزی دوست دارم باز هم شما رابط ما باشید. این نشانه حسننیت ماست و شما به دلیل آشنایی با مسئولان عراقی بهتر میتوانید رابطه برقرار کنید. این انتخاب، انتخاب سمبلیک بوده و دارای رمز صمیمیت و دوستی برای تحکیم روابط به شمار میرود. اینجا احساس تکلیف کردم. در همین حال برای اینکه نمیخواستم از وزارت خارجه حقوق دریافت کنم، امام بزرگوارانه اجازه دریافت وجوهات شرعیه در عراق را به من دادند». دعایی البته پس از مدتی، به همکاری رسمی با مجمع روحانیون خاتمه داد. از دیگر چهرههای شاخص مجمع پیش از انقلاب، حجهالاسلام علیاکبر محتشمیپور بود که در ایام تبعید بهویژه حضور امام در نوفللوشاتو، کنار ایشان بوده و بهواسطه فعالیت در لبنان و فلسطین، از شناختهشدهترین روحانیون مبارز، در خارج از ایران به شمار میرفت. مهدی کروبی، اسدالله کیانارثی، برادران انصاری، صادق خلخالی، مرحوم آیتالله توسلی و... نیز جملگی پیش از انقلاب دارای سوابق مشخص مبارزاتی بوده و بارها احضار از سوی ساواک، زندان و تبعید را تجربه کرده بودند. آیتالله محمد موسویخوئینیها که از تأثیرگذارترین چهرههای مجمع بهشمار میرود نیز، پیش از انقلاب در هنگام تحصیل دروس حوزوی در قم، در کلاس درس حضرات آیات مصطفی اعتمادیان، جعفر سبحانی، حسینعلی منتظری، محمدباقر سلطانیطباطبایی و محمدتقی طباطبایی حضور داشت و پس از تبعید رهبر فقید انقلاب به نجف رفت، اما یک سال بعد از سوی دولت عراق اخراج شد و به قم بازگشت. اعتراض این روحانی مبارز به غالبشدن فضای غیرسیاسی در قم سبب شد تا وی به تهران آمده و کلاسهای تفسیر قرآن در مسجد جوزستان نیاوران دایر کند که با استقبال جوانان روبهرو شد. در بین حاضران در این جلسات نام حبیبالله پیمان، محمد ملکی، محسن میردامادی، عباس عبدی، جواد روشنضمیر، ناصر خالقی و بعضی از جوانان که بعدها حلقه اصلی دانشجویان پیرو خط امام را تشکیل دادند به چشم میخورد. آیتالله خوئینیها هم در سال ٥٥ بهخاطر پخش اعلامیههای امام و ارتباط با نیروهای مبارز دستگیر شده و به پانزده سال حبس محکوم شد ولی پس از ١٠ ماه با آغاز فضای باز سیاسی در کشور به همراه بسیاری از زندانیان آزاد شد. ایشان پس از آزادی به پاریس رفت و تا پیروزی انقلاب در کنار امام ماند.
چالشهاي انتخابات مجلس دوم
پیروزی انقلاب اسلامی، سرآغاز فصلی تازه در فعالیتهای سیاسی ایران به شمار میرود. وقایع سالهای ٥٧ و ٥٨ و قرائتهای مختلف از حدود فعالیتهای سیاسی، اختلاف دیدگاه میان گروههای مخالف با رژیم پهلوی را بیشتر آشکار کرد و به تدریج، گروههای متمایل به دیدگاههای چپ، جبهه ملی و ملی- مذهبی کنار رفتند. به این ترتیب اختلاف نظرها به اردوگاه نیروهای مذهبی حامی انقلاب کشیده شد و در مباحث مجلس اول شورای اسلامی و همچنین اولین دوره انتخابات ریاستجمهوری، خود را نشان داد. در این میان اعضای جامعه روحانیت مبارز همانند قبل از انقلاب معتقد بودند که تابلوی آنها قرار نیست عنوان یک «تشکیلات» را به خود بگیرد. تشکیل حزب جمهوری اسلامی نیز، سبب شد تا این حزب نوپا اما ساختارمند، نقش اصلی در جهتدهی به نیروهای حامی امام را ایفا کند و حتی تشکیلاتی نظیر«جمعیت مؤتلفه اسلامی» نیز به نوعی در آن ادغام شده بودند. چهار عضو از پنج عضو مؤسس حزب، شهیدان بهشتی و باهنر، حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای و آقایهاشمیرفسنجانی همزمان، عضو جامعه روحانیت مبارز هم بودند. ١٣ آبان ٥٨، سفارت ایالاتمتحده، توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تسخیر شده بود و نقش آیتالله محمد موسویخوئینی بهعنوان رابط میان رهبر انقلاب و دانشجویان، پررنگ بود. در نخستین دوره انتخابات مجلس پس از انقلاب که حدود چهار ماه پس از آن در ٢٤ اسفند سال ٥٨ برگزار شد، مردم در سراسر کشور به چهرههایی رأی دادند که نام بعضی از آنها بعدها در میان اعضای تشکیلدهنده مجمع روحانیون مبارز یا حداقل، روحانیون متمایل به این تشکل و جناح چپ خط امام(ره) دیده شد. مجید انصاری، اسدالله بیات، سیدمحمد خاتمی، مهدی کروبی، محسن رهامی، سیدمحمود دعایی، محمد شریعتیدهاقان، محمدعلی صدوقی، رسول منتجبنیا، اسدلله کیانارثی، سیدمحمد موسویبجنوردی، محمود موسویخوئینی، عبدالواحد موسویلاری، سیدهادی خامنهای و هادی غفاری. در انتخابات «هیأترئیسه دائم اجلاسیه اول - دوره اول» اکبر هاشمیرفسنجانی به ریاست مجلس اول رسید و آیتالله محمد موسویخوئینی، نایبرئیس دوم شد. عمده مباحث مجلس اول، میان نیروهای حامی امام و گروههای نزدیک به جریان ملی- مذهبی ایجاد شد و در اعلام بیکفایتی سیاسی ابوالحسن بنیصدر به اوج خود رسید. ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی، بعد از دو روز بحث و بررسی، به بیکفایتی سیاسی اولین رئیسجمهور ایران رأی داد. به طور طبیعی در چنین فضایی، اختلاف نظر میان چهرههای روحانی حامی انقلاب، کمتر امکان ظهور و بروز داشت. انتخابات دومین دوره مجلس در شرایطی برگزار شد که مجلس اول، دو انتخابات ریاستجمهوری در دوم مرداد سال ٦٠ و دهم مهر سال ٦٠ را به خود دیده بود و ابتدا محمد علی رجایی، به پاستور رفته بود و پس از حادثه انفجار نخستوزیری، حضرت آیتالله خامنهای، بهعنوان سومین رئیسجمهور ایران برگزیده شده بود. جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۶۳، انتخابات مجلس دوم در شرایطی برگزار شد که بهتدریج، اختلافنظرها نیز خود را نشان میداد؛ چه اینکه کنار رفتن رقبا، زمینه انشعاب در نیروهای پیرو خط امام را در آستانه انتخابات دومین دوره مجلس بهوجود آورده بود. به هر حال با توجه به تجربه ائتلاف حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز در انتخابات مجلس اول و همچنین دیدگاههای اعضای مؤتلفه که در حزب جمهوری اسلامی و همسو با آن فعالیت میکردند، تكرار تجربه انتخابات مجلس اول محتمل بود اما بعضی اعضای حزب جمهوری در آستانه انتخابات درباره نحوه فعالیت انتخاباتی، با سایر اعضا همنظر نبودند. عملکرد و نحوه اجرای سیاستهای اقتصادی توسط نخستوزیر وقت، اختلافات جدی میان برخی نیروهای حزب جمهوری و جامعه روحانیت مبارز پدید آورده بود. اقتصاد بازار آزاد در بین برخی نیروهای حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت مبارز و جمعیت مؤتلفه هوادارانی داشت. اما دولت مهندس موسوی با توجه به شرایط کشور و جنگ و محدودشدن جدی درآمدهای ارزی کشور، کنترل اقتصاد، محدودکردن شرکتهای خصوصی و انحصار تعاونیها، لایحه تشدید مجازات گرانفروشان، تعیین قیمت برای کالاها و اجبار کشاورزان برای فروش محصولات زراعی را دنبال میکرد که با ایرادهای شرعی جامعه روحانیت مواجه شد. این اختلافات علاوه بر دولت و مجلس، به درون حزب جمهوری و جامعه روحانیت مبارز هم کشیده شده بود. در آستانه انتخابات مجلس دوم، بیشتر اعضای جامعه روحانیت با ادامه فعالیت نخستوزیر موافق نبودند اما در میان آنها، چهرههایي چون دعایی، کروبی و جلالی خمینی، حامی نخستوزیر بهشمار میرفتند. بااینحال، قراردادن نام مهدی کروبی و سیدمحمود دعایی در فهرست جامعه روحانیت مورد توافق قرار گرفت اما فخرالدین حجازی و سیدمحمد موسویخوئینیها از فهرست کنار گذاشته شدند. حتی به کروبی و دعایی پیشنهاد شد که از شهرستانهای خود نامزد شوند. در پایان بعد از چانهزنیهای فراوان نام مهدی کروبی در فهرست جامعه روحانیت جای گرفت و نام دعایی حذف شد. این مسئله نارضایتی جریان اقلیت جامعه روحانیت مبارز را که طرفدار دولت بود، برانگیخت و مهدی کروبی با ارسال نامهای برای آیتالله مهدویکنی، دبیرکل جامعه روحانیت نسبت به روند انتخاب نامزدهای پیشنهادی اعتراض و از ادامه فعالیت در این تشکل کنارهگیری کرد، گرچه بعدها با میانجیگری هاشمیرفسنجانی در رأیگیری دوباره، نام سیدمحمود دعایی نیز در فهرست جامعه روحانیت مبارز گنجانده شد. آیتالله هاشمیرفسنجانی در خاطرهنگاری روز هشتم فروردین همان سال یعنی ١٢ روز مانده به انتخابات مجلس مینویسد: «با آقای خامنهای، تلفنی صحبت کردم. معلوم شد، جلسه دیشب جامعه روحانیت مبارز که برای حذف بعضی از کاندیداهای نمایندگی مجلس- از قبیل آقایان [فخرالدین] حجازی و [سیدمحمود]دعایی- از فهرست، بنا بود تشکیل شود، رسمیت نیافته است؛ من هم بهعنوان اعتراض شرکت نکرده بودم. آقای [حسن] روحانی از من خواست که در جلسه علمای تهران که برای توجیه آنها درخصوص انتخابات [دوره دوم مجلس شورای اسلامی] تشکیل میشود، شرکت و صحبتکنم که نپذیرفتم. به دفترم گفتم در برنامه مسافرت به قم، جلسه سخنرانی در جمع مردم و طلاب را همدر نظر بگیرند». رئیس وقت مجلس، در این خاطره خود از اعتراض به حذف دو نماینده مجلس اول سخن میگوید و مشخص است که در همان مقطع، کنارگذاشتن برخی چهرههایی که احتمالا با نظرات نفرات اصلی جامعه روحانیت مبارز همراه نبودهاند، کلید خورده است. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز که همسو با حزب جمهوری اسلامی در اولین دوره مجلس شرکت کرده بود، در آن مقطع دچار اختلافاتی شده بود و بعد از حضور آیتالله «راستی کاشانی» بهعنوان نماینده امامخمینی، برخی اعضا از ادامه کار در سازمان، کنارهگیری کردند. گروه باقیمانده از این پس مواضعی مشابه نظرات حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز اتخاذ میکرد. اما گروههای جناح موسوم به چپ اسلامی بهویژه برخی دانشجویان پیرو خط امام(ره) که در تسخیر سفارت آمریکا نقش داشتند در کنار دفتر تحکیم وحدت به توصیههای بزرگان وارد انتخابات شدند. در فهرست آنها نامهایی چون هاشمیرفسنجانی، مهدی کروبی، سیدمحمود دعایی، هادی غفاری، قربانعلی درینجفآبادی، محمدعلی موحدی کرمانی، نجفقلی حبیبی، مصطفی معین، محسن میردامادی نجفآبادی، محمدابراهیم اصغرزاده، حسین مظفر، عاتقه صدیقی، گوهرالشریعه دستغیب، فخرالدین حجازی، حسین کمالی و عباس دوزدوزانی به چشم میخورد. اما اینکه چرا این تشکلهای نزدیک به جریان چپ وارد عرصه شدند، به شایعهای باز میگشت که یکی از روحانیون سرشناس هنگام سخنرانی در دانشگاه گفته بود دخالت در سیاست حق مجتهدان است و دانشجویان حق ندارند که در چنین اموری وارد شوند. امام که با گله دانشجویان پیرو خط امام مواجه شده بود در اینباره موضع شدیدالحنی دارد: «از قراری که من شنیدهام در دانشگاه بعضی از اشخاص رفته و گفتهاند که دخالت در انتخابات، دخالت در سیاست است و این حق مجتهدین است. دانشگاهیان بدانند همانطوری که یک مجتهدی در سرنوشت خودش باید دخالت کند یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند». بههرحال هفتم خردادماه همان سال اولین جلسه مجلس دوم، رسمیت یافت. اینکه انشعاب در جامعه روحانیت، به اختلافات پس از تشکیل مجلس دوم و رأی تمایل یا عدم تمایل آن مجلس به نخستوزیر (ماجرای موسوم به ٩٩ نفر) نسبت داده میشود، اختلافات پيشاز انتخابات مجلس دوم را نادیده میگیرند.
از اختلاف تا انشعاب
اختلاف دیدگاه دولت و برخی نمایندگان مجلس و همچنین دامنهدارشدن کدورتهایی که در جریان انتخابات مجلس دوم در درون جامعه روحانیت مبارز خود را نشان داده بود، در سالهای مجلس دوم به اشکال مختلف خود را نشان داد. انتخابات مجلس سوم قرار بود در فروردین ١٣٦٧ برگزار شود. جامعه روحانیت مبارز تهران تدوین فهرست انتخاباتی را آغاز کرده بود، تبلیغات زودهنگام انتخاباتی به خود مجلس و نطقهای پیش از دستور هم کشیده شد. صادق خلخالی از نمایندگان شاخص نزدیک به جناح چپ، ٢٢ دیماه سال ٦٦ در نطق پیش از دستورش به انتقاد از جلسات انتخاباتی جامعه روحانیت پرداخت. علیاکبر ناطقنوری، عضو شاخص جامعه روحانیت مبارز، یک هفته بعد جواب خلخالی را از همان تریبون داد و برای اولینبار احتمال انشعاب را مطرح کرد: «اینکه گفته میشود جلسات پنهانی تشکیل میدهند، خلاف است. شاید مراد آقایان جلسه هیأت اجرائی باشد. اینکه گفته شده فهرستی تهیه شده قطعا خلاف است یا خلاف به عرض آقایان رساندهاند.
اینکه گفته شده اسامی آقایان هاشمی و کروبی را بالای فهرست میگذارند، و بقیه را از افراد هیچ و پوچ میگذارند توهین به دیگران و خلاف شرع است. برادران! چرا جو میسازید؟ چرا غوغاسالاری به راه میاندازید؟ جالب است، چرا در کار دیگران دخالت میکنید؟ چرا ایجاد اختلاف مینمایید؟ چرا تفتین میکنید؟ جالب است، وقتی طرحی در رابطه با کاندیداها داده میشود، میفرمایند این کارها جلو آزادی را میگیرد. هم جامعه روحانیت مبارز تهران با همین تیتر و عنوان امتحان خود را پس داده است، هم مردم بزرگوار تهران امتحان خود را نسبت به روحانیت بهخوبی پس دادهاند و وفاداری خویش را نسبت به آن حفظ کردهاند. البته شما میتوانید به جای تخریب دیگران، جمعیتی تحت هر عنوان دیگری راه بیندازید، کسی جلو شما را نمیگیرد، لکن هم روحانیون محترم تهران و سایر بلاد و هم مردم شریف تهران بدانند که این تشکلهای مخفی و غیرمخفی تحت عناوین مختلف مثل جمعی از روحانیون مبارز تهران یا هر چیز دیگری که احتمالا به وجود خواهد آمد، ربطی به جامعه روحانیت مبارز تهران ندارد و زیر نظر جامعه روحانیت تهران نیست. عنوان ما جامعه روحانیت مبارز تهران است و بس؛ و نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر». خلخالی دو روز بعد در نطق دیگری به این مسئله پاسخ داد: «من به حزب جمهوری بد نگفتم. انتقاد کردم. انتقاد همان است که شما مهرهچینی میکردید و از قدیم هم مرتب چه میکردید، چه میکردید امام امت هم مرتب تذکر میداد. اختلافات در تعیین نفرات فهرست انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز آن هم در شرایطی که حزب جمهوری اسلامی منحل شده و تشکیلاتي دیگر مانند مؤتلفه یا سازمان مجاهدین انقلاب نیز در اوایل دهه ٧٠ بار دیگر فعالیت رسمی خود را از سر گرفتند، اهمیت بالایی داشت. سیدعلیاکبر محتشمیپور درباره انشعاب مجمع روحانیون میگوید: «آقای سیدمحمد خاتمی و موسویخوئینیها به دیدن آقای کروبی رفته و با توجه به جمعبندیهای بهعملآمده در مورد عملکرد جامعه روحانیت مبارز پیشنهاد انشعاب و تأسیس یک تشکیلات روحانی مستقل از جامعه روحانیت مبارز مطرح شد، از این رو تصمیم بر این شد که آقای کروبی و موسویخوئینیها در مورد تشکیل این تشکیلات جدید با امام صحبت کنند و نظر موافق ایشان را جلب کنند و با توجه به آنکه در آن زمان آقای کروبی در بیمارستان بستری بود آقای خوئینیها به تنهایی در اسفندماه سال ١٣٦٦ با امام ملاقات کرد و برخلاف آنچه برخی تصور میکردند امام با ایجاد انشعاب در جامعه روحانیت موافقت کردند». (ویژهنامه روزنامه بیان، ١٣٧٨,١١.٢٢) امام هم در پاسخ به درخواست اعضای مجمع در تاریخ ٢٥ فروردین ٦٧ اصل انشعاب را تأیید کردند: «انشعاب تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل و ایجاد تشکیلات جدید به معنای اختلاف نیست. اختلاف آن موقعی است که خدای ناکرده هرکسی برای پیشبرد نظرات خود به دیگران پرخاش کند که بحمدالله با شناختی که من از روحانیون دستاندرکار انقلاب دارم چنین کاری صورت نخواهد گرفت». اعضای تشکیلدهنده عبارت بودند از: مهدی کروبی، سیدمحمد موسویخوئینیها، محمدرضا توسلی، سیدمحمد خاتمی، حسن صانعی، سیدمهدی امامجمارانی، سیدعلیاکبر محتشمیپور، سیدهادی خامنهای، حیدرعلی جلالیخمینی، صادق خلخالی، رسول منتجبنیا، اسدالله بیات، سیدمحمد هاشمی، محمدعلی انصاری، محمدعلی صدوقی، محمدعلی رحمانی، سیدسراجالدین موسوی، عبدالواحد موسویلاری، علیاکبر آشتیانی، محمدعلی نظامزاده، سیدمحمدعلی ابطحی، هادی غفاری، کیانارثی، سیدحمید روحانی، سیدمحمود دعائی، سیدتقی درچهای، مجید انصاری، عیسی ولایی، محمدحسین رحیمیان. برخی از این چهرهها در همان سالهای ابتدایی از این تشکیلات جدا و چهرههای جدیدی به شورای مرکزی اضافه شدند. پس از انشعاب رسمی مجمع روحانیون از جامعه روحانیت در نوروز ٦٧، روزنامههای کیهان و اطلاعات، که سرپرستان آن عضو مجمع روحانیون بودند، با انتشار شمارههای فوقالعاده، دلایل این اتفاق را تشریح کردند. خاتمی در گفتوگو با کیهان در ٢٥ فروردین ٦٧ انگیزه تشکیل مجمع روحانیون را تشریح کرد: «انگیزه این جمع «وصل» است نه «فصل» و «جذب» است نه «دفع»، یعنی تلاش برای ازبینبردن هرگونه تلقی و توهم بیمارگونهای که در اثر سهلانگاری ممکن است در جامعه پدید آید و انبوهی از نیروهای مخلص و کارآمد و صاحبرأی و آزاده را دلسرد و مأیوس کند... و هرگونه موضعگیری و عملی که این توهم را ایجاد کند که روحانیت تعلق به سلیقه و گرایش خاص دارد، حاصلش در جامعه، «فصل» است نه «وصل»». بعدها آیتالله موسویخوئینیها در دی ٦٧ در گفتوگویی با کیهان گفت: «همه موضع ما این است که میخواهیم طرفدار اسلام ناب محمدی باشیم و علیه اسلام آمریکایی بجنگیم... مهم این است: اسلام آمریکایی را بشناسیم. اولین سؤالی که مطرح میشود این است که آیا حضرت امام که این نکته را فرمودهاند، آیا در کشور ما خطر ظهور و نشر اسلام آمریکایی هست یا نیست؟ آیا اینکه حضرت امام این جمله را فرمودند، آیا مقصودشان از اسلام آمریکایی، اسلام ملک فهد از عربستان بوده است؟ اینکه فرمودهاند به اینها رأی ندهید یعنی به ملک فهد رأی ندهید [؟] خوب معلوم است که در ایران کسی به ملک فهد رأی نداده است، پس باید ببینیم اینکه حضرت امام این مطلب را میفرمایند در داخل کشور زمینه بروز چنین خطری وجود دارد که خدای ناخواسته در زمانی هر چند دور شاهد باشیم که اسلام آمریکایی در اینجا حاکم شود؟» سیدسراجالدین موسوی از اعضای اصلی مجمع روحانیون نیز در اینباره گفت: «در دوره دوم (مجلس) برخی از آقایان که از آنها توقع بیشتری میرفت جای لیبرالها را پر کردند و با توجه به اینکه انتظار میرفت قوانین مفیدی وضع شود، ولی دیدیدم که آقایان عَلَم مخالفت با دولت را برداشتند و درحالیکه حضرت امام و مردم دولت را موفق و در حال پیشرفت ارزیابی میکردند... ما در شرایط جنگ و این برهه حساس که قرار گرفتهایم نباید اجازه بدهیم که افراد معدود کارشکن وقت مردم، مجلس و نظام را تلف کنند». (اطلاعاتی درباره احزاب و جناحهای سیاسی امروز ایران، صفحه ٣٢٤) انتخابات مرحله اول مجلس سوم در نوزدهم فروردین ٦٧ برگزار شد. پیروزی قاطع مجمع روحانیون و گروههای همسو با آن در انتخابات مجلس سوم بهگونهای بود که حتی بسیاری از افراد شناختهشده و شاخص جناح راست (نظیر آقای ناطقنوری) هم نتوانستند در دور اول، آرای لازم را کسب کنند و به دور دوم رفتند. مجلس سوم با اکثریت قریببهاتفاق جناح چپ تشکیل شد و مهدی کروبی، ریاست آن را برعهده گرفت اما آسمان سیاست همیشه به یک رنگ نمیماند. در اواخر دهه ٦٠ و با پایان دهه اول انقلاب، شرایط تغییر کرد. قبول قطعنامه و آغاز دوران سازندگی، رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی، انجام اصلاحات در قانون اساسی و اعطای اختیارات بیشتر به رئیسجمهور و حذف پست نخستوزیری، مخالفت جریان چپ با برنامه توسعه اقتصادی هاشمی که فاتح انتخابات ریاستجمهوری پنجم شده بود، همهوهمه در «تغییر فصل» سیاسی در ایران مؤثر افتاد. ماجرای ردصلاحیتهای انتخابات مجلس چهارم که سبب شد برخی چهرههای اصلی مجمع و گروههای خطامامی همسو با آن نتوانند در انتخابات شرکت کنند، تا مدتی این تشکل روحانی محوری جناح چپ را به سکوت واداشت. رئیس سومین دوره مجلس شورای اسلامی نهتنها به مجلس راه نیافت، حتی رتبه سیوهفتم را در بین نامزدهای تهران به خود اختصاص داد اما تمامی کاندیداهای جامعه روحانیت به مجلس راه یافتند. بااینحال، در دولت اول هاشمیرفسنجانی، یکی از اعضای شاخص مجمع روحانیون، خاتمی، در مقام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت کرد هرچند خیلی زود و با رویکارآمدن مجلس چهارم، جای خود را به علی لاریجانی داد و به ساختمان کتابخانه ملی رفت. آیتالله موسویخوئینیها نیز مدتی ریاست مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاستجمهوری را عهدهدار بود و پژوهشگرانی نظیر سعید حجاریان و علیرضا علویتبار، پژوهشهای خود پیرامون تغییرات جامعه ایرانی را در همانجا کلید زدند. گرچه بعدا هاشمی رفسجانی، حسن روحانی را بهجای موسویخوئینیها به این مرکز تحقیقاتی فرستاد. اگر گفته شود که در نبود احزاب و تشکلهای منسجم در ایران، مطبوعات تا حدی به پرکردن این خلأ همت گماشتهاند، امر عجیبی تلقی نخواهد شد. آیتالله موسوی خوئینیها که به همراه مرحوم آیتالله توسلی و مرحوم آیتالله عباییخراسانی، برای انتخابات مجلس خبرگان دوم ردصلاحیت نشده بودند، بیانیه انصراف خود را منتشر کردند اما هیچ رسانهای حاضر به انتشار آن نشد. پس از آن بود که مجمع روحانیون، روزنامه سلام را منتشر کرد که در ٢٠ بهمن ماه سال ٦٩ روی دکهها رفت. سلام از منظر حرفهای، و نیروهای شاخص فعال در آن که اکثرا در زمره فعالان سیاسی قرار داشتند مرزهای تازهای برای کار مطبوعاتی تعریف کرد و تا زمان توقیف یعنی ١٥ تیر ٧٨، اصلیترین وجه فعالیت جناح چپ و منعکسکننده دغدغههای منتقدان وضع موجود و عموم جامعه به شمار میرفت.
از دهه ٧٠ تا دهه ٩٠
اگرچه در منابع رسمی، سکوت و کاهش فعالیتهای مجمع روحانیون مبارز تا سال ١٣٧٤ و انتخابات مجلس پنجم عنوان شده اما در سال ٧٢، برخی از اعضای مجمع در انتخابات ریاستجمهوری ششم حمایت تلویحی خود از هاشمیرفسنجانی را اعلام کردند که سبب شد رئیسجمهور دوران سازندگی در خطبههای نماز جمعه از آنان تقدیر کند. مشخص بود که اختلافات بروزکرده میان راستگرایان مجلس چهارم با هاشمیرفسنجانی، فصل تازهای از صفبندیهای سیاسی را نوید میدهد. در این سالها، گروههای همسو با مجمع روحانیون نظیر مجمع نیروهای خط امام(ره) و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، فعالیتهایی داشتند اما در آستانه انتخابات مجلس پنجم و ظهور «کارگزاران سازندگی» با محوریت مدیران تکنوکرات دولت سازندگی با گرایشهای نزدیک به جناح چپ، فضایی رقم خورد که در مهر ١٣٧٤ چند ماه مانده به انتخابات مجلس، مجمع روحانیون بعد از حدود سه سال توقف، فعالیت خود را آغاز کند اما ردصلاحیت نامزدهای نزدیک به این تشکل که بعضا به صورت منفرد در استانها وارد عرصه انتخابات شده بودند باعث شد «روحانیون مبارز» در حوزه انتخابیه تهران فهرستی ارائه ندهند. با این حال در شهرستانها و حتی تهران، چهرههای شاخصی وارد دور پنجم شده و قویترین اقلیت مجالس پس از انقلاب را شکل دادند. انتخابات ریاستجمهوری دوره هفتم، انصراف رسمی موسوی – نامزد مورد حمایت مجمع روحانیون- از حضور در انتخابات و اجماع روی سید محمد خاتمی از اعضای شورای مرکزی مجمع، آغاز دورانی بود که در دو مقطع خرداد ٧٦ و ٨٠ در آوردگاه ریاستجمهوری، انتخابات شوراهای اول در سال ٧٧ و مجلس ششم در سال ٧٨، بار دیگر مجمع روحانیون و جناح چپ را به عرصه رسمی سیاسی آورد و دو عضو شاخص مجمع، ریاست دو قوه کشور را در دست گرفتند. در انتخابات دوره نهم ریاستجمهوری به خاطر برخی اختلافنظرها بین اعضا و دبیرکل و عدم حمایت برای کاندیداتوری سبب استعفای کروبی از دبیرکلی مجمع و تأسیس حزب اعتماد ملی شد. آنچه در سالهای دولت اصلاحات، دولت اول محمود احمدینژاد، سالهای ٨٨ تا ٩٢ و البته انتخابات متفاوت ریاستجمهوری یازدهم تا امروز بر مجمع روحانیون گذشته، به سبب رشد و توسعه مطبوعات در دولت اصلاحات و گسترش رسانههای مجازی در سالهای میانی دهه ٨٠ تا امروز، بیش از بخش نخست مجمع، برای ایرانیان آشناست و بارها در مطبوعات به بهانههای مختلف، مورد بحث قرار گرفته است. مجمع از اواسط دهه ٨٠ شمسی از لحاظ ساختاری دچار تغییراتی شده و شورای سیاستگذاری، خاتمی را بهعنوان رئیس شورای مرکزی و آیتالله موسویخوئینیها را بهعنوان دبیر کل برگزید. شیوخ و سادات روحانی این تشکل باسابقه جناح چپ، همچنان از محوریترین نیروهای جناح اصلاحطلب ایران شناخته شده و «سیاستورزی» در چارچوب قانون اساسی و خط امام را دنبال میکنند.
افزودن نظر جدید